کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

بلندترین شب سال را خاطره انگیزتر کنیم



چون امروز کمی گرفتار بودم و نشد مطلب جدیدی بنویسم براتون مطلب جالبی که چند سال قبل راجع به شب یلدا نوشته بودم رو می ذارم . امیدوارم که امشب شب خوبی برای شما و خونواده شما باشه رفقا .


1- برید خونه یه بزرگتر و قبلا از بزرگترتون بخوایید که چند تا دیگه رو مثل شما مثلا خواهری برادری عمویی خاله ای  ... رو هم  دعوت کنه.


2- وقتی دیگه همه جمع شدین اول از همه برای روح مرحومینتون فاتحه بفرستین و طلب بخشش و علو درجات روحانی از خدا براشون بکنین .


3- اگه شومینه هست روشنش کنین . رسم نیاکان ما هم همین بوده که در این شب آتش روشن می کردند و از خورشید طلب برکت.


4- یه گوشه خونه سفره ای مثل سفره هفت سین درست کنین و خوراکی شب چله رو انجا بچینین . آجیل ، فندق ، پسته ، بادوم ، گردو ، هندوانه، انار ، شیرینی های سنتی نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه های فصل رو بچینین . با ذوق و سلیق بچینین ها ! سفره حسابی رنگارنگ و قشنگ میشه و هر دقیقه چشمتون بهش بیافته لذتش رو می برین . اینا همه نمادهای برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.


5- خداییش یه امشبه رو دور جم رو قلم بگیرین و از خیر سریالهاش بگذرین . چیه وقتی که دور هم هم ظاهرا جمع میشین ، بازهم چشم از تلویزیون برنمی دارین؟!  غصه نخورین فردا باز هم اونا هستن ولی این یه شب دیگه تکرار نمیشه تا سال بعد ها ! یک امشب رو با خانوادتون باشین و کاراهایی انجام بدین که شبهای قبل و بعد انجام نخواهید داد . اصلا خاموش باشه و سیم برقش کشیده شده باشه بهتره .


6- اونی که بیشتر اهل شعر و ادبه دیوان شعر حافظ رو باز کنه و برای تک تک فامیل که جمع شدن شعر بخونه و تفال بزنه


7 – باز یکی دیگه که اهل شعر و حماسه است ، شاهنامه خوانی کنه . بد نیست آدم گاهی با ایرانی بودن خودش هم حال کنه . من بهتون هفت خوان رستم و نبرد با دیو سفید رو پیشنهاد می کنم . با حال و هوای روز هم جوره .


8- از پدربزرگ و مادربزرگتون بخواین که خاطره از قدیماشون تعریف کنن  . هم اونا خوشحال میشن که مورد توجه قرار گرفتن و هم شما شاید یه چیزی ازشون شنیدین که کلی به دردتون بخوره .


9- یادتون نره که شب چله یا همین شب یلدا یعنی این که از فردا روزها بلند تر میشه و خورشید بیشتر به زمین می تابه و جشن اصلی جهت شادمانی از این امره . پس با خودتون تکرار کنین که از فردا صبح من آدم بهتر و قوی تر از الان خواهم بود .


10- یه وقت مدیون شیکمتون پا نشین برین ها ! همه اون روی سفره چیده شده برای اینه که بخورین و قوت بگیرین برای اهداف عالی ای که قراره تو این سه ماه انتهایی سال داشته باشین . پس رودرواسی نکنین وسط نقالی و حافظ خوانی و خاطره گوش کردن از خودتون هم پذیرایی کنین .


....


کامنت برگزیده


نیره گفته : به روی چشم . والا ما هرسال همه این کارا رو انجام میدیم . البته شاهنامه نخوندیم تا به حال . ولی بقیه رو از قلم نمی اندازیم!

 

سه بعدی می خوام ، شدید !




