کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

گهواره بنده


رفقا یه چند روزی کمرنگ بودیم که دلایلی بود که خدمتتون عرض می کنم . راستی اون مرجع ز گهواره تا گور دانش بجوی دقیقا کی می تونسته باشه جز خود بنده؟!!


عرضم حضور انور دوستا و مشتریای کافه رگبار عرض بنمایم که من سال 70 دیپلم گرفتم ولی نرفتم دانشگاه و به جاش رفتم سربازی و بعدش هم سر کار اما 8سال بعدش به این نتیجه رسیدم که دوست دارم درس بخونم و کنکور لیسانس دادم و رشته مدیریت صنعتی قبول شدم .


خب دوران شیرین دانشگاه گذشت و من سال 83 لیسانسم رو گرفتم ولی دیگه ادامه تحصیل ندادم و مشغول زندگی متاهلی و بعدش هم تولد بچه ها و کار و کاسبی شدم تا این که 10سال از اون ماجرا گذشت سال قبل دیدم که نه این جوری نمیشه . هنوز هم دوست دارم درس بخونم و امسال که کنکور فوق لیسانس دادم و این دفعه رشته مدیریت محیط زیست قبول شدم !


خلاصه هم دفعه اول دور و بریام رو سورپرایز کردم و هم این دفعه با این فاصله دور و دراز . و طبق محاسبات من لابد 12سال بعد از گرفتن مدرک فوق لیسانس هم کنکور دکترا خواهم داد! و وقتی مدرک دکتریم رو بگیرم که اون موقع دیگه پیرمرد شدم و اسمم رو تو روزنامه ها به عنوان کسی که زگهواره تا گور دانش آموخت خواهند نوشت .


 

جنگل نازه !


آقا ما رو دوباره بچه ها بردن شهر موشهای 2 رو دیدیم ! راستش این دفعه از دفعه اول هم بیشتر خوشمان آمد . کودک درونم انگار حسابی فعاله ها !. تو شعرایی که می خونن من این شعر رو خیلی خوشم اومد . تقدیم به شما


جنگل زیباست مثل رویاست /جنگل سبزه، سبزه سبزه
جنگل زیباست مثل رویاست / جنگل نازه پر از آوازه
دوست دارم من جنگل را / شکوفه های زیبای را
دوست دارم من شاپرک ها را / درختان را گل ها را / دوست دارم من دنیا را

پاک کردن تصمیم کبری . چرا؟!!


هف هش ده روز دیگه دوباره مدرسه ها باز می شن .


سالهای سال توی کلاس دوم دبستان ،داستان کوتاهی بود به نام تصمیم کبری که همه میشناسینش ولی برای اون یه درصدی که نمی شناسنش عرض کنم که روزی کبری کتابش رو زیردرخت حیاط خونه شون جا گذاشته و وقتی فردا که میره برش داره متوجه می‌شه که متاسفانه دیشب بارون باریده و کتابش خیس شده و همون جا تصمیمی می گیره و . . .


         

                                         کبری پس از انقلاب                                                               کبری پیش از انقلاب 

(به پسرفت کیفیت نقاشی از  40سال قبل به 20سال قبل دقت کنید !)


سال قبل که بنیامین رفت کلاس دوم متوجه شدم که ای بابا این درس دیگه توی کتاب نیست و پرس و جو کردم دیدم دو سه سالی هست که آقایون آموزش پرورشی فرموده اند که این درس دیگه به درد نسل امروز نمی خوره و باید چیزای دیگه ای رو یاد بگیرن .


ای بابا !

 

صید بزرگترین نیزه ماهی

دیشب فیلم شبکه اجتماعی ( The social network) محصول 4 سال قبل سینمای آمریکا رو دیدم . فیلمی که روند شکل گیری سایت فیس بوک رو توسط مارک زاکربرگ که اون موقع دانشجوی دانشگاه هاروارد بوده رو نشون می ده . منم مثل خیلیای دیگه از سال 88 (5سال بعد از شکل گیری) عضو این شبکه شدم و تونستم به این طریق با خیلی ها که ازشون بی خبر بودم ارتباط بگیرم و کلا مشتری فیس بوک هستم . گرچه در مقاطعی به خاطر فیلتر شدن این سایت و نبود فیلترشکن مناسب امکان دسترسی نداشتم . اما راستش تا حالا به این دقت به فیس بوک و روند شکل گیریش فکر نکرده بودم .


زاکربرگ 10سال قبل بعد از یه درگیری عاطفی برای انتقام از اون دختر می ره و سایت دانشگاه هاروارد رو هک می کنه و عکس تمام دخترای دانشجو رو در سایتی به اسم فیس مش می ذاره که پسرا بهشون رای بدن و سایت این قده بازدید کننده پیدا می کنه که همین می شه مقدمه ایجاد شبکه اجتماعی ای که افراد بتونن اون جا خودشون رو معرفی کنن و صفحه شخصی داشته باشن و از افکار و ایده هاشون بنویسن .


فیلم روند شکل گیری و روند رو به رشد این سایت رو در اوایلش تا وقتی که به یک میلیون عضو می رسه ( باید توجه کنیم که اون موقع اعضا فقط باید دانشجو می بودند )به ما نشون می ده که چجوری ایده هاشون رو اجرایی کردند و چجوری از یه سایت صرفا تفریحی شروع به پول درآوردن کردند .


این چندتا عدد جالبند . از سال 83 تا 88 تعداد اعضای فیس بوک رسیده بوده به 100میلیون نفر ، یعنی 5سال طول کشیده که این تعداد عضو بگیرن اما 100میلیون بعدی فقط یه سال زمان بردند و در عرض سالای بعدی هر چند ماه 100 میلیون دیگه به این تعداد اضافه شدند و الان هم رسیده اند به یک میلیارد و 100میلیون نفر. یعنی روند فوق العاده و رو به رشد اعضا رو می بینین؟

درآمدشون هم همین جوری بوده از سال 87 درآمدزایی رو شروع کردند با سالی 52میلیون دلار و این درآمد سال بعد 3برابر شد و الان تقریبا سالی 4میلیارد دلار دارن از همین فیس بوک در میارن یعنی در عرض 6سال درآمدشون 77برابر شد !!


یه جمله خوبی تو فیلم گفته شد که راز این موفقیت فوق العاده رو برای ما بازگو می کنه . وقتی اون اوائل فیس بوک در حال گل کردنه اینا تو فکر بودن که تو سایتشون تبلیغات بکنن که جمله ای طلایی رو عنوان می کنن : چرا بریم دنبال صید چندتا ماهی قزل آلا وقتی می تونیم یه نیزه ماهی گنده بگیریم ؟


مرضیه برومند رو به شدت دوست دارم !


مرضیه برومند رو به شدت دوست دارم !


تا حالا هر چی ساخته خیال پردازانه ، دوست داشتنی ، فانتزی ، شاد ، سر حال ، حال خوب کن ، حرفه ای ، ضرباهنگ عالی ، نو ، شکیل و عالی عالی عالی بوده . مدرسه موشهاش ، قصه های زی زی گولوش ، دربه درهای دوش ، آرایشگاه زیباش ، پراید تهران یازدهش ، کارآگاه شمسیش ، خونه مادربزرگه اش ، هتلش و شهر موشهای یکش !


خیلی از بچه های امروز مدرسه موشها و شهر موشهای یک رو ندیدن و با شخصیتهاش آشنا نبودن اما بچه های ما ، بنیامین و دانیال چرا . دو سه سال قبل هم سی دی مدرسه موشها رو می دیدن و هم بعدش فیلم شهر موشهای یک رو و سرمایی ، دم باریک ، دم دراز ، گوش دراز ، آقا معلم ، خوشخواب و همین طور کپل جان رو می شناختن .


وقتی سال قبل به بنی گفتم که قراره شهر موشهای دو ساخته بشه کلی ذوق کرد و خودم خوشحال بودم که قراره مرضیه برومند بسازتش و این جامه ای بود که فقط برازنده خود او بود . دیروز رفتیم و چهارتایی شهرموشهای دو رو تماشا کردیم و درگوشی بشنوین که من و مامانشون هم به اندازه این دوتا ذوق داشتیم !


پردیس سینمایی جدیدی به اسم کوروش باز شده که هفت هشت تا سالن سینما داره و شهر بازی و مرکز خرید . ما اون جا رفتیم و هر هفت هشت تا سالنش داشتن شهر موشها رو نمایش می دادن و همه صندلیهای راحت و نرمش هم پر بودند. مام پفیلا به دست نشستیم و منتظر شروع هیجان انگیرش شدیم .


عرضم حضورتون که برای این فیلم خیلی زحمت کشیده شده بود تو طراحی صحنه ، طراحی عروسکها اینا خیلی مشهوده . داستان خوبی هم داره گرچه به نظر من داستان شهرموشهای یک ، کمی سر راست تر و هیجان انگیزتر بود اما همین داستانی که نمی گم تا لوش ندم هم داستان خوبی بود و بچه های ما این قده دوست داشتند که از من قول گرفتند دوباره ببرمشون و فیلم رو تماشا کنند .


گفتم که داستان رو نمی خوام لو بدم ولی بگم خدمتتون که دیدن دوباره رفقای قدیمی دوست داشتنی بعد 30 سال چقدره حال می ده ؟ این که ببینی کپل رستوران دار شده ؟ این که ببینی با نارنجی ازدواج کرده ؟ این که ببنیی گوش دراز پلیس شده ؟ این که ببینی عینکی دکتر شده ؟ این که با سرمایی ازدواج کرده ؟ (راستش من تا حالا فکر میکردم که نارنجی و سرمایی پسر بودند !!) و این که . . . بهتره دیگه چیزی نگم دارم همه چی رو می گم که !! نقد و بررسیش بمونه برای وقتی که بیشترتون دیده باشینش.


به هر حال مرضیه جان دوستت داریم !! فیلمت تو همین هفته اول تمام رکوردهای فروش سینمای ایران رو جابجا کرد .دمت گرم .