کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

اعیاد اسلامی !


واقعا چه گونه است که با این که اکثریت ایرانی ها مسلمانند و در اسلام بالاترین مقام از آن پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی است و به علاوه 90درصد مسلمانهای ایران هم شیعه هستند و برای مقام امام جعفر صادق ارج و قربی زیاد قائلند و او را رئیس مذهب شیعه می نامند و دیروز هم میلاد هردوی این بزرگواران بود  ....


اما ما هیچ وقت هیچ شادی عمومی ای نمی بینیم . منظورم مراسم رسمی ای که در مساجد و تکایا و صداسیما برگزار می شود و بسیار هم از شور و شادی به دور است نیست . منظورم یک مراسم همه گیر عمومی مثل عید نوروز است .


در هیچ کدام از اعیاد اسلامی دیگر هم شادی خاصی در مردم موج نمی زند . نه در بعثت پیامبر ، نه در عید قربان ، نه در عید فطر . شما مقایسه کنید با شور و شعفی که در اهل سنت کشورهای دیگر و حتی در کشور خودمان در زمان این اعیاد به وجود می آید .


به این سوال می شود چند پاسخ داد ؟


....


کامنت برگزیده


ترمه و نیره گفته اند: کلا ایرانی ها موجودات غمگینی هستن . البته ظاهرا در قدیم این طور نبوده ولی الان این طوریه .منظورم از قدیم قبل از اسلام هست اگه دقت کرده باشید ادم شاد رو معمولا جلف و سبک و ادم غمگین رو خردمند و جا افتاده میدونن . یعنی این موضوع جز آرکی تایپ های فرهنگ ماست.
این وسط نیمه شعبان فکر کنم تنها عیدی باشه که مردم توش مشارکت فعال تر دارن...شاید هم دلیلش همینه که عید اصلی ما نوروزه نه اعیاد مذهبی. درحالی که برای عربها که اسلام براشون وارداتی نیست اصلا عید دیگه ای وجود نداره که بخوان انتخاب کنن. عید اصلی فرهنگشون عید فطره که عینا کارهایی که ما در نوروز می کنیم در عید فطر انجام میدن.
حتی کارگرهای افغانی شاغل در ایران هم که اهل سنت هستن سه روز برای عید فطر کارشون رو تعطیل میکنن و جالبتر اینکه عیدشون رو با عربها میگیرن و عید اعلام شده توسط دولت ایران رو قبول ندارن!

ما ایرانی ها نوروز رو داریم و نیازی به مناسبت این مدلی نداریم. در نتیجه در عید فطر و قربان و ... بیشتر مردم خرید نمی کنند، دید و بازدید نمی رن و ... . البته دیدم که مراسم نوعید رو توی این روزها انجام میدن. اما مناسبتی مثل روز مادر به جشن عمومی تبدیل میشه چون نیازش توی جامعه حس می شد و جاش خالی بود. یا همین مراسم تاسوعا و عاشورا و اربعین به دلیل استقبال مردم همچنان اجرا میشه. تا جایی که من اطلاع دارم در واقع این مراسم همون سیاوشان هست که قبل از اسلام هم در ایران اجرا میشده.


بعد از مرگ


تو پست قبلی که راجع به مراسم کفن و دفن نوشته بودم و هزینه های اون ، رفقا کامنتای خوبی دادن که بحث رو بازتر کرد اگه اجازه بدین تو این پست هم میت ها رو رها نکنیم !


مثلا شیرین نوشت که« این مراسم مفصل و مخصوصا بخور بخور هایش خوشبختانه رسم مردم اروپا نیست. دیدن کسانی که در مراسم ختم در حد انفجار شکمبارگی می کنند واقعا تهوع اور و تاسف آور است. بنظرم بی حرمتی به اهمیت "مرگ" و فرد رفته است.»


و نیره نوشت که« رسم در قدیم فقط خرما و حلوا بوده اونم به دلیل پایین افتادن قند خون صاحبان عزا که مثلا از نظر جسمی بتونن این مصیبت رو تاب بیارن . بقیه بخوربخورها رو خودمون بعدا اضافه کردیم!!! در شهر ما رسم نهاردادن همچنان پابرجاست. اونم در جایی که همه محلی و بومی اند و فقط فامیل رو بخوای دعوت کنی 800 نفر به بالا میشه! بیچاره صاحب عزا که هم عزیزش رو از دست داده و هم باید جیبش خالی بشه!!! هزینه گل رو هم که نگو! طرف تا زنده س یه شاخه گل براش نمیبرن. همینکه مرد تاج گلهای چندصد هزارتومنی سرازیر میشه!!!»


