کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

چند وقت مرخصی می خوام

 

 

وبلاگ نویسی برای من خوبی های زیادی داشته اما یه بدی هم داشته و اون این بوده که بیش از حد وقتم رو گرفته . خیلی ها وبلاگی دارن که هفته ای یکی دو نوبت میان آپش می کنن و می رن ، بقیه هم با فاصله های زمانی بیشتر . تا ماهی یه بار هم داریم !  

 

اما گرفتاری من اینه که همش فکر می کنم کلی حرف نگفته دارم که باید بزنم و هر روز باید بیام و یه چیزی بنویسم و وراجی کنم . خیلی از نوشته های من هم تحلیلیه و باید ببینم دیتاهاش کجاست و درسته و چیه و چی نیست . وقت می گیره از آدم . کامنت ها رو جواب دادن هم که واجبه و اون هم جای خود . مجموعا وقت گیر شده .  

 

چند تا کار رو زمین مونده دارم که می دونم وبلاگ ننویسم میتونم به سرانجامشون برسونم . یکیش داستانیه که مدتهاست تصمیم به نوشتنش دارم ، یکیش وبسایت کاری ایه که باید سر و سامون بگیره ، یکیش .... . من با اجازه تون می خوام چند وقتی کرکره این کافه رو کلا پایین بکشم و چند وقتی چیزی ننویسم براتون . می تونستم سعی کنم که به جای هر روز نوشتن ، هر دو سه روز یه بار این کار رو بکنم ولی ظاهرا درجه اعتیاد من سخت بالاست و چشمم که به صفحات وبلاگ بیافته دست و پام شل میشه و دوباره شروع می کنم . باید مدتی اصلا سراغش نیام ! 

 

لطفا تو این چند وقت من رو از لینک هاتون پاک نکنین . دوباره برخواهم گشت . فعلا رخصت !

 

 

بازی سریال ها

 

 

وقتی هوا بارونی و لطیف باشه ، یا برفی و زیبا ، یکی از چیزایی که به من می چسبه شنیدن صدای بارون و تماشای یک فیلم یا سریال عالیه . پس در این هوای بارونی و تمیز امروز به شما سریال بینهای عزیز ، کسایی که سریالهای خوب و درجه یک رو دنبال می کنن ، پیشنهاد می کنم آخرین شماره مجله دنیای تصویر رو بگیرین و بخونینش . شماره 222 رو .    

 

 

 

تو این شماره ، عمده سریالهای مطرح و درجه یک آمریکایی مطرح و نقد و بررسی شده . سریالهایی مثل 24، زنان سرکش، فرار از زندان ، بازی تاج وتخت ، دوستان ، اسپارتاکوس ، رم ، چکونه با مادرتان آشنا شدم ، گمشدگان ، قهرمانان ، آناتومی گری (که در حال دیدنش هستیم) و کلی سریال جالب و استخوندار دیگه .  

 

به باران گفتم که واقعا اگه یه نفر بخواد هیچ چیز دیگه رو نبینه و فقط اینها رو ببینه تمام وقت فراغتش رو می تونه پر کنه . اصلا من از وقتی که شروع به دیدن سریال کردم که با لاست (گمشدگان ) شروع شد و تا حالا ادامه پیدا کرده دیگه عمده سریالهای وطنی و کره ای و کلمبیایی برام رنگ و بویی ندارن که ندارند .  

 

 

چند نکته در اقتصاد ایران

 

 

دیروز مطلب خوبی را درباره چرایی اوضاع فعلی اقتصادی کشور از احمد توکلی خواندم . این نوشته به زبانی ساده و همه فهم توضیح می دهد که چرا در این چند ماه اخیر ارزش پول ملی این قدر کاهش پیدا کرده و در حد بضاعت خود راهکارهایی را نیز برای برون رفت از این ورطه ارائه می نماید و مثالهایی نیز از کشورهای مختلف بیان می کند . اگر تمایل به دانستن دارید 15دقیقه وقت گذاشته و این مطلب را در ادامه مطالعه فرمایید .  

ادامه مطلب ...

برگشت به سال ۱۲۵۴

 

 

گاهی از فیس بوق و اس ام اس به شدت بدم میاد .  

 

چون میشن آلت دست یه عده که روز به روز فاصله دوستی ها رو کم و کمتر کنن .

چون داریم یه جورایی بر می گردیم به صد و بیست سی سال پیش و قبل از اختراع تلفن که مردم فقط می تونستن با نامه و تلگراف یه چیزی رو به هم بگن و تمام .  

 

بابا جان دستت نمیشکنه که اگه می خوای تبریکی ، تسلیتی ، چیزی به رفیقت بدی اون گوشی رو ورداری و دو کلام باهاش حرف هم بزنی . همیشه نمیشه که چارتا کلمه بنویسی که این عید بر شما مبارک ، یا بنویسی تولدتون مبارک و تمام  وظیفه انجام شد !

   

 

 

..... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

 

شیرین گفته : باید توجه کرد چه زمانی استفاده از کدام وسیله ارتباطی صحیحه، رگبار جان. ایراد از فیس بوک و اس ام اس نیست. بنظرم ایراد از کسانیست که حس تشخیص موقعیت ندارند!
من عاشق فیس بوک و ای میل یاهو و بلاگها هستم اما هنوز هم برای پدر و مادرم نامه روی کاغذ مینویسم و میفرستم چون میدونم کیفیت مورد علاقه اونها اینه. اگر کمی به موقعیتها و مخاطب توجه کنیم خیلی بهتره 

 

 

 

عشق بی نهایت

 

 

 

 

عکس بالا من رو خیلی تکون داد .  

 

زیرش نوشته مادر97 ساله ای که به مدت 19سال است از فرزند فلج 60ساله اش نگهداری می کنه .  

 

واقعا چه محبتی می تونه تو دنیا بالاتر از محبت مادر به فرزندش باشه؟  محبت دوست به دوست؟ محبت زن به شوهر؟  محبت بچه به والدینش؟ محبت عاشق به معشوق؟ ‌چی می تونه بالاتر از محبت مادر به فرزندش باشه ؟ ‌چی واقعا ؟‌ 

 

 

..... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

 

قاصدک گفته : تنها محبتی که یکطرفه پابرجا میمونه محبت مادر به فرزندش هست .. هر رابطه دیگه ای .. اگر منطقی و بدون حساسیت بهش نگاه کنیم .. به واسطه وجود منفعت حاصل میشه .. رابطه دوستی .. رابطه زن و شوهری .. من همه اینها رو به دو کفه ترازو تشبیه می کنم .. که در بهترین حالت باید این دو کفه مقابل هم باشن و اگر سنگینی مدت زیادی روی یک کفه باشه اون ترازو از هم می پاشه