کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

آبان 1387

اولین کلام پروردگار با محمد مصطفی

نوشته شده در چهارشنبه یکم آبان 1387 ساعت 14:32 شماره پست: 1

 

بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید 

همان کس که انسان را از نطفه خردی خلق کرد  . 

بخوان که پروردگارت از همه بزرگ تر است، 

همان کس که بوسیله قلم تعلیم نمود و آموخت به انسان آنچه را که  

نمى‏دانست . 

تلاشی در جهت امروزی کردن داستانهای شاهنامه فردوسی

نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم مهر 1387 ساعت 15:50 شماره پست: 2

چند روز قبل در کتابفروشی های جلوی دانشگاه تهران می پلکیدم که به طور اتفاقی کتابی به اسم سیاوش توجهم را جلب کرد . از ظاهرش بر می امد که رمان باشد و به نام آقای قاسم زاده به چاپ رسیده بود . خب خریدم و خواندم . داستان سیاوش شاهنامه فردوسی را به نثر درآورده بود و در واقع به شکل یک رمان امروزی . به نظر من خود کار جالب بود ولی فکر نکنم نویسنده به چیزی که می خواست رسیده بود . چندی بعد مصاحبه ایشان را پیدا کردم که گفته بود اگر فردوسی هم امروز بود رمان می نوشت . به نظر من هم همینطور است ولی آقای قاسم زاده نتوانسته داستان را امروزی کند . نفس خود کار خوب بود ولی خوب در نیامده بود .به نظر من باید امروزی تر محاوره ای تر و قشنگتر نوشته می شد.

 

 

فیلم سینمایی کنعان

نوشته شده در چهارشنبه یکم آبان 1387 1387 ساعت 12:55 شماره پست: 3

 

دیروز رفتیم و فیلم کنعان را دیدیم . تنها چیزی که شاید بخواهم به کسی دیدنش را توصیه اش کنم بازی بازیگرانش بود که تا حدودی از بازی های قبلی خود فاصله گرفته بودند . وگرنه در موضوع و نوع پرداخت حرف تازه ای نداشت . علی الخصوص که ریتم بسیار کشدارو کندی بر فیلم حاکم بود .

 

تعویق 1 ساله اجرای مالیات بر مصرف

نوشته شده در چهارشنبه یکم آبان 1387 ساعت 16:40 شماره پست: 4

اول این خبر را بخوانید :

 

تعویق یکساله مالیات جنجالی

محمود احمدی‌نژاد از ارائه قریب‌الوقوع لایحه‌ای به مجلس خبر داد که در صورت تصویب، اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده را به مدت یک‌سال به تعویق می‌اندازد، تا قانونی که اجرای آن از سوی برخی از فعالان اقتصادی و بازار در شرایط فعلی «زودهنگام» و «نیازمند برنامه‌ریزی‌ها و زمینه‌سازی‌های بیشتر» ارزیابی شده بود، به تعلیقی طولانی مدت فرستاده شود.
رییس‌جمهور با اشاره به قانون مذکور گفت: همه قبول داریم که پرداخت مالیات برای اداره کشور باید اجرا شود، اما به نظر بنده هم قوانین مالیات بر ارزش افزوده یک خلائی دارد.
وی ادامه داد:‏ در لایحه‌‏ای که به مجلس داده شد، برای مقدمه‌‏سازی اجرای این قانون 18 ماه وقت درخواست شده بود، اما به هر مصلحتی این 18 ماه در مجلس به دو ماه تبدیل شد.
احمدی‌‏نژاد خاطر نشان کرد: با اجازه شما می‌‏خواهیم لایحه‌‏ای به مجلس بدهیم و در آن درخواست کنیم این دو ماه مقدمه‌‏سازی را تا یک سال تمدید کند که مردم بتوانند خودشان را به این قانون برسانند.

به نظر شما برای اجرای یک چنین قانون فراگیر و همه شمولی نباید پیش از این یعنی قبل از این که بازخورهای منفی آن باعث شود دولت فعلا عقب نشینی کند بررسی بیشتری انجام می شد ؟ نباید اطلاعات کافی و جامعی به مشمولین این طرح که ظاهرا اکثر مردم ایران هستند داده می شد ؟ این قانون در اکثر کشورها اجرا می شود ولی نه یک ماه ! بلکه در یک بازه زمانی ۱۰ تا ۱۵ سال .

 

دوبله عالی کارتون پاندا کنگ فو کار

نوشته شده در چهارشنبه یکم آبان 1387 ساعت 17:50 شماره پست: 5

 

نمی دانم چند نفر از شما کارتون جذاب و دیدنی پاندای کونگ فو کار را دیدین ؟ اگر ندیده اید که حتما توصیه می کنم از اولین سی دی فروشی سر راهتون بگیرین و ببینین و حتما هم تاکید کنید که نسخه دوبله شده اش رو بهتون بدهند .

به خاطر این که بی اغراق بگم که شاید ۴۰٪ جذابیت این کارتون عالی به خاطر دوبله خیلی عالی آقای مهرداد رئیسی است .

جدا از این این قدر این موضوع خودش جالبه و کنش و واکنشهای مختلفی داره که حتما به یک بار دیدن می ارزه . تصورشو بکنین . یه پاندای به اون چاقی باباش یه غازه و توی آش رشته فروشی هم کار بکنه !

 

 

 

تنها ژن است که می ماند

نوشته شده در چهارشنبه یکم آبان 1387 ساعت 11:37 شماره پست: 6

۱۶ میلیون مرد در آسیا از نسل چنگیز هستند

 «لذتی بالاتر از این نیست که مرد دشمنانش را به زانو درآورد و در مقابل خویش بر خاک افکند. بر اسب‌هایشان سوار شود و اموالشان را از چنگشان بیرون آورد. چهره عزیزانشان را غرق در اشک ببیند و زن‌ها و دخترانشان را تصاحب کند.»                         چنگیزخان

 

همسری پیدا می‌کنید. به جایی می‌رسید. تمام دنیای زمانتان را می‌گیرید و در طول عمرتان به عظمتی دست می‌یابید. اما در بلندمدت، اینها واقعا چقدر اهمیت دارند؟ پس از آنکه مردید، می‌آیند دفتر کارتان را خالی می‌کنند. عکس یادگاری‌تان را هم از روی دیوار بر می‌دارند. تندیس شکوهمندی که از خود ساخته بودید، در بادهای ویرانی فرو می‌پاشد. 

یک راه برای غلبه بر فناپذیری‌تان بنیان‌گذاری یک سلسله پادشاهی است. گروهی موفق از نسل شما می‌توانند خودشان را نسل در نسل نگهدارند و نامتان را زنده نگهدارند… یا دست کم DNAتان را. این همان کاری است که چنگیزخان انجام داد و با موفقیت حیرت‌آوری هم این کار را انجام داد. امروزه حدود 16 میلیون مرد به اضافه تعداد نامعلومی زن، مستقیما از او نسب می‌گیرند. خانواده بزرگ خان در یک نقشه‌برداری گسترده از DNA پیدا شدند. 

وقتی ژن‌هایمان را به فرزندانمان منتقل می‌کنیم، برخی نشانگرهای (marker) ژنتیکی شاخص نیز به آنها ارث می‌رسد. دانشمندان در طول 20 سال گذشته آموخته‌اند که چگونه این نشانگرها را تشخیص دهند و چگونه از آنها در بررسی تاریخ انسان استفاده کنند. برای مثال، آثار مربوط به انتشار گونه‌ها از آفریقا به دیگر نقاط جهان حدود 50 هزار سال پیش در این نشانگرها حفظ شده است.

 ژنتیک‌دانان نیز برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره تبار نیاکانی اقوام بخش‌های مختلف جهان، از نشانگرهای ژنتیکی استفاده کرده‌اند. دستاوردهای ژنتیکی چنگیزخان در پژوهشی که در آن یک تیم بین‌المللی، DNA متعلق به 2123 مرد از آسیا را تحلیل کرد آشکار شد. چرا فقط مردان؟ زیرا کروموزوم Y برخلاف کروموزوم‌های دیگر، در هر مرد معمولا فتوکپی کروموزوم Y پدرش است. (کروموزوم‌های دیگر جفتی‌اند و پیش از آنکه ما آنها را از پدر و مادرمان به ارث ببریم با هم مخلوط می‌شوند.)

 ژنتیک‌دانان در بررسی مردان آسیایی یک نشانگر ژنتیکی فوق‌العاده قابل توجه کشف کردند. این نشانگر در مردانی یافت شد که در منطقه‌ای پهناور از چین تا مغولستان و از آنجا به طرف غرب تا ازبکستان زندگی می‌کنند. هشت درصد از مردان این منطقه دارای این نشانگر هستند. فراسوی این مرزها نشانگر مورد بحث تنها در نیم درصد از مردان آسیایی یافت می‌شود. بررسی‌های دقیق‌تر نشان داد که این نشانگر احتمالا هزار سال پیش، به اضافه یا منهای سه قرن، از مغولستان منشا گرفته است.

 تمام این شواهد ژنتیک‌دانان را به سوی نتیجه هیجان‌انگیز رهنمون شد: مردانی که دارای این نشانگر خاص هستند همگی از چنگیزخان نسب گرفته‌اند. خان حدود سال 1162 در مغولستان به دنیا آمد و از چهل سالگی به بعد شروع به کشورگشایی کرد  که سرانجام آن امپراتوری عظیمی بود از کرانه دریای خزر تا ساحل اقیانوس آرام. تعداد فرزندان خان هم از زنان خودش و هم از زنان دیگر بسیار زیاد بود. پسرانش که مرزهای امپراتوری مغول را تا اروپا گسترش دادند نیز خودشان فرزندان بسیاری داشتند. اگرچه امپراتوری ظرف چند دهه پس از مرگ خان در سال 1227 تجزیه شد، فرزندان مذکرش تا قرن‌ها بر بخش‌های وسیعی از آن حکومت کردند و همچون نیای خویش آنها نیز فرزندان بسیاری داشتند.