کشورای عقب افتاده امثال ما ، لااقل تو یه چیز سعی می کنن از کشورای جلو افتاده عقب نمونن و اونم استفاده از مظاهر دم دستی تکنولوژی مثل گوشی موبایل و تلویزیون ال ای دی و غیره است . کاریم ندارم که بگم همه اینایی که استفاده میکنن آدمای دم دستی ای ! هستن . نخیر بنده همچین جسارتی نمی کنم . ولی این سینمای سه بعدی چرا جا نیافتاده آخه ؟!


آقا ما یه حسرتی داریم که چرا این همه چیزای این جوری وارد شده ، سیستمهای سینمای سه بعدی درست نیومده که مام بتونیم عین بقیه خلایق فیلم جاذبه(Gravity) رو توی سینما ببینیم ؟این قده این فیلم توی دنیا صدا کرده و همه به به چه چه کردن که چه تکنولوژی ای و چه جلوه های بصری نامبر وانی و هر سه بعدی ای که دیدیدن بذارین کنار و جاذبه رو ببنیین که من ذوق زده رفتم تهیه کردم و گذاشتم توی تلویزیون خونه ولی با این که خیلی عالی بود ولی اصلا نتیجه اونی نشد که باید بشه .


من از همین جا از مسئولین محترم سینماهای آزادی و ایوان شمس که این امکانات رو دارن تقاضامندم که با توجه به این که این فیلم هیچ گونه صحنه غیر شرعی نداره ،جهت نمایش آن در سالنهای خود اقدام لازم را مبذول فرمایند تا ما نیز بفهمیم و واقعا درک کنیم که ملت دنیا از چه چیزی این قده دارن کیف می نمایند !


با تشکرات ویژه !


....


کامنت برگزیده


سایه گفته : آقای رگبار من موقع اکران شانسی ایران نبودم و فیلم رو توی سینما سه بعدی (شاید هم البته هفت هشت بعدی) دیدم. اصلا اصلا نمی تونم بگم چقدر عاااااااااااااااااالی بود. یعنی فقط باید خودتون ببینید تا عمق اون حس رو درک کنید. بعد من همش حسرت خواهرم که عشق فیلمه رو میخوردم که نمیتونه از این اوج لذت بهره مند بشه!!!



سلف سرویس این دنیا

 

رفقا ، امروز براتون این متن کوتاه و تاثیر گذار که برام توی ایمیلم فوروارد شده بود رو می ذارم . از موضوعی ساده و روتین که به طور معمول روی اون چشم می بندیم نتیجه ای خوب و تاثیرگذار گرفته


 این داستانی است درمورد اولین دیدار "امت فاکس"، نویسنده و فیلسوف ایرلندی که 127سال قبل متولدشد و 65سال عمر کرد ، ‌از آمریکا، هنگامی که برای نخستین بار به رستوران سلف سرویس رفت.

وی که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با این نیت که از او پذیرایی شود.اما هرچه لحظات بیشتری سپری میشد، ناشکیبایی او از اینکه میدید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.از همه بدتر اینکه مشاهده میکرد کسانی که پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.


وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: من حدود بیست دقیقه است که در ایجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا میبینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید، با بشقابی پر از غذا در مقابل من، اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی میشوند؟ 


مرد با تعجب گفت: اینجا سلف سرویس است، سپس به قسمت انتهایی رستوران، جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد به آنجا بروید، یک سینی بردارید هر چه میخواهید انتخاب کنید، پول آنرا بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آنرا میل کنید!


امت فاکس که قدری احساس حماقت میکرد، دستورات مرد را پی گرفت، اما وقتی غذا را روی میز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم از اینکه چرا او سهم بیشتری دارد که هرگز به ذهنمان نمیرسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه میخواهیم برگزینیم


  ....


کامنت برگزیده


نسرین گفته : آره راست میگه مثل سلف سرویسه منتها مثل سلف سرویس تو عروسی ایرانی ها. دور میزه حسابی شلوغ پلوغه!!



 

گر صبر کنی . . .



نمی دونم ما ملت چرا این قده عجولیم به خدا؟ یعنی دلمون می خواد که با یه بشکن مشکلات 30 ساله مون با آمریکا به طرفه العینی رفع و رجوع بشه ، همه تحریمها برداشته بشه و دیگه گیر و گرفتاری ای با اونها نداشته باشیم . خب خواهر من ، برادر من این که نشدنیه .