باید بگم درسته و متاسفانه این گرفتاری ای هست که تو خیلی جاها برای صاب مرده ها ! پیش میاد .طرف گاهی نصف زندگیش رو میده تا بقیه تو ختم شرکت کنن . من شنیدم که تو بعضی شهرا اقوام میان و تا هفت روز تو خونه میت می مونن و شام و ناهار و صبخونه میخورن به این اسم که تسلی دارن میدن . نمی گم نیتشون خوردنه ها . نه . شاید واقعا دارن تسلی میدن و لی نتیجه اش بیچارگی بازمانده هاست .


والا تو همین تهران هم که مراسم به اون غلظت نیست باز چیزهایی هست که آدم می بینه نمی دونه بخنده یا گریه کنه . یه خاطره ای من بگم که خوندنش خالی از لطف نیست .چندسال قبل یکی از آشنایان ما که در سوئد زندگی می کرد ،همون جا فوت می کنه . بنده خدا جوون بود و فوت کرد . زنش سوئدی بود و برای دفنش در ایران همراه با جسد و خواهر میت به این جا اومد و بار اولش هم بود که به ایران می اومد . خواهر میت نقش دیلماج رو براش ایفا می کرد .


خاکسپاری توی بهشت زهرای تهران بود . یادمه وقتی که جسد رو از غسالخونه رو دست آوردن ، فامیلهای اون ، بیشتر زنها ، چه جیغ و شیون و تو سر زنونی داشتن ، آویزون تابوت شده بودن ، می خوستن بکشنش پایین ، جیغ میزدن و شیون می کردن ، سر گور نمی خواستن بذارنش توی خاک  و .... .این وسط زن سوئدی این بنده خدا نظرم و جلب کرد .توی کل این مراسم مدام اشک می ریخت و با دستمالی اشکاش رو پاک می کرد و باز اشکا جاری می شدند . غم و غصه ای که توی نگاه و صورت این زن بود واقعا عمیق و جانگداز بود . 5سال با هم زندگی کرده بودند.حالا تا این جاش عیبی نداره . بالاخره هرکسی جوری غم و غصه اش رو بیرون می ریزه . فرهنگ هرجایی با هم فرق میکنه  .


اما نکته و تفاوت فرهنگی مالوف ما از این جا شروع می شه ، مراسم خاک سپاری که تموم شد همه رو به رستورانی بردند . می دیدم همه اونایی که تو سرو کله می زدن و مراسم رو به هم ریخته بودن ، توی غذا خوردن و دستور به گارسون دادن که پیاز بیار،  این جا چرا نوشابه نداه ،یه سالاد دیگه بیار و بخور بخور یکه تازی ای می کردن که بیا و ببین .  همچین میخوردن که انگار نه انگار ناراحت اند و به نظر انگاری که از یه قحطی دراومده اند . نمی دونم والا آدم مگه از ناراحتی زیاد اشتهاش هم وا میشه ؟! 


به زن سوئدی هم که نگاه می کردم همین جوری و ارفته و مات و متحیر به رفتار اینها نگاه می کرد و سر یه میزی نشسته بود و به زور چند قاشق ماست بهش دادن که مگه غذا از گلوت پایین می ره ؟ همین الان عزیزترین کست رو به خاک سپردی و تنها برگشتی .


فکری این بودم که این خانم وقتی از این جا بره راجع به ما چه چیزی به هموطنهاش خواهد گفت ؟!



هزینه های منزلگاه ابدی ام


بی رودرواسی بگم که یکی از چیزایی که بهش فکر می کنم هزینه های کفن و دفنمه !


راستش من همیشه شنیده بودم که قیمت قبر در بهشت زهرا خیلی گرونه و رقمای چند میلیونی و چند ده میلیونی و برای بعضی جاهاش بالای 100میلیون ! رو هم شنیده بودم که پول رد و بدل شده انگار . خب اینم یه دلنگرانیه برای یه پدر خانواده که حالا که رفتم و دستم از دنیا کوتاست، کلی این بیوه زن و بچه صغیرا باید خرج کنن تا من رو بکنن زیر خاک که .

بگم ها من اصلا با زیرخاک رفتن مشکلی ندارم به خدا . یعنی توی این مدل از شر جسد راحت شدنهایی که مرسومه تو دنیا مثل مومیایی کردن و سوزوندن و خاک کردن ، با این آخری بیشتر حال می کنم . اکوسیستمه دیگه . دوباره بدن من وارد چرخه این طبیعت میشه و هر جزئی از من وارد یه گیاه و یه موجودی می شه دست آخر .

اما خب خرج دفن کردن یه آدم واقعا زیاده . یه وقتا با خودم فکر می کردم که اگه می شد توی باغی ، دامنه کوهی ، کنار چنار کهنسالی دفنم می کردن خیلی حال می داد . هم خودم لذت می بردم و هم بازمانده ها که چند ماه اول پامیشن هر هفته میان سرخاک یه حالی از آب و هوای خوب می برن و هم درخته قوت می گیره .