 اگر حق با ژنتیک‌دانان باشد، خان و فرزندانش کروموزم Y مختص او را به حدود نیم درصد از جمعیت جهانی مردانی که امروزه زنده‌اند، یا به عبارت دیگر به حدود 16 میلیون مرد منتقل کردند. جالب آنکه تقریبا تمام این مردان اکنون در منطقه‌ای زندگی می‌کنند که با مرزهای امپراتوری باستانی مغول مطابقت  دارد.

با آنکه شاید این دستاوردهای تولیدمثلی شما را تحت تاثیر قرار دهد، اما در عمل آن قدر هم که به نظر می‌رسد قابل ملاحظه نیستند. چنگیزخان و نیال نه‌گروگان نسبت به دیگر مردان روزگار خویش هیچ نوع برتری زیست‌شناختی نداشتند. روی کروموزوم yشان ژن‌هایی نداشتند که پسرانشان را به ابرمرد تبدیل کند. موفقیت‌های تولیدمثلی‌شان ناشی از قضای روزگار و حوادث تاریخی بود. آنها با ویژگی‌های شخصیتی مناسب برای شاه شدن در زمان مناسب در جای مناسب حضور داشتند و فرزندانشان پس از آنها همچنان از مزایای خانواده سلطنتی، از جمله داشتن فرزندان بسیار برخوردار شدند. در واقع به جای انتخاب طبیعی،‌انتخاب تاریخی روی آنها عمل کرده است.

 

 

بی رحمی در مترو

نوشته شده در چهارشنبه یکم آبان 1387 ساعت 17:45 شماره پست: 7

 

نمی دونم جزء آن دسته از شهروندانی هستید که روزانه با مترو در سطح شهر جابه جا می شوند یا نه ؟ اگر هستید که حتما با این نوع برخوردی که می خواهم توضیح بدهم آشنایی کامل دارید و اگر نیستید بد نیست این مطلب را بخوانید . البته این موضوع برای هیچ کس تازگی ندارد و به نوعی برای همه عادی شده به طوری که اصلا زحمت یک ثانیه فکر کردن و تامل کردن هم به خودمان نمی دهیم . وقتی که قطار به ایستگاه می رسد وقتی است که یا باید کیف و کتابت را محکم بگیری و همراه با جمعیت هیجان زده هل داده بشوی داخل واگن یا این که صبر کنی و احتمالا به این قطار نرسی . حالا اینش مهم نیست که بالاخره سوار این یکی نشد سوار بعدی یا بعدی ترش خواهی شد اما . . .اما . . .اما . . . بارها و بارها دیدم که مسافرایی که می توانند بنشینند انگار سنگری را با زخمی و کشته دادن فتح کرده اند و دیگر از روی آن تکان نمی خورند . بارها دیده ام که پیرزنی ، پیرمردی ، زن بچه به بغلی ایستاده و به زحمت خودش را در ازدحام نگه داشته ولی یک نفر بلند نمی شود و جایش را به او نمی دهد . حالا کل مسافت برای نشستن چقدر است مگه؟ حداکثر ۱۵ دقیقه . حالا شاید بعضی بگویند که شاید تو ندیدی ولی من تو این زمینه اتفاقا تجربه شخصی دارم .

چندی قبل پای من شکست و مجبور بودم با گچ و عصای زیر بغل برم تو واگن . دقیقا دوهفته یا به عبارتی ۱۲ روز با عصا و لنگان لنگان می رفتم تو ولی تو این دوازده روز فقط خیره خیره به من نگاه می کردند . فقط ۲ مرتبه برایم بلند شدند .  خلاصه اش کنم . مردم بی رحمی شده ایم . هیچ کس به هیچ کس رحم نمی کند . نمی دونم خدا چه جوری قراره به ما رحم کند ؟؟؟

 

نمایشنامه - مترو سواری

نوشته شده در پنجشنبه دوم آبان 1387 ساعت 13:5 شماره پست: 9

مترو در یک پرده

روز – خارجی – مترو

 

قطار به ایستگاه می رسد ( فرقی نمی کند کدام ایستگاه) .  جمعیت زیادی منتظرند و جمعیت بیشتری هم از قطار خط 2 می رسند .

بلندگو – مسافران عزیز قطار در حال ورد به ایستگاه می باشد لطفا پشت خط قرمز بایستید . . . مسافران عزیز قطار در حال ورد به ایستگاه می باشد لطفا پشت خط قرمز بایستید ..

ولی کسی توجهی به این توصیه بهداشتی ! نمی کند . درست تا لب گودال ایستاده اند  . قطار که می ایستد و در ها باز می شود همه به داخل کوپه هجوم می برند .هرکسی قوی تر و زرنگ تر باشد زود تر به صندلی می رسد . البته در این ایستگاه چون ایستگاه بین راهی است قبلا زرنگترها نشسته اند و نهایتا به مسافران این ایستگاه فقط شانس ایستادن در جای مناسبتری می رسد که بتوانند در وسط کوپه وایستندو دائم تنه نخوردند . درهای قطار بسته می شود و راه می افتد . عصر است و ساعت پیک مسافران .

نفسی می کشم و سعی می کنم خودم را جابه جا کنم و برای یک پایم که روی هوا مانده جایی پیدا کنم و بگذارمش زمین . وقتی موفق می شوم متوجه دختری می شوم که با  فاصله از من به سختی ایستاده و خودش را به یکی از میله ها آویزان کرده تا نه روی نشسته ها بیافتد و نه کسی بهش بخورد .سرم را می اندازم پایین . می خواستم از تو کیفم روزنامه در بیاورم بخوانم ولی دستم بالا نمی اید . بی خیال می شوم . دوباره به سمت دختر نگاه می کنم . مانتو مشکی و مقنعه پوشیده . کیف  وکلاسورش داد می زند که دانشجوست . به صورتش نگاه می کنم . شک ندارم که شهرستانی است . خیلی ساده و محجوب به نظر می رسد  ولی چهره اش خیلی معذب است و نگران . دلم برایش می سوزد . ولی کاری از دستم برایش ساخته نیست . حتم دارم که بار اولش هم هست که سوار مترو شده . البته کسی بهش کاری نداره ولی خودش خیلی معذبه چون یه سانت تکون بخوره بدنش می چسبه به چند تا مرد دیگه که بی خیال پشت سرش ایستادند و باهم حرف می زنند  . میله را گرفته و سعی کرده که یه جوری خودش رو به شیشه نزدیکتر کنه .

یهو صدای بم مردی را می شنوم  – یه جوون مرد نیست که پاشه این خانووم بشینه ؟

همهمه صداها ی گفتگوی مردم با هم قطع میشه . شاید چند ثانیه . همه به سمت دختر نگاه می کنند . صدای مرد معلوم نیست از کجا بلند شده . از هر طرف متلک پرتاب می شه

-می خواست نیاد

-هر که طاووس خواهد جور هندوستون کشد

-خواسته یه حالی بکنه

-بره تو یه واگن دیگه

-بذار وایسه حالشو ببره

به دختر نگاه می کنم . سرخ سرخ شده . الانه که گریه اش بگیره . قلبم درد می گیره .

بلند گو – ایستگاه طرشت . . . ایستگاه طرشت

قطار می ایسته چند نفر از در خودشونو به بیرون می اندازند . دختر هم مثل پرنده ای که از قفس رها شده باشه . خودشو بیرون می کشه و در قطار بسته می شه . از شیشه بهش نگاه می کنم . به قطار نگاه می کنه .از چهره اش نمی شه چیزی خوند .از دختر دور می شویم .  

 

سوگند به عصر

نوشته شده در پنجشنبه دوم آبان 1387 ساعت 13:39 شماره پست: 10

به نام خداوند بخشنده و مهربان

 

سوگند به عصرو زمان ،
که انسانها همگی زیان کارند
مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند،

 و یکدیگر را به حق ، شکیبایى و پایداری توصیه نموده ‏اند .

 

فقط بگیر ! چیزی ندی ها !

نوشته شده در دوشنبه ششم آبان 1387 ساعت 11:14 شماره پست: 11

مروز صبح از جلوی شعبه بانک ملی که در آن حساب دارم رد می شدم ُبا خودم  گفتم حالا که تا اینجا آمده ام یک پرینت از گردش حساب جاری ام بگیرم . وقتی که کارمندمحترم پرینت حسابم را به من داد با لبخندی اضافه کرد که ۵۰۰تومان هم بدهید .  منو می گی اصلا ماتم برد . نگاهی به ورقه ای که توی دستم بود انداختم و گفتم آخه مگه این یه تیکه کاغذ چقدر هزینه برده ؟ که کارمند محترم که مشغول کارهای خودش شده بود زیر لبی گفت به ما مربوط نیست آقای فلانی .  از بالا به ما بخشنامه کردند ماهم باید اجرا کنیم . خب دیگه کاری نمیشد کرد . با ناراحتی و غرغر ۵۰۰تومان را دادم و از بانک اومدم بیرون . این واقعا پول زوری است که بانک از ما می گیره شنیدم برای دیگر خدمات دیگر هم دارند پول دریافت می کنند . در حالی که برای پولی که ما در بانک داریم ُ ۱ قرون هم سود نمی دهند .

 

 

50 روش کرم ریختن

نوشته شده در دوشنبه ششم آبان 1387 ساعت 11:50 شماره پست: 12

کمی هم بخندیم

روش ۱: روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن! ﴿این روش برای افرادی که غیر از سادیسم، رگه‌هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه!﴾

روش ۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی‌ها زودتر راه بیفتن!

روش ۳: وقتی می‌خواین برین دست به آب، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین!

روش ۴: وقتی از کسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین!

روش ۵: کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون، به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنین!

روش ۶: همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین!

روش ۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل کنین!

روش ۸: توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنین!

روش ۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب کانال رو عوض کنین!

روش ۱۰: از بستنی فروشی بخواین که اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه!

روش ۱۱: در یک جمع، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین!

روش ۱۲: به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

روش ۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه‌های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین!

روش ۱۴: وقتی با بچه‌ها بازی فکری می‌کنین سعی کنین از اونها ببرین!