اومدم سر کار ، یکی از همکارا میگه شنیدی می خواد جنگ بشه ؟!! من هم از همه جا بی خبر . اومدم خبرها رو خوندم دیدم که بله آمریکایی ها در راستای همون تحریمهای قبلی اسم چند شرکت و نهاد رو به بلک لیستشون اضافه کردند و هیات کارشناسی ایرانی هم پاشده از مجلس اومده بیرون و برگشته ایران . حالا چجوری این همکار ما وصلش کرده به جنگ ، خدا عالمه !


ببینین ، چیزی که ماها تو این مذاکرات بهش توجه نمی کنیم یکی پیشنیه روابط ما با اونا و دیگری جغرافیای شرایط در ایران و در آمریکاست . ما ظاهرا اقلا 30ساله که به عنوان عمل واجب کفایی در همه مراسممون مرگ بر آمریکا سر دادیم و پرچمشون رو که براشون مقدسه سوزوندیم ،بارها خواستیم که بمیرند و منافعشون رو تو منطقه تهدید کردیم . اون ها هم کوتاهی نکردند و در جبرانش تحریم کردن و هواپیمای مسافری ما رو زندند و به رقبای ما کمک رسوندن . حالا این که مرغ اول بوده یا تخم مرغ رو کار ندارم . این که اون دخالت کرده یا ما انگولکش هم کردیم کار ندارم ولی این شرایطی بوده که بین ما حاکم بوده . نبوده ؟


دوم این که باید بدونیم همون طور که در ایران امثال حسین شریعتمداری هستند که مخالف رابطه با آمریکا هستند و هر روز یه تیتر ضد آمریکایی رو زینت بخش روزنامه اشون می کنند و پشتوانه قدرتی و مالی فراوونی هم دارند ،در آمریکا هم امثال مک کین و کمیته روابط عمومی اسرائیل به نام آیپک از قدرتمندترین سازمانهای لابی در آمریکاهستند که به شدت مخالف رابطه صلح آمیز با ما هستند . آدمایی تو این گروه هستند که معتقدند تنها راه مقابله با ایران انداختن یه بمب اتم روی تهرانه و بس !! برای کسایی که آیپک رو نمی شناسن باید بگم که در اهمیتش همین بس که همیشه در کنفرانس سالانه شان در واشنگتن ،نخست وزیر اسرائیل و رئیس جمهور آمریکا و شماری از بلندپایه ترین سناتورها و سیاستمدارها سخنرانی می کنند .


خب کار روحانی و اوباما این وسط واقعا واقعا سخته ، راضی نگهداشتن این دو گروه تندرو کار آسونیه ؟ درباره این مصداقهای تحریمهای اخیر باید بگم که چندان مهم نیستند و مانوری اند از سوی تیم اوباما برای راضی نگه داشتن تندروهای خودشون . از این طرف هم خیالم راحته که تیم روحانی خوب و حرفه ای تو این زمینه داره جلو می ره و حمایت بالاترین مقام رو هم فعلا داره .


این رو یادمون باشه که انسان همیشه لزوما برای رسیدن به یه مقصد نمی تونه تو یه خط مستقیم حرکت کنه . شاید این کار در یه دشت تخت و مسطح تا حدودی عملی باشه ،اما شما برای رفتن به اون طرف یه کوهستان باید بارها و بارها از دامنه ها و یال کوه بالا بری و پایین بیای .مهم اینه که مقصدت رو فراموش نکنی .


....


کامنت برگزیده


تیراژه گفته : مشکل اینجاست که مساله در رهرو بودن و راه پیمودن نیست..مساله "مقصد" است..هر چه چالش هم هست در همین مقصد خلاصه میشه نه چگونگی رفتن.
برای خیلی ها مقصد نهایی روابط حسنه با امریکا نیست که بتونن الان با این نرمش ها کنار بیان و..
برای خیلی ها هم که یکه تازه میروند و از الان دارند جلوی پای امریکایی ها قربانی میکنند اصلا مطرح نیست که شاید ته این رابطه منفعت طلبی یکسویه ی غربی هاست
برای خیلی ها هم یک رابطه ی پایاپای دوستانه و منطقی مطرح هست که خب راه زیادی داریم تا آن.