اما دیروز تیتر یه خبری رو خوندم که با خودم گفتم الحمدلله این مشکلمون که مربوط به هزنیه ها می شد هم حل شد . تیتر خبر این بود : مدیرعامل بهشت زهرا گفته بودکه براساس تمهیداتی که اندیشیده شده درحال حاضرحدود 70درصد از شهروندان تهرانی برای دفن اموات شان از قبور رایگان استفاده می کنند. خب خدا رو شکر ما هم که جزو همون هاییم دیگه. قبر که رایگان باشه . مراسم رو هم می گیم جمع و جور بگیرن با یه مقداری سر و تهش هم بیاد .


                                                      


اما پایین تر که اومدم و خبر رو دقیق خوندم دیدم که ای دل غافل این جا هم در باغ سبز نشون دادن که ومثل این دلالا همه حقیقت رو نگفتن . دقیقش اینه که دور از جون شمای میت وقتی به بهشت زهرا مراجعه می کنی یه قبر 3طبقه بهتون می دن اما باید 700هزارتومن بسلفین . اما محبت دوستان  رو ببین که این قیمت فقط بابت دو طبقه قبر است و شما در طبقه سوم که مجانیه مدفون خواهی شد ! من رو یاد این پفکها که روش می نویسن مجانی بعدش با فونت ریز اضافه کردن 10درصدش می انداخت .

البته این هزینه دفنه و بابت کفن هم باید 198تومن پرداخت کنین که این هم شیوه قیمت گذاری آمریکاییه که روی همه جنساشون تو مارکتاشون می نویسن مثلا 99.98سنت ! که نکنه مردم چشمشون به 100دلار بیافته نخرن 


و به آخر خبر که رسیدم یادم افتاد هیچ چیز این دنیا مجانی نیستا .


بعدا نوشت : متاسفانه چند دقیقه قبل مطلع شدم که پدر دوست خوب وبلاگی ام بابک جوگیریات ، در سن 63سالگی ناگهانی فوت کرده . برای بابک واقعا ناراحتم . اگه خواننده وبلاگش باشین حتما دیده این که چقده عاشقانه از باباش یاد می کرده و با هم حال می کردن . ارتباطی که این روزا کمتر بین پدر و پسرهاست . برای اون که چندی قبل هم پدرخانمش رو از دست داد آرزوی صبرو بردباری دارم. واقعا چه چیز دیگه ای میشه برای همچین فقدانی گفت؟


....


کامنت برگزیده


مامان فالکو گفته : کاشکی میشد هرکسی برای مراسمش خودش تصمیم بگیره.
متاسفانه شنیدم که الان تو ایران مراسم عزا به مفصلی عروسی برگزار میشه. با حاشیه های زیاد. و خوب تمامی اینها هم مستلزم هزینه هست و گاهی نزدیکان مجبور به انجامشند حتی اگر توانایی و امکانات کافی را نداشته باشند .
و راستش مراسم سوم و هفت و چهلم را هم درک نمیکنم. چرا همان مراسم خاکسپاری کافی نیست؟
راستی چرا؟


کارخانه بابک زنجانی سازی


همون طور که همتون می دونین بابک زنجانی رو ده روز قبل به جرم پس ندادن 2میلیارد دلار دولت گرفتن و انداختن توی بازداشتگاه اوین . همون طور هم که می دونین سرضرب جوکاش در اومد که وقتی بابک زنجانی وارد اوین شده گفته کل اوین چند؟! وقتی هم اون جا افتاد، مقاماتی از این طرف و اون طرف ،پز دادند که دیدین ما چقده در مبارزه با مفاسد جدی هستیم و هیشکی نمی تونه پول بیت المال رو بخوره و از این جور من آنم که رستم بود پهلوان ها از خودشون در کردن . خیلی از مطبوعات و رسانه ها رو هم دیدم که پرونده درست کردن که جرثومه فساد رو گرفتن و خوب کردن گرفتن و از این جور گفت و گوها .

                                   


نمی دونم یادتونه یا نه من 3 ماه قبل در نوشته ای درباره بابک زنجانی آورده بودم که بابک زنجانی یه آدمیه مثل همه آدمهایی که ما هر روز می بینیم . اون هم مثل بقیه ما از پول خوشش میاد فقط فرقش اینه که برای به دست آوردن پول خیلی بیشتر زحمت کشیده و دست و پا زده . ( متن کاملش رو این جا بخونین )


یادمه سالها قبل ، حدود 18سال پیش ، یه اختلاسی سرو صداش دراومد که ارزشش 123میلیارد تومن بود و خیلی خیلی نقل محافل شده بود و حتی یکی از اون عوامل رو گرفتن دارش هم زدند و که ملت بترسن و سراغ این جور چیزای خطرناک نرن اما از اون زمان به بعد مضنه فساد اقتصادی همچین یه نمه کشیده بالا و سالی حداقل دو سه تا دونه درشتش در حد چندین هزار میلیارد تومن ،تو افکار عمومی رو نمایی میشن . امثال شهرام جزایری و مه آفرید خسروی و .... و حالا هم بابک زنجانی ویترین این فسادهای اقتصادی اند و همه می دونن که اینها مشت نمونه خروارند و خیلی از مختلسین و مفسدین اقتصادی اصلی برا خودشون راست راست دارن راه می رن.