روش ۱۵: موقع ناهار توی یک جمع، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین!

روش ۱۶: ایده‌های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین!

روش ۱۷: بوتیک چی رو وادار کنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش رو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچکدوم جالب نیست و سریع خارج بشین!

روش ۱۸: شمعهای کیک تولد دیگران رو فوت کنین!

روش ۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین!

روش ۲۰: وقتی کسی لباس تازه می‌خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته!

روش ۲۱: صابون رو همیشه کف وان حمام جا بذارین!

روش ۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین!

روش ۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی می‌بینین بگین چقدر پیر شده!

روش ۲۴: وقتی کسی در یک جمع جوک تعریف می‌کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود!

روش ۲۵: چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین!

روش ۲۶: بادکنک بچه ها‌رو بترکونین!

روش ۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بخندین!

روش ۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه می‌کنه بهش بگین که موی بلند بیشتر بهش میاد!

روش ۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین!

روش ۳۰: کلید آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این روش هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره!

روش ۳۱: ایمیل‌های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین!

روش ۳۲: توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین!

روش ۳۳: هر جایی که می تونین، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش یا کفش دوستتون بهتره!﴾

روش ۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین!

روش ۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین!

روش ۳۶: دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین!

روش ۳۷: عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین!

روش ۳۸: پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین!

روش ۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین!

روش ۴۰: شیشه های سس گوجه‌فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین!

روش ۴۱: موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین!

روش ۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته‌ها و فندقهای دهان بسته بذارین!

روش ۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین!

روش ۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین!

روش ۴۵: توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین!

روش ۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل‌ها رو عوض کنین!

روش ۴۷: یکی از پایه‌های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین!

روش ۴۸: توی مهمونی‌ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه!

روش ۴۹: چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین!

روش ۵۰: ورقهای جزوه ۳۰۰ صفحه‌ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی‌پاتی بذارین، یه بر هم بزنین، بعد بهش پس بدین! 

سریال لاست LOST

نوشته شده در شنبه یازدهم آبان 1387 ساعت 12:2 شماره پست: 13

امروز دوست دارم که در لذت تماشا و پیگیری ماجراهای سریال لاست باهاتون شریک بشوم . دوماه پیش منزل یکی از دوستان رفته بودیم . که اونها هم فیلم ببین حرفه ای و یه جورایی خوره فیلم هستند . تو صحبتهاشون گفتند که ما الان یه ماه میشه که هیچ فیلمی ندیدم . ما که تعجب کردیم . گفتیم چرا ؟ اونها هم گفتند که مشغول دیدن یه سریالی هستیم که این قدر قشنگه که ما رو از کار و زندگی انداخته . -چی هستش مگه ؟  -اسمش لاسته .  اسمش رو قبلا شنیده بودم ولی فکر نمی کردم که این قدر جالب باشه که اینها می گویند . خلاصه مدتی گذشت تا این که ماه قبل از همون دوست خواستم برایم دی وی دی سریال را بیاورد . همین شد و از کار و زندگی افتادن ماهم شروع شد . هر قسمت سریال حدود ۴۰ دقیقه است . اولش با هم قرار گذاشته بودیم هر شب فقط یک قسمت از سریال را ببینیم . ولی این قرار تقریبا هیچ وقت اجرا نشد . این قدر برایمان جالب بود و ما رو دنبال خودش می کشید که گاهی ۴ قسمت رو باهم می دیدیم .

اطلاعات کامل راجع به سریال

این سریال تا الان در ۴ فصل یا سیزن ساخته شده است و قسمت پنجمش هم در حال ساخت می باشد  که از ژانویه پخش خوهد شد . در باره این سریال گفتنی خیلی دارم . حتما باز هم در مطالب بعدی خواهم گفت .

 

آیا فریاد رسی هست؟

نوشته شده در یکشنبه دوازدهم آبان 1387 ساعت 13:16 شماره پست: 14

آیا ماجرای زهرا بنی یعقوب را که در عید فطر سال گذشته در همدان به همراه نامزدش دستگیر شده بود و یکی دو روز بعد جسدش تحویل خانواده اش شد  ُ به یاد می آورید ؟

خانواده اش در این نامه از همه مردم ایران استمداد طلبیده اند .

خودتان را یک لحظه ُ فقط برای یک لحظه جای این خانواده بگذارید . قلب انسان ریش ریش می شود .دختر را با هزار زحمت بزرگ کنی . بفرستی مدرسه . بفرستی دانشگاه . پزشک شود . آماده بالیدن شود . ناگهان بگویند بیا . جسد دختر را تحویل بگیر ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

 

عکسهایی که لبخند و نوستالوژی دارند

نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آبان 1387 ساعت 12:3 شماره پست: 15

خیلی از کسانی که به فیلم و سینما علاقه دارند بدون شک فیلم آوای موسیقی (اشک ها و لبخند ها )رو دیدن .فیلمی که عنوان بهترین فیلم موزیکال جهان رو از آن خودش کرده و هنوز هم رقیبی در این راه نداشته .کسانی که این فیلم رو دیدن میدونن که این فیلم داستان یه معلم سر خونه هست (بابازی جولی اندروز )که برای آموزش 7 تا بجه قد و نیم قد استخدام میشه.. بعد از 40 سال (از ۱۹۶۸ میلادی یا۱۳۴۷ شمسی ) همون بجه ها به همراه معلم سرخونه درباره دور هم جمع شدن تا این خاطره زیبا رو برای خودشون و  پدران و مادران و بزرگتر های ما زنده کنن .. . من که خودم یادمه مادربزرگ خدا بیامرزم تقریبا هرروز این فیلم را از اول تا آخر می دید . این قدر دیده بود که اون نسخه از کیفیت افتاده بود !!!

اطلاعات بیشتر درباره این فیلم

واقعا امروزه روز که بسیاری از فیلمهای مطرح سینمای دنیا را که می بینیم و محشونند از خشونت و سکس به ارزش و زیبایی آوای موسیقی بیشتر پی می بریم .

 

آلبوم زیبای رگبار از سیاوش قمیشی

نوشته شده در سه شنبه چهاردهم آبان 1387 ساعت 11:33 شماره پست: 16

 

          

         کم و بیش به آهنگهایی که معروفند به آن طرف آبی (لس آنجلسی ) - گوش می دهم البته نه چندان زیاد و نه حرفه ای . در این حدو اندازه که گاهی سرم گرم شود و تو ماشین یه صدایی باشد . ولی تا الان آهنگی به بامعنی و لطیفی آهنگ تصور کن ساوش قمیشی نه از داخل کشور و نه از خارج کشور نشنیده ام . خارجی ها که همه اش در وصف قد و بالای یار و اصافل اعضای او داد سخن می دهند از  داخلی ها هم که سنتی ها تنها به متون کهن چسبیده اند و جدید ترها هم که . . . بماند .  ولی این شعر را که سروده  آقای یغما گلرویی است . سیاوش قمیشی به زیبایی هر چه تمام تر خوانده و یک سرو گردن خودش و جهان بینی شعرو آلبومش را از بقیه بالاتر برده است .

 شعر آهنگ  

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته  / جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته  / جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست / جواب هم‌صدایی‌ها پلیس ضد شورش نیست 

نه بمب هسته‌ای داره، نه بمب‌افکن نه خمپاره / دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین جا نمی ذاره /  همه آزاد آزادن، همه بی‌درد بی‌دردن / تو روزنامه نمی‌خونی، نهنگا خودکشی کردن 

جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت / بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت / جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی /لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی

تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه / اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه / تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه‌س / تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتش  بس

کسی آقای عالم نیست برابر با هم اند مردم / دیگه سهم هر انسان تن هردونه گندم / بدون مرزو محدوده وطن یعنی دنیا / تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا                                                                                                                                   

                                                                                                                           

دانلود ترانه زیبای تصور کن


و در ضمن و حالا چندتا از زیباترین آهنگهای آخرین  آلبوم سیاوش قمیشی را که هم نام است با وبلاگ من به نام  رگبار را گوش بدهید و حالشو ببرین . کافی است روی هر آهنگ کلیک راست و سپس سیو تارجت انجام دهید . همین !

دل تنگی                 جنگل بدون ریشه                تو بارون که رفتی             چوب خط

 

 

خالی بندی از هزاران سال قبل تا کنون !

نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم آبان 1387 ساعت 12:0 شماره پست: 17

       چند سال قبل که تونستیم به دیدن پاسارگاد و مزار کوروش کبیر برویم ، بعد از دیدن مقبره به دیدن چند محوطه باستانی دیگر هم که در اطراف بود رفتیم وبه کتیبه ای برخوردکردیم که علی الظاهر قدیمی ترین کتیبه خط میخی جهان بود که از زبان کوروش بیان شده بود . همه مطالبش یادم نیست ولی چیزی که خیلی به یادم مونده ، این بود که گفته بود خدایا کشور مرا از چند چیز حفظ کن از قحطی ، از دشمن و یکی از آن چند چیز دروغ بود . بعدا باز هم در نوشته های کهن هم دیدم  که پادشاهان باستانی از دروغ به عنوان یک صفت زشت یاد کرده بودند و از آن تبری جسته بودند .

     اکثریت مردم تا آنجا که من برخورد کرده ام از این نوشته ها به عنوان سندی یاد کرده اند که نشان می دهد ما ایرانیان از اول راستگو بودیم و این عربهای مهاجم اومدند و ما رو دروغگو کردند . حالا بماند که در دینی که همین عربهای مهاجم برای کشور ما آورده اند هم دروغ و دروغگویی به شدیدترین الفاظ رد شده است  به طوری که ضرب المثل معروف دروغگو دشمن خداست ورد زبانها است . ولی به نظر من این نوشته های باستانی با کمال تاسف نشان دهنده این است که همانطور که ما ایرانیان دشمن داشته ایم ، خشکسالی داشته ایم ، در کمال تاسف و تاثر دروغگو هم بوده ایم ، از هزاران سال پیش تا حال حاضر. وگرنه سران قوم شکوه نمی کردند و این همه درباره فواید راستگویی داد سخن نمی دادند .