والدین


پریشب چن تا از رفقا اومده بودن تا با شوهر آشا رو که قرار بود به دانمارک مهاجرت کنه خداحافظی کنن . قرارشون تو خونه ما بود . خود آشا جلوتر رفته بود . بین صحبتا گل انداخت و همه خندیدن که مسی بیچاره چه فحشایی خورد از این ملت و من هم خندیدم و تموم شد . اما این دو روزه موضوع مسی و فرناندا لیما و رفلکس فحاشانه ای که مردم و عمدتا جوونای اصطلاحا نسل چهارمی (همونایی که بین 15 تا 25 ساله اند الان و طبق آمارپارسال ، 70%کاربرای اینترنت اینها هستند و بیش از این مقدار هم عضو فیس بوک اند) برای کری خوندن انتخاب کردن  ، فکر من رو مشغول کرده .


راستش رفقا ما نباید این نسل رو سرزنش کنیم که چرا شما این جوری هستین ؟ مگه اینا از کره مریخ اومدن و نسل امروز ما شدن ؟ مگه غیر از اینه که تربیت شده همین آب و خاک و فرهنگن ؟ شما بیاین ببینین پدرمادرهای اینها کی ها هستن . این نسل چهارم رو مگه غیر این پدر مادرها تربیت کردند ؟ همین پدرمادرهایی که یه گروه سنی حدودا 40 تا 50ساله رو تشکیل می دهند ، اینا ، این پدرمادرهای فعلی خودشون تو چه شرایطی بزرگ شدند ؟


مثلا هنوز بچه 10ساله بوده که انقلاب رو دیده ، شورش های داخلی رو دیده ، ترورها و بمبگذاری ها رو دیده ، چند سال بزرگتر شده جنگ رو دیده بی خانمانی هموطنهاش رو دیده ، موشک بارون شهرها رو دیده ، قحطی و کمبود و صفهای طولانی و کوپن ارزاق رو دیده ، هر روز هرروز سر صف مدرسه شعار مرگ بر این و مرگ بر اون سرداده ، پدرش ، عموش ، داییش ، برادر بزرگش رو دیده که عمودی جبهه رفته و افقی برگشته ، به جوونی رسیده دیده که کسایی که هیچ نقشی تو اون بحران ها نداشتند خودشون رو رسوندن و نشستن سر سفره غنائم و عمده سهم رو طلب کردند و به این و خونوادش چیزی جز بخور و نمیری نرسیده و . . .


شما جای این شخص باشین چه آدمی میشین ؟ این همه بحران رو دیده . بعد دیده که یه جاهای اخلاص داشته ولی کسایی حقه باز تر و دودوزه باز تر ازش جلو زدن . دائم تو تریبون ها و رسانه ها براش تقسیم بندی کردن که ما خوبیم و بقیه بد .خب این چه تاثیری در روحیه و شخصیت این بنده خدا گذاشته ؟ خب حالا این آدم 15سال قبل ، 20سال قبل ازدواج کرده با یکی مثل خودش و بچه دار هم شدند . اینا دیگه چی می خوان به بچه هاشون یاد بدن ؟ جز این که هیچ چیزی ارزش نداره جز خودت ؟


نمی خوام بگم همه دلیل رفتارهای ناهنجاری که می بینیم اینهاست ها . نه تقلیلش نمی دم و در ضمن نمی خوام کار ناشایست اینها و والدین اینها رو ماستمالی کنم . ولی مشخصه که این دلیل ، دلیل مهم و قابل اعتناییه . رفقای من ، خرابی ای که تو یه مملکت به وجود میاد تاثیر اساسی اش در دو نسل بعد هویدا میشه و این بچه ها محصول این 30سال اخیرند .