اما این چه حکایتیه که بعد از این همه به اصطلاح بگیر و ببندها و دورشو کور شو ها نسل این گونه موجودات نه تنها منقرض نشده که بلکه مثل موش زاد و ولد کرده و تصاعدی بالاتر هم میره ؟ این به ما نمیگه که راه رو دارن غلط می رن ؟ راهنمای راست می زنن و به چپ می پیچن؟ خب مشکل چیه ؟


به نظر من کم سواد ، دلیلش که مشخصه . سیستم اقتصادی مملکت ما از سرتا پا آلوده و سوراخ سوراخه . امکان نداره ، این رو حاضرم دوباره بگم ، امکان نداره که شما یه فعال اقتصادی باشی ( یعنی کسی که داره کاری می کنه و پول درمیاره که می تونه کار آزاد داشته باشه یا دولتی ، برای خودش کار داشته باشه یا کارمند جایی باشه ) و از یه حد متوسط بالاتر رفته باشی و دامنت آلوده نشده باشه . این رو من حداقل تو این 17سالی که دارم کار می کنم به چشم ندیدم که کسی سالم سالم بتونه پول خوبی دربیاره .


جتما حق و ناحق کرده ، حتما زد و بند کرده ، حتما رشوه داده ، حتما از رانت اطلاعاتی استفاده کرده ، حتما پستی رو با عقب انداختن

کسای دیگه به دست آورده ، حتما . . . . نمی خوام بگم که اون آدم لزوما آدم بدیه ها . نه این طوری نیست . اون آدم می تونه مجموعا خیلی هم آدم خوبی باشه . مهربون باشه ، دست به خیر داشته باشه ، لوطی باشه ، فرهنگی باشه و خیلی صفات مثبت دیگه داشته باشه ولی خواسته رشد کنه و خورده به دست آندازیهای که این سیستم فاسد اقتصادی براش به موجود آورده . شاید چندین بار هم تلاش کرده عبور کنه ولی عادی نتونسته چون این سیستم مبناش بر اینه که از در نباید وارد شد بلکه پنجره برا وروده و برای ورود از پنجره که کسی هم نبینه باید پول چایی اون بابا ها برسه . این کار رو اگه نکنه می شه مثل خیل اعظم  ملت که زیر خط فقر دارن زندگی می کنن و همیشه هشتشون گرو نهشونه .


بله رفقای من . زنجانی و زنجانی ها بودند و هستندو خواهند بود تا وقتی این سیستم ناسالم اقتصادی ما پا برجاست . امثال اون زیادند فقط ریز و درشت دارند . گر حکم شود که مست گیرند ... در شهر هر آنکه هست گیرند !


....


کامنت برگزیده



نیره گفته : یادمه جلال یه جایی گفته بود اگه نخوای با چرخ دنده های یه ماشین بچرخی له ت میکنن.



 

 

 

مشق


هوا امروز حسابی سرد شده و گهگاه از پنجره محل کارم می بینم که برفی هم می باره . داشتم فکر می کردم که برای امروز چی بذارم تو وبلاگ ؟ که این رو یادم افتاد:


وقتی بچه بودم فیلمهای صمدآقای پرویز صیاد رو خیلی دوست داشتم و از اون فیلمها یکی از چیزایی که خیلی خوب یادم مونده بود صمد نشسته بود جلوی ننه آقا و دوتا کلمه می نوشت و داد می زد: «مخش می نویسُم   ، آی ... مخش می نویسُم ! » دیروز که دیدم بنیامین نشسته و داره مخش ! می نویسه یاد اون فیلم افتادم و براتون چندتا عکس گرفتم که شمام یاد مخش نویسی هاتون بیافتین .


رخصت !


         

         

         



....


کامنت برگزیده 


عطیه گفته : چه همه عکسای خوب خوب...
چه خوب که جایی که مشق مینویسه پر از کتابه و فضا کلا آموزشی یه!
از اون عکسی که دو تا مشتش زیر چونه ش بود خیلی خیلی خوشمان آمد... حس میکنم همه ی آدمای مهم تو بچگی یه عکس اینجوری انداختند!
اون عکس اخمالو بابت چی بید؟