       حالا چرا ماها این گونه ایم ؟ واقعا باید در این باره حسابی بحث شود . همینجور که در سفرنامه های اروپاییانی هم که به ایران آمده بودند هم  می بینیم که یکی از صفات بارز ایرانیان را دروغگویی می دانند . با خودمون که تعارف نداریم .ماجرای معروف بیل کلینتون و منشی اش مونیکا لوینسکی ، هر چند در ایران به رسوایی جنسی رییس جمهور آمریکا تعبیر شد، اما در خود ایالات متحده بیش از آنکه روابط خصوصی این دو مد نظر باشد، دروغی که رییس جمهور گفته و مدعی عدم وجود چنین رابطه ای شده بود، برایش گران تمام شد و یک رابطه جنسی را تبدیل به یک رسوایی سیاسی کرد.

لان چی ؟ الان شما به عنوان یک ایرانی می توانی د رطول روز دروغ نگویی ؟  این می شود که مدرک دروغی دانشگاهی درست می کنیم . وعده های دروغی می دهیم و به راحتی دروغ می گوییم . خواهش هم می کنم که فقط نگویید روسای قوم این جوری اند . خود ماها که راس کارمهمی نیستیم ، آیا کم دروغ می گوییم؟

 

اعتبار ایرانیان در سفر به بقیه کشورهای دنیا

نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم آبان 1387 ساعت 14:7 شماره پست: 18


       

امروز خبری را دیدم که البته چندان جدید نیست ولی متاسفانه واقعیت دارد . آسوشیتدپرس به نقل از یک مرکز معتبر مطالعاتی در سویس به نام هنلی اند پارتنرز گزارش داده  است که اتباع ایرانی - پس ازاتباع افغانستان - در زمینه بدست آوردن اجازه سفر به دیگر کشورهای جهان بی اعتبارترین ملت جهان شناخته می شوند.  طبق این گزارش مردم کشورهای فنلاند - دانمارک و آمریکا با داشتن اجازه سفر بدون ویزا به 130 کشور جهان معتبرترین و اتباع ایران با داشتن اجازه سفر بدون نیاز به ویزا به 14کشور دنیا بی اعتبارترین اتباع یک کشور در جهان محسوب می شوند . در میان 195 کشور مورد مطالعه ایرانیان رتبه 194 را بدست آورده اند و به این ترتیب بعد از اتباع افغانستان در قعر جدول اعتبار جهانی جای گرفته اند . جالب اینجاست که طبق این لیست اتباع کشورهای قحطی زده ای مانند بورکینافاسو - اتیوپی - سومالی و جیبوتی در جهان به مراتب معتبرتر از مردم ایران هستند . این چنین است که یک نفر ایرانی برای سفر باید هر خفت و خواری را از سفارتخانه کشور دیگر تحمل کند یا از خیر سفر بگذرد . در لیست پایین هم کشورهایی که ایرانیان نیاز به ویزای آنها ندارند دیده می شوند .

قاره آسیا

  •  اندونزی روادید ۳۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  بنگلادش روادید ۹۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  سریلانکا روادید ۳۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  مالدیو روادید ۳۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  مالزی روادید 90 روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  ماکائو روادید ۳۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)

قاره آفریقا

  •  اوگاندا روادید ۱۸۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  جیبوتی روادید ۳۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  • توگو روادید ۷ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  •  سیشل روادید ۳۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)
  • ماداگاسکار روادید ۹۰ روزه (در بدو ورود صادر می شود)

قاره آمریکا

قاره اروپا

قاره اقیانوسیه


در ضمن برای تحقیق بیشتر می توانید  لیست اعتبار تعدادی از کشورها برای مسافرت شهروندانش به خارج از کشور را در  
سایت Henley & Partners  مشاهده فرمایید .
 دیگر قضاوت با خودتان !!!!

 

 

شیوه برگزاری انتخاب ریاست جمهوری در آمریکا

نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم آبان 1387 ساعت 15:42 شماره پست: 19

 

 

بعد از یک رقابت طولانی ، باراک اوباما رئیس جمهور آینده آمریکا خواهد شد و صرف نظر از این که انتخاب وی چه تاثیر مثبت یا منفی بر مردم کشور ما خواهد گذاشت ،  بد نیست به شیوه رای گیری ایالات متحده نگاهی بیاندازیم . نوع انتخابات در آمریکا با بسیاری از کشورها از جمله ایران تفاوت دارد و بسیاری از ناظران را دچار سردرگمی می کند . مثلا شاید هنوز هم برای بسیاری این سوال باشد که چطور با این که در 8سال قبل ،رای ال گور بیشتر از جرج بوش شد نتوانست به مسند ریاست جمهوری دست یابد . با این که انتخابات ریاست جمهورى در آمریکا از طریق راى مستقیم مردم انجام مى شود ولى راى دهندگان به نمایندگان کالج انتخاباتى ایالت خود راى مى دهند که آنها نیز نامزدى را که بیشترین آراء را کسب کرده است، به عنوان رییس جمهورى انتخاب مى کنند.

سیستم انتخاباتى آمریکا که در نوع خود منحصر به فرد است حاصل مصالحه میان تنظیم کنندگان قانون اساسى آمریکا، طرفداران معتقد به انتخاب رییس جمهورى از طریق راى مستقیم مردم و هواداران انتخاب وى توسط قانونگذاران ایالتى است. بر اساس استدلال طرفداران سیستم کالج انتخاباتی، شیوه انتخاب رییس جمهورى به طور مستقیم این نگرانى را در پی دارد که آراء مردم میان نامزدهاى بسیارى که وارد صحنه انتخابات مى شوند تقسیم شود. به رغم تلاش براى اصلاح این سیستم انتخاباتى، روش جارى انتخاب رییس جمهورى از ۲۰۰ سال پیش تاکنون پا برجا مانده است.

اعضاى کالج انتخاباتى در سراسر آمریکا ۵۳۸ نفر هستند که میان ۵۰ ایالت و منطقه کلمبیا و بر اساس تعداد نمایندگان و سناتورهاى آنها در کنگره آمریکا تقسیم شده است. براى اینکه ایالت هاى بزرگتر حرف آخر را در انتخابات نزنند، به هر ایالت کوچک فارغ از جمعیت آنها سه کالج انتخاباتى تعلق گرفته است. به منطقه واشینگتن دى سى هم که نماینده اى در کنگره ندارد سه کالج اختصاص یافته است. این در حالى است که ایالتى چون کالیفرنیا داراى ۵۵ کالج انتخاباتى است.

نامزدهاى ریاست جمهورى براى برنده شدن در انتخابات باید حداقل آراء ۲۷۰ کالج انتخاباتى را بدست آورند. کالج هاى انتخاباتى به یک نامزد ریاست جمهورى متعهد هستند ولى قانونى وجود ندارد که از آنها بخواهد بر سر تعهد خود باقى بمانند. نمونه هاى متعددى وجود دارد که که کالج انتخاباتى «غیر وفادار»، به نامزد دیگرى راى داده اند در حالى که کاندیداى دیگرى برنده آراء انتخاباتى مردم بوده است.

تعیین کالج انتخاباتی

در صورتى که یک نامزد انتخابات ریاست جمهورى برنده آراء نصف به علاوه یک ایالتى شود تمام کالج هاى انتخاباتى آن ایالت را از آن خود خواهد کرد. نمایندگان هر کالج که توسط احزاب سیاسى انتخاب مى شوند دو کار انجام مى دهند؛ انتخاب رییس جمهور و انتخاب معاون رییس جمهور . آنها ممکن است که به هر دو نفر مورد اشاره در ایالت خود راى ندهند.

 برنده انتخابات، ولى بازنده کالج ها

یک نامزد انتخاباتى ممکن است در چند ایالت برنده قاطع انتخابات باشد ولى در سایر ایالت ها با فاصله کمى بازنده شود و به همین دلیل نتواند آراء کافى کالج هاى انتخاباتى را بدست آورد. این کالج ها تاکنون سه بار نامزدى را برگزیده اند که بازنده آراء مردم بوده است. راترفورد هایس در سال ۱۸۷۶، بنجامین هریسون در سال ۱۸۸۸ و جرج بوش در سال ۲۰۰۰. اگر هیچ یک از نامزدها نتوانند آراء کافى کالج ها را به دست آورند، مجلس نمایندگان آمریکا از میان یکى از سه کاندیداى برتر، برنده انتخابات ریاست جمهورى را معرفى مى کند. مجلس نمایندگان تا کنون دو بار این کار را انجام داده است؛ یک بار در سال ۱۸۰۰ و بار دیگر در سال ۱۸۲۴.

کالج انتخاباتى ایالت ها :

آرکانزاس: ۶     آریزونا: ۱۰     اکلاهما: ۷      آلاباما: ۹       آلاسکا: ۳       اهایو: ۲۰      اورگان: ۷   آیداهو: ۴    ایلینویز: ۲۱        ایندیانا: ۱۱       آیووا: ۷

پنسیلوانیا: ۲۱

تنسى: ۱۱   تگزاس: ۳۴

جورجیا: ۱۵

داکوتاى جنوبى: ۳    داکوتاى شمالى: ۳    دلاوار: ۳

رود آیلند: ۴

فلوریدا: ۲۷  

کارولیناى جنوبى: ۸    کارولیناى شمالى: ۱۵    کالیفرنیا: ۵۵   کانزاس: ۶    کانکتیکات: ۷    کلرادو: ۹    کنتاکى: ۸

لوئیزیانا: ۹

ماساچوست: ۱۲    مریلند: ۱۰    منطقه کلمبیا: ۳     مونتانا: ۳     مى سى سى پى: ۶       میسیورى: ۱۱     میشیگان: ۱۷    مین: ۴     مینه سوتا: ۱۰

نبراسکا: ۵     نوادا: ۵    نیو همشایر: ۴     نیوجرسى: ۱۵    نیومکزیکو: ۵     نیویورک: ۳۱

ورمونت: ۳   ویرجینیا: ۱۳    واشینگتن: ۱۱    ویرجینیاى غربى: ۵    ویسکانسن: ۱۰    وایومینگ: ۳

هاوایى: ۴

یوتا: ۵

 

 

تو کدومشونی ؟

نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم آبان 1387 ساعت 16:24 شماره پست: 20

 

 

     قابل توجه لاست بازها و دوست داران لاست .

تا حالا فکر کردی که شخصیتت شبیه کدوم یکی از شخصیتهای سریاله ؟ دکتر جک شپرد ؟ جین کره ای ؟ مستر اکو؟  کیت ؟ آنا لوسیا ؟ جان لاک ؟ سعید جراح ؟ بون؟ چارلی ؟ یا ساویر ؟.....

یه سایت بامزه پیدا کردم که بعد از این که چن تا از گزینه ها رو پر کردی بهت می گه که شخصیت و تیپت  شبیه کدوم یکی از شخصیتهای لاسته . اگه اونجا بودی چی کار می کردی ؟ کافیه اینجا  را کلیک کنی . در عرض سه دقیقه خواهی فهمید . 

در ضمن طبق گفته شبکه (ا بی سی ) اولین قسمت از سیزن پنجم در ژانویه ۲۰۰۹ به نمایش در خواهد آمد . این هم تریلرش   تریلر لاست در شبکه ABC 

 آخر هفته خوبی داشته باشین .

 

فیلم سینمایی محیا

نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آبان 1387 ساعت 17:8 شماره پست: 21

اگر از فیلم دیدن توقع زیادی نداشته باشید و بخواهید که در یک ساعت و نیمی که بلیط خریده اید و در سالن سینما نشسته اید حوصله تان سر نرود ، باید بگویم که محیا فیلم خوبی است . داستانش را سریع و بی معطلی شروع می کند و تماشاچی را منتظر و سردرگم نگاه نمی دارد . در واقع از همان ابتدا ، تکلیف فیلم با شمای تماشاچی روشن است و می دانید که چه سبک و سیاقی را خواهید دید و به نظر من که امتیاز خوبی است برای یک فیلم . اگر بتوانی تماشاچی را دنبال خودت بکشانی و علاقه تماشاچی را به شخصیتهای اصلی جلب کنی حرفت را هم خواهی زد. محیا از همان شروع قصه اش را خوب تعریف می کند. کاری می کند که سرنوشت این دختر و پسر جوان عاشق برایمان مهم شود. وقتی ممکن است داستان عشق و عاشقی طولانی و خسته کننده شود، با شرطی که دختر برای ازدواج می گذارد ریتم قصه را حفظ می کند.

فیلم، داستان جوانی به اسم جاوید دانشجوی سال آخر پزشکی است که در گورستان به دختری به نام محیا علاقه‌‌مند می‌شود که با این که شغل این دختر مرده‌شویی است، اما معلوم می شود که دانشجوی پزشکی هم هست و از سر اتفاق در همان بیمارستان جاوید هم مشغول به کار است .و علاوه بر فاصله طبقاتی و فرهنگی میان آن دو،‌ محیا پسر دایی لات و سمجی دارد که سال‌ها خاطر‌خواه اوست و هر کسی را که به معشوقش نزدیک شود با زور و تهدید فراری می‌دهد، از سوی دیگر دختر خاله جاوید نیز به وی علاقه‌مند است و مادر و خواهرش نیز می‌‌کوشند این علاقه به وصلت تبدیل شود.در واقع کارگردان با مربع عشقی‌ای که ایجاد می‌کند سعی می کند موقعیت پیچیده‌تری به گره قصه بدهد و پیچ و خم‌های داستانش را بیشتر کند، ولی در این زمینه ناموفق است چون ما به هیچ وجه متوجه کشش جاوید به دخترخاله اش نیستیم  . اما هیچ‌کدام از این موانع به اندازه شرطی که محیا برای جاوید می‌گذارد، سخت و عجیب نیست.شرطی که با روحیه و شخصیت جاوید در تضاد کامل است: شستن 7 مرده! او که همیشه از مرده می‌ترسید، اینک تنها راهش برای رسیدن به عشق، غلبه بر ترس است و خاصیت عشق این است که آدمی را شجاع می‌کند و عاشق به واسطه آن پوست می‌اندازد.جاوید باید دقیقا گام در مسیری بگذارد که همیشه از آن وحشت داشته است، اما حالا میان عشق و ترس باید یکی را برگزیند و تجربه نشان داده است که همواره عشق قدرتی بیش از ترس دارد و عاشقی خود یک تجربه شجاعانه است؛ بنابراین او همین راه را برمی‌گزیند و به روستایی می‌رود و 7 مرده را می‌شوید و کفن می‌کند و. . .


محیا چند ویژگی مثبت دارد، یکی این که روایت روان و قابل قبولی در بیان قصه خود دارد که مخاطب را سرگرم داستان خود می‌کند و شاید برای بسیاری از مخاطبان عنصر مرده‌شویی، هیجان و ترسی که در آن نهفته است، شیرین باشد  و دیگری بازی خوب شهاب حسینی در این فیلم است.نوع حرکات دست و صورت و ری‌اکشن‌های حسی در کنار میمیک‌های خوبش در موقعیت متضاد و گوناگون روانی در این فیلم باعث درخشش خوب شهاب حسینی در نقش جاوید شده است.

ولی چند نکته منفی هم دارد اول بازی الهام حمیدی که  البته نمی توان کاملا از نکات منفی فیلم به حساب آورد اما معصومیت بیش از حدش کمی توی ذوق می زند. خیلی خنثی نقشش را بازی کرده. حتی در خلوت خودش هم طوری رفتار می کند که حس می کنیم جاوید و کرم برایش فرقی ندارند! اما منفی ترین نکته ی "محیا" از قضا درست وقتی اتفاق می افتد که فیلم لحن کلیشه ایش را از دست می دهد. درست جایی که فیلم می خواهد در کنار داستانی که تعریف می کند حرف های معناگرا و خوب بزند. اینجا همان قسمت هایی از فیلم است که اگر حذف شود آن وقت با قدرت می توان از "محیا" دفاع کرد و آن را فیلم خوبی دانست. میرطاهر که قرار است مراد جاوید شود آزار دهنده ترین کاراکتر فیلم است. دیالوگ هایش را انگار از کتاب اخلاق مدرسه برداشته اند و مطمئنم در زندگی واقعی به قدر سر سوزنی هم حرف هایش نمی تواند کسی را متحول کند. شخصیت میرطاهر نمونه ی بد استفاده از کلیشه پیر دانا و فرزانه است. مشکل هم اینجاست که همه فکر می کنند اگر پیرمرد مو بلندی در یک روستا زندگی کرد و کلی هم حرف های حکیمانه از حفظ بود، آن وقت پیرفرزانه به حساب می آید. به خدا که برای فرزانگی نه روستا لازم است و نه موی بلند و نه پند و اندرز. حکمت به چیزهای خیلی درونی تری بر می گردد.
 خلاصه این که اگر نکات مثبت و منفی "محیا " را کنار هم بگذاریم، خوبی هایش بر بدی هایش می چربد و می شود دیدن آن را توصیه کرد. لااقل بعد از دیدن فیلم خسته و عصبانی نیستید. البته توقع زیادی هم نداشته باشید. قرار است یک ساعت و نیم در سالن سینما، داستانی را که شاید بارها هم شنیده اید، یک بار دیگر ببینید و تمام. چیزی از فیلم با شما بیرون نمی آید اما....بعد از قصه های تکراری مادربزرگ هایمان و رسیدن دختر و پسر قصه به هم، خواب های شیرینی می دیدیم. مگر نه؟!

 

در مذمت خساست

نوشته شده در دوشنبه بیستم آبان 1387 ساعت 15:21 شماره پست: 22

       خواندن قرآن مثل خواندن یک کتاب داستان نیست . البته داستانهایی هم در قرآن هستند که ریشه تاریخی دارند ولی برای بهره بردن از کلام خدا  ، فکر می کنم باید قرآن را مانند یک کتاب شعر وزین خواند . من گاهی شده که مثلا از دیوان شعر حافظ شعری را برای خواندن اتخاب کرده ام و با یک بار و دوبار موضوع اصلی مد نظر حافظ دستم نیامده است . بلکه چندین و چند بار خوانده ام و تعمق کرده ام تا بفهمم چه چیز می خواسته بگوید . به طریق اولی قرآن هم همینجوری است . این چند آیه از سوره شب (لیل) را بخوانید :

سوگند به شب در آن هنگام که جهان را بپوشاند ،سوگند به روز هنگامى که تجلى کند  وسوگند به آن کس که جنس مذکر و مؤنث را آفرید که سعى و تلاش شما مختلف است  .
ما آن کس راکه در راه خدا انفاق کند ، پرهیزگارى پیش گیرد و پاداش نیک الهى را تصدیق کند، در مسیری آسان قرار مى‏دهیم .
اما کسى را که بخل ورزد واز پاداش نیک الهى بی نیازی طلبد ، در مسیری دشوار قرار مى‏دهیم و در آن هنگامی که در جهنم سقوط مى‏کند، اموالش به حال او سودى نخواهد داشت .

 شان نزول این آیات این است که مردى درمـیـان مـسـلـمـانـان بـود کـه شـاخـه یـکـى از درخـتـان خـرمـاى اوبـالاى خـانـه مردفقیر عـیالمندى قرارگرفته بود, صاحب نخل هنگامى که بالاى درخت مى رفت تاخرماهارا بچیند, گاهى چـنـد دانـه خرما در خانه مرد فقیر مى افتاد, و کودکانش آن را برمى داشتند, آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت .
مرد فقیر به پیامبر شکایت آورد.
پیغمبر فرمود: برو تا به کارت رسیدگى کنم سپس صاحب نخل راملاقات کرد و فرمود: این درخـتـى کـه شاخه هایش بالاى خانه فلان کس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد!.
مـرد گـفـت : مـن درخـتان نخل بسیارى دارم , و خرماى هیچ کدام به خوبى این درخت نیست ـ و حاضر به چنین معامله اى نیستم .
کـسـى از یـاران پـیـامـبر این سخن را شنید, عرض کرد: اى رسول خدا! اگرمن بروم و این درخـت را از ایـن مـرد خریدارى و واگذار کنم , شما همان چیزى را که به او مى دادید به من عطا خواهى کرد؟.
فرمود: آرى .

آن مـرد رفـت و صاحب نخل را دید و با او گفتگو کرد, صاحب نخل گفت : آیامى دانى که محمد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل این به من بدهد ـ ومن نپذیرفتم .
خریدار گفت : آیا مى خواهى آن را بفروشى یا نه ؟.
گفت : نمى فروشم مگر آن که مبلغى را که گمان نمى کنم کسى بدهد به من بدهى .
گفت : چه مبلغ ؟.
گفت : چهل نخل .
خـریـدار تعجب کرد و گفت : عجب بهاى سنگینى براى نخلى که کج شده مطالبه مى کنى , چهل نخل !.
سپس بعد از کمى سکوت گفت : بسیار خوب , چهل نخل به تو مى دهم .
فـروشـنـده طـمـعـکـار گفت : اگر راست مى گوئى چند نفر را به عنوان شهودبطلب ! اتفاقا گروهى ازآنجا مى گذشتند آنهارا صدا زد, و بر این معامله شاهدگرفت .
سپس خدمت پیامبر آمد و عرض کرد اى رسول خدا! نخل به ملک من درآمد و تقدیم محضر مبارکتان مى کنم .
رسـول خـدا بـه سراغ خانواده فقیر رفت و به صاحب خانه گفت : این نخل از آن تو و فرزندان توست .
اینجابود که سوره لیل نازل شد ـ وگفتنیهارا درباره بخیلان وسخاوتمندان گفت .


 

 

تورم ؟!! جیب بر !

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم آبان 1387 ساعت 8:10 شماره پست: 23

یادم می آید که اولین درسی که در اقتصاد خرد از دکتر دهقان گرفتیم این بود که با هیولای وحشتناک تورم آشنا شویم . دکتر که جزوه می گفت کلی از تورم بد گفت و برایش آثار وعوارض زیادی برشمرد . آن موقع این بحث ها برای ما فقط در حد یک در س بود که باید خوانده می شد و نمره ای می گفتیم . ولی حالا که از آن موقع سالهایی گذشته و خودم وارد زندگی شده ام و می بینم که هر ماه نسبت به ماه قبل جیبم نحیف تر از قبل می شود ، به سخنان آن استاد بزرگوار بیشتر پی می برم !

 نرخ تورم از ۲۴ سال قبل تا کنون

نرخ تورم

ایران

آمریکا

1985

4.3

3.5

1986

23.7

1.9

1987

27.7

3.6

1988

28.9

4.1

1989

17.4

4.8

1990

9

5.3

1991

20.5

4.2

1992

24.3

3

1993

22.5

2.9

1994

35.2

2.6

1995

49.1

2.8

1996

23

2.9

1997

17.4

2.3

1998

18.1

1.5

1999

20

2.2

2000

12.7

3.3

2001

11.3

2.8

2002

15.7

1.5

2003

15.6

2.2

2004

15.3

2.6

2005

10.4

3.3

2006

11.8

3.2

2007

17.4

2.8

2008

20.6

5

میانگین

19.6

3.1

 

با کمی دقت در این جدول ساده ُ فشاری را که به مردم ایران وارد می شود را کاملا می توان به عینه دید فی المثل اگر فرض کنیم که در سال ابتدای مقایسه ما یعنی سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵ میلادی ) کالایی را با ۱۰۰ تومان خریداری کنیم ُ بعد از ۲۴ سال و با تورم مرکبی که به آن کالا برخود می کند باید حداقل ۶۰۰۰ تومان بخریم یعنی قدرت خرید شما ۶۰برابر کاهش پیدا کرده است . در حالی که یک آمریکایی اگر همان کالا را با ۱۰۰ سنت می توانست بخرد بعد از ۲۴ سال فقط ۱۷۵سنت برای خریدش پول می دهد !  وتوجه شود که نرخ تورم در ایران بر اساس داده های دولت و بانک مرکزی داده شده است که تفاوتش با احساس تورمی که مردم عادی می کنند از فرش تا عرش است .

برای اطلاعات بیشتر درباره تورم در ایران این جا را کلیک کنید

و برای اطلاعات بیشتر درباره تورم در آمریکا این جا را کلیک کنید

 

زیرنویس سریال لاست

نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم آبان 1387 ساعت 11:33 شماره پست: 25

این دفعه برای شما لاست ببینهای عزیز!  مصاحبه ای گذاشته ام با مترجم سریال آقای جاوید اگرسریال لاست را با زیرنویس دیده باشید نام «ع.ف.جاوید» برای شما آشناست.چون  در پایان هر قسمت نام او را به عنوان مترجم می‌ بینید. او متولد ۱۳۵۹ در تهران و دیپلمه انسانی است و در حال حاضر ۵ سالی می شود که در قزوین زندگی و کار می کند. به قول خودش به دور از هیاهو و سر و صداهای تهران مشغول کار است. شاید تصور کنید که منظور از مشغول کار بودن همین ترجمه هایش است ولی نه، ترجمه شغل اصلی او نیست و این تنها علاقه اش است. شغل او آزاد است . واقعاخدا بابای این مترجمهاو زیر نویس بذارهاروبیامرزه که کمکمون می کنن به انگلیسی نیم بندمون تکیه نکنیم و بتونیم از فیلمها وسریالهای خوب زبان اصلی ما هم لذت ببریم .یاد قدیما به خیر که گاهی از کل یه فیلم مجوعا ده دقیقش رو هم نمی فهمیدیم . مخصوصا فیلمهای متکی بر دیالوگ .

انگلیسی رو چطور یاد گرفتی؟
انگلیسی رو در مدت ۲ سال خدمتم زیاد روش کار کردم و بعد از اون هم ادامه دادم با خوندن روزنامه های انگلیسی زبان ایران و مجله های خارجی مثل «پریمایر».
از کی وارد این حیطه شدی و چطوری؟
من از سال ۱۳۸۰ بدجوری علاقه مند به دیدن فیلم های زیرنویس فارسی بودم و بعدها به ذهنم افتاد که چرا خودم این کار رو نکنم. البته در آن زمان از زیرنویس های قدرتمند «مصریا مدیا» و «مان» استفاده می کردم و لذت می بردم ولی به مرور دیدم که بعضی ها خیلی ضعیف در داخل ایران زیرنویس می کنن بنابراین خودم دست به کار شدم البته به سبک جدید که منظورم روان بودن جمله هاست.باید بگم در زیرنویس هام اصلاً ترجمه مقابله ای نمی کنم و سعی می کنم منظور شخص رو به صورت کاملاً روان به بیننده منتقل کنم برای همین به مزاج بعضی ها سازگار نیست و فکر می کنن بعضی جمله ها رو اشتباه ترجمه کردم در صورتی که فکر می کنم اشتباهاتم بسیار اندکند.
با این منتقدها برخورد هم داشتی؟
اصلاً، یعنی توی بعضی از سایت ها دیدم.
بریم سر «لاست»، معمولاً لاست بینی آدم ها تو ایران چون سریال رو به شکل طبیعی از تلویزیون نمی بینن ماجرا داره. خود تو کی سریال رو دیدی و چطور باهاش آشنا شدی، قصه لاست بینی تو چیه؟
با «لاست»، حدود ۲ سال پیش آشنا شدم شاید باعث تعجب شما بشه ولی هر قسمت رو همزمان با ترجمه ای که می کردم می دیدم یعنی این که اصلاً جلوتر ندیدمش و فقط احساس کردم که موضوعِ و لوکیشن های زیبایی دارد.
یعنی وقتی دو فصل اول در اومده بود؟
فصل سوم در حال پخش بود.
قبل از «لاست» تجربه زیرنویس کردن دیگه هم داشتی؟
اولین ترجمه ام را با فیلم «بدون دخترم هرگز» شروع کردم و بعد از چند کار سینمایی سراغ سریال رفتم چون که سریال دنیای دیگری دارد.

کار را ترجمه می کنی و فایل زیرنویس را درست می کنی، تا این جای کار در خلوت رخ می دهد. بعدش می رسیم به انتشار و مسائل مالی. بعد از اتمام یک کار دقیقاً چه اتفاقی میفتد؟
خب کار من صرفاً جنبه فرهنگی داره چون که اگر می خواستم جنبه مادیش رو در نظر بگیرم، مجبور می شدم با عجله و بی دقت این کار رو انجام بدم. باید بگم من در این اواخر در سریالی مثل «قهرمانان» حداکثر توانم رو گذاشتم و بعد از سه بار ویرایش کردن جمله ها ، به گمانم زیرنویس های قدرتمندتری رو نسبت به «لاست» خلق کردم که باید اعتراف کنم خودم هم این کار رو تحسین می کنم!
اما نگفتی پله بعدی کار چیه؟ قصه انتشارش چه طوری است؟
توسط یکی از دوستان دانشجویی که دارم و کارش این است و خیلی هم نفوذ دارد این کار رو پخش می کنم.
بابت کارت هیچ دستمزدی نمی گیری؟
خیر، ولی در یک مقطع زمانی می گرفتم. اما الان چون که اون نفر نیست، دیگه ساپورتر ندارم و برام مهم هم نیست.
پس چه احساسی داری که از حاصل کارت همه این ای ‌شاپ ها (فروشگاه الکترونیکی) و دی‌وی‌دی فروشی ها دارند استفاده می کنند اما...
فقط دوست دارم مردم شاهکارهای دنیا رو با فهم و درک درست از فیلم تماشا کنن و بعد از این هم بیشتر تلاش می کنم.
تا حالا کار سفارشی کردی؟
بدم نمیاد ولی کشورمون زیاد با این کار موافق نیست بنابراین نمی تونم رسماً آگهی بدم.
زیرنویس هر فیلم چقدر زمان می بره؟ مثلاً همین «لاست».
اوایل زیاد بود. هر پنج یا شش روز یک قسمت ولی الان به هر دو روز یک قسمت یا شاید هر روز یک قسمت کاهش پیدا کرده.
پس علاقه مندان «لاست» خوشحال باشند که خیلی از پخش فصل پنج عقب نخواهند ماند؟ مطمئناً سریع دستشون خواهد رسید.
غیر از زیرنویس تجربه ترجمه دیگه داری؟ کتابی، مقاله‌ ای و یا فیلمنامه ‌ای؟
اصلاً دوست ندارم. عشق و علاقه و همه چیز من فیلمه.

 

مرگ تدریجی یک رویا هم تمام شد

نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آبان 1387 ساعت 10:51 شماره پست: 26

جیرانی با این پایانی که برای سریالش ساخت حسابی گند زد .

خودتون تصور کنید . قاچاقچی ها ی انسان به دلیلی نامعلوم تصمیم گرفته اند که این سری مسافرها رو سر به نیست کنند . حامد خان استاد دانشگاه و ناشر، دوان دوان تمام شب را دویده و رسیده به ساحل . حالا حس بویا یی اش کار کرده یا حس دیگرش را نمی دانم و می بیند که کشتی تو فاصله کوتاهی از ساحل دارد روی آب تلو تلو می خورد . از آن طرف هم قاچاقچی ها به همه مسافرها نوشیدنی تعارف می کنند . همه هم می گیرند و می خورند الا مارال خانوم که می گذارد کنار و دوتایی با هستی جان لالا می کنند . پناهجویان بخت برگشته هم همه می خوردند و یا می میرند یا  بیهوش می شوند که ما نمی فهمیم  . اصلا معلوم نیست . بعد قاچاقچی های خدانشناس هم می گویند خب حالا وقتشه فاصله  گرفتیم . حالا از چی فاصله گرفته اند معلوم نیست ! چون راحت از ساحل دیده می شوند وکشتی را تخلیه می کنند . حامد خان هم زد یک قاقچی را ناکار کرد و همراه با آراس جان یکه بزن به سمت کشتی تخلیه شده به سرعت گاز می دهند . در این بین مارال خانوم که در ایفای این نقش در بی حسی و یخ بودن کاندیدای جایزه اسکار شده است بیدار می شود و می آید روی عرشه و در همین بین قاچاقچی ها هم به کلاشینکف هی به کشتی خودشان تیر اندازی می کنند و مارال هم تلپی می افتد توی آب و حامد می پرد که درش بیاورد . عین فیلمهای هندی آخر داستان هم چند تا پلیس ترک می رسند و از ساحل به منظره دل انگیز کشتی چشم می دوزند. از دیشب تا الان هر چی فکر می کنم نمی فهمم چرا این قاچاقچی های خونخوار برای از بین بردن آن بی گناهان می زنند و کشتی خدا تومان قیمت را می خواهند غرق کنند . آن هم با گلوله اسلحه دستی !!! خب به پایان رسیدیم و همه آدم بدها مردند و مارال هم برای تنبیه حافظه اش را از دست داده و عین مونگولا فقط به حامد نگاه می کند و از خاله جانش می گوید .

اصلا نمی دونم جیرانی چرا آخرش را این جوری کارکرد ؟ انگار که حوصله اش سر رفته باشد و بخواهد سر و تهش را جمع کند و برود خونه اش بنشیند و تو این هوای سرد یک چای داغ قند پهلو بخورد و با خودش بگوید گور باباش خستم کرد !

ولی یک چیز را باید بگویم : ستاره اسکندری که واقعا ستاره این فیلم بود . خیلی عالی روی نقشش فکر شده بود خیلی عالی ری اکشن داشت . مثلا یادتان بیاورم صحنه ای که برای اولین بار با برادرش تلفنی صحبت می کند و وقتی او می گوید بچه را بدزدین . با خودش تکرار می کند و روی بخار شیشه می نویسد بدزده . امیدوارم که ستاره اسکندری قدر این موقعیت الانش را بداند و به دام نقشهای سطح پایین نیافتد.

 

پرچم و سرود ملی ایران

نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آبان 1387 ساعت 13:33 شماره پست: 27

با این که متاسفانه حس میهنی و عرق ملی در بین ما کم شده است ولی با این حال این مطلب را بخوانید بد نیست .

۱ - با پیروزی جنبش مشروطه خواهی در ایران و گردن نهادن مظفرالدین شاه به تشکیل مجلس، نمایندگان مردم در مجلس های اول و دوم به کار تدوین قانون اساسی و متمم آن می پردازند. در اصل پنجم متمم قانون اساسی آمده بود: " الوان رسمی بیرق ایران، سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است"، نمایندگان نواندیش در توجیه رنگهای به کار رفته در پرچم به استدلالات دینی متوسل شدند، بدین ترتیب که می گفتند رنگ سبز، رنگ دلخواه پیامبر اسلام و رنگ این دین است، بنابراین پیشنهاد می شود رنگ سبز در بالای پرچم ملی ایران قرار گیرد. در مورد رنگ سفید نیز به این حقیقت تاریخی استناد شد که رنگ سفید رنگ مورد علاقهً زرتشتیان است، اقلیت دینی که هزاران سال در ایران به صلح و صفا زندگی کرده اند و این که سفید نماد صلح، آشتی و پاکدامنی است و لازم است در زیر رنگ سبز قرار گیرد. در مورد رنگ سرخ نیز با اشاره به ارزش خون شهید در اسلام، بویژه امام حسین و جان باختگان انقلاب مشروطیت به ضرورت پاسداشت خون شهیدان اشاره گردید. وقتی نمایندگان روحانی با این استدلالات مجباب شده بودند و زمینه مساعد شده بود، نواندیشان حاضر در مجلس سخن را به موضوع نشان شیر و خورشید کشاندند و این موضوع را این گونه توجیه کردند که انقلاب مشروطیت در مرداد (سال 1285 هجری شمسی 1906 میلادی) به پیروزی رسید یعنی در برج اسد(شیر). از سوی دیگر چون اکثر ایرانیان مسلمان شیعه و پیرو علی هستند و اسدالله از القاب حضرت علی است، بنابراین شیر هم نشانهً مرداد است و هم نشانهً امام اول شیعیان در مورد خورشید نیز چون انقلاب مشروطه در میانهً ماه مرداد به پیروزی رسید و خورشید در این ایام در اوج نیرومندی و گرمای خود است پیشنهاد می کنیم خورشید را نیز بر پشت شیر سوار کنیم که این شیر و خورشید هم نشانهً علی باشد هم نشانهً ماه مرداد و هم نشانهً چهاردهم مرداد یعنی روز پیروزی مشروطه خواهان و البته وقتی شیر را نشانهً پیشوای امام اول بدانیم لازم است شمشیر ذوالفقار را نیز بدستش بدهیم. بدین ترتیب برای اولین بار پرچم ملی ایران به طور رسمی در قانون اساسی به عنوان نماد استقلال و حاکمیت ملی مطرح شد. در سال 1336 منوچهر اقبال، نخست وزیر وقت به پیشنهاد هیاًتی از نمایندگان وزارت خانه های خارجه، آموزش و پرورش و جنگ طی بخش نامه ای ابعاد و جزئیات دیگر پرچم را مشخص کرد. بخش نامهً دیگری در سال 1337 در مورد تناسب طول و عرض پرچم صادر شد و طی آن مقرر گردید طول پرچم اندکی بیش از یک برابر و نیم عرضش باشد.

۲- سرود تاریخی و خاطره‌ساز «ای ایران» از ساخته‌های زنده‌یاد روح‌الله خالقی است که تاریخ خلق این قطعه را 27 مهر 1323 عنوان کرده است. این سرود که براساس شعری از حسین گل‌گلاب، استاد وقت دانشگاه تهران و عضو فرهنگستان ایران شکل گرفته، در جریان اشغال نظامی ایران از سوی متفقین تکمیل شده است. این قطعه در همان سال‌ها به رهبری خالقی و خوانندگی بنان اجرا شده است.انگیزه سرودن این شعر را در آن زمان مشاهده بی‌حرمتی‌های نظامیان اشغالگر که از تاریخ و تمدن ایرانیان بی‌خبر بودند و قضاوتشان بر پایه مشاهده وضعیت روز بود، دانسته‌اند. این قطعه در دهه 1960 در کنفرانس بین‌المللی بررسی سرودهای ملی ، موثرترین ، برانگیزاننده‌ترین و میهن‌گراترین سرود ملی کشورها شناخته شده است که هر ایرانی با شنیدن آن برانگیخته و آماده فداکاری برای میهن می‌شود. این در حالی است که قطعه حماسی یاد شده در آواز دشتی که یکی از الحان محزون ایرانی است، نوشته شده است. دلیل تاثیر زیاد این سرود بین مردم این است که خالقی با تمام وجودش، خیلی خوب توانسته به این قطعه یک روحیه ایرانی بدهد. در واقع این قطعه تفاوت بسیاری با قطعات دیگر و حتی سرودهای مشابه دارد. سرود از فرنگ به ایران آمده، ولی خالقی روی سرود «ای ایران» به گونه‌ای کار کرده که هویت ملی و ایرانی پیدا کرده و چون آن را در آواز دشتی ساخته است، بیشتر با خلق و خوی مردم ایران الف و انس دارد و به نوعی به دل‌ها می‌نشیند. مردم وقتی در کنار هم این قطعه را می‌خوانند، با هم صمیمی‌تر می‌شوند و رفاقت و صمیمیتشان بیشتر می‌شود و همدیگر را بیشتر دوست دارند، در واقع این قطعه نوعی وحدت و یکپارچگی به مردم می‌دهد. برخلاف برخی تصورها هرگز سرود رسمی هیچ یک از دولت‌های ایران نبوده است، و می‌توان آن را سرودی میهنی صرف نظر از نوع حکومت در ایران دانست.

 برای دانلود سرود ای ایران با اجرای استاد بنان این جا را کلیک کنید . 

 

دور باطل !

نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم آبان 1387 ساعت 15:25 شماره پست: 28

دوستان عزیز و گرامی ُ می دونم زندگی روزمره گاهی آن قدر ما را می فشارد که اصلا یادمان می رود کجا هستیم . در هرم نیازمندیهای مازلو در پایین ترین مراحل نیازمندی ها مانده ایم که پایین ترین طبقه نیازهای جسمانی خوردن و نوشیدن است که قاطعانه بگویم برای خیلی از مردم کار دشواری است . نوشیدنی سالم و غذای مناسب ؟!! همین دور روز قبل یک کارشناس تغذیه در رادیو ناله می کرد که ۹۰٪ غذاهایی که در ایران عرضه می شود ناسالم است . البته اگر گیر بیاید !! ولی . . . ولی . . .  افتاده ایم تو یک دور باطل . اخلاقیات نداریم چون تامین نداریم و تامین نداریم چون اخلاقیات نداریم . امروز در سوره شمس این آیات را دیدم :

سوگند به خورشید و گسترش نور آن ،

 سوگند به ماه هنگامى که از پس  آن درآید،

 سوگند به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد،

 سوگند به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند،

 سوگند به آسمان و کسى که آن را بنا کرده،

 سوگند به زمین و کسى که آن را گسترانیده

 و سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را آفریده و منظم ساخته وخیرو شرش را الهام نموده  

  که هر کس نفس خود را پاک کرد، رستگار شد. ولی آن کس که نفسش را با گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت .

هفت بار سوگند خورده که بابا جان بشر !!  به پیر به پیغمبر برو آدم شو . حق کسی رو نخور . دروغ نگو . دزدی نکن . نامرد نباش . به رفیقت نارو نزن . پشت سرش حرف نزن . این نفست رو - این روحت رو - پاکش کن . مطمئن باش که اوضاعت ردیف میشه . میشه . چند بار باید سوگند خورد که باور کنی ؟

 

بانک مرکزی چگونه نرخ تورم را در ایران محاسبه می کند ؟

نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آبان 1387 ساعت 11:14 شماره پست: 29

 

       نرخ تورم یکی از آشناترین شاخص‌های اقتصادی برای عموم مردم کشور است.  از سالیان دور، بالا و پایین رفتن نرخ تورم با واکنش فوری افکار عمومی مواجه بوده است. به همین دلیل است که دولت‌های مختلف بر تلاش بر کاهش نرخ تورم، تاکید دارند؛ هرچند که با نگاهی گذرا به تورم سال‌های مختلف نمی‌توان دولتی را در ایران نام برد که در مهار نرخ تورم یا تک رقمی کردن آن، موفق بوده باشد. با وجود اینکه نرخ تورم، واژه‌ای آشنا برای عموم شهروندان است، اما بی‌گمان اکثر آنان از نحوه محاسبه نرخ تورم مطلع نیستند. چگونه است که بانک مرکزی یک نرخ اعلام می کند اما مردم نرخ دیگری را در نظر دارند ؟ مطلب ذیل، نگاهی گذرا به نحوه محاسبه نرخ تورم از سوی بانک مرکزی دارد.

کالاها و خدمات : کالاها و خدمات مشمول شاخص تورم با توجه به الگوی مصرف خانوارها تعیین می‌شود. در سال ۱۳۸۳ با استفاده از نتایج بررسی بودجه خانوارهای شهری تجدیدنظری در انتخاب کالاها و خدمات صورت گرفت و از بین کالاها و خدماتی که خانوارهای ساکن در شهرها مصرف می‌کردند تعداد ۳۵۹ قلم کالا و خدمت شامل ۲۷۲ قلم کالا و ۸۷ قلم خدمت با توجه به اهمیت آنها به طریق علمی‌انتخاب شدند. هزینه این اقلام، بیش از ۸۵‌درصد کل هزینه اقلام مصرفی خانوارها را شامل می‌شود.
طبقه‌بندی کالاها و خدمات:
۳۵۹ قلم کالا و خدمت مشمول بررسی به ۱۲ گروه اصلی ذیل تقسیم شده‌اند:
1.‌ خوراکی‌ها و‌ آشامیدنی‌ها
2. دخانیات
3. پوشاک و کفش
4. مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت‌ها
5. اثاث، لوازم و خدمات مورد استفاده در خانه
6. بهداشت و درمان
7. حمل‌ونقل
8. ارتباطات
9. تفریح و امور فرهنگی
10. تحصیل
11. رستوران و هتل
12. کالاها و خدمات متفرقه
هریک از گروه‌های اصلی هزینه نیز به زیر‌گروه‌هایی تقسیم می‌شوند که هر یک از زیرگروه‌ها به تنهایی شامل چندین کالا یا خدمت با خصوصیات مشابه براساس طبقه‌بندی هستند. به‌طور مثال گروه خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها شامل گروه‌های مختلفی از کالاها است که عمد‌ه‌ترین آنها به شرح ذیل هستند:
1. غلات و نان
2.‌گوشت
3. لبنیات و تخم پرندگان
4. میوه‌های تازه
5. سبزی‌های تازه
کالاهای مشمول شاخص از 100 قلم کالای گروه خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها و 259 قلم کالای غیرخوراکی و خدمت تشکیل می‌شود.

پوشش جغرافیایی تورم: گستردگی جغرافیایی شاخص به میزان قابل توجهی تعیین‌کننده درجه درستی و اعتبار شاخص است. بدیهی است فرهنگ مصرفی و سلیقه افراد تا حدودی می‌تواند ناشی از شرایط اقلیمی‌ و خصوصیات جغرافیایی هر منطقه باشد، لذا جهت پوشش مناسب جغرافیایی در کلیه مناطق شهری کشور، ۷۵ شهر نمونه در سطح استان‌های مختلف کشور به طریق علمی‌ طوری انتخاب شده که تغییرات قیمت در آنها نشانگر تغییرات در کل مناطق شهری و در هر استان باشد. در نهایت شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در سطح ۳۰ استان به‌صورت مستقل محاسبه و از ترکیب استان‌های مختلف شاخص کل مناطق شهری کشور به دست می‌آید.

 پوشش جمعیتی شاخص تورم: در سال ۱۳۸۳ پس از انتخاب شهرها، حدود ۱۲۰۰۰ خانوار به طریق علمی ‌از بین خانوارهای ساکن در ۷۵ شهر (که ۷۰‌درصد جمعیت کل مناطق شهری را شامل می‌شود) انتخاب شدند که متوسط هزینه آنها، نماینده متوسط هزینه کلیه خانوارهای ساکن در شهرهای ایران است. خانوارهای نمونه همه نوع خانوار با درآمدها و الگوهای مصرف متفاوت را شامل می‌شود. پس از انتخاب خانوارها، با مراجعه مستقیم، ریز اقلام و هزینه آنها استفسار و به کل خانوارهای ساکن در هر استان و سپس به کل مناطق شهری تعمیم داده می‌شود تا هزینه خانوارها برای کلیه کالاها و خدمات که در طول سال خریداری و به مصرف می‌رسانند مشخص شود.

شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران (شاخص تورم):  شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی و معینی از کالاها و خدمات است که توسط خانوارهای شهرنشین ایرانی به مصرف می‌رسد. این شاخص به‌عنوان وسیله‌ا‌ی برای اندازه‌گیری سطح عمومی‌قیمت کالاها و خدمات مورد مصرف خانوارها، یکی از بهترین معیارهای سنجش تغییر قدرت خرید پول داخل کشور به شمار می‌رود. کاربرد این شاخص برای تعدیل مزد و حقوق در قراردادهای دوجانبه و نیز دعاوی حقوقی و همچنین به‌عنوان مهم‌ترین معیار سنجش میزان تورم در اقتصاد ایران اهمیت فراوان دارد. اداره آمار اقتصادی بانک مرکزی متصدی محاسبه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در ایران است.

نحوه جمع‌آوری اطلاعات : جمع‌آوری اطلاعات مربوط به قیمت کالاها و خدمات در کلیه شهرهای مورد بررسی از طریق مراجعه مستقیم آمارگیران بانک مرکزی به منابع اطلاعاتی و مصاحبه با آنها صورت می‌گیرد. در واقع برای دستیابی به قیمت‌های واقعی، آمارگیران اقتصادی بانک مرکزی هر ماه به حدود  ۴0 هزار منبع اطلاعاتی مراجعه و قیمت جاری بیش از ۱۲۱ هزار واحد کالاها و خدمات را پرسش کرده و درصورتی که قیمت کالا یا خدمتی در ماه قیمت‌گیری نسبت به ماه گذشته افزایش یا کاهش داشته باشد، دلایل این نوسان بررسی و ثبت می‌شود. در جمع‌آوری اطلاعات همواره سعی می‌شود قیمت‌های عملی حاکم بر بازار هر شهر جمع‌آوری و گزارش شود و لیکن به‌دلیل چند نرخی‌بودن کالاها و خدمات در بازار، در حال حاضر قیمت آنها به‌طرق زیر جمع‌آوری می‌شود:

الف) قیمت‌های دولتی : تعداد بسیار کمی ‌از کالاهای اساسی مورد مصرف خانوارها که معمولا با پرداخت یارانه از سوی دولت همراه است مانند آب و برق با قیمت‌های دولتی یکسان در شهرهای کشور توزیع می‌شود.                                                                                                                   ب) قیمت‌های بازار آزاد:  قیمت کالاها و خدماتی که از طریق بازار آزاد توسط شهروندان خریداری می‌شود.

روش محاسبه شاخص تورم  : پس از جمع‌آوری قیمت‌ها، برای محاسبه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی فرمول شاخص قیمت موسوم به «لاسپیرز» (نام ابداع‌کننده این فرمول لاسپیرز است) به کار می‌رود که از این فرمول برای محاسبه میزان تورم در سطح هر یک از استان‌ها و سپس کل کشور استفاده می‌شود. در این روش، معمولا یک سال به‌عنوان سال پایه انتخاب و در آن سال براساس آمارگیری از خانوارهای نمونه شهری و بر مبنای سبد هزینه خانوار، اهمیت هر یک از کالاها و خدمات که نسبت هزینه آن قلم به کل هزینه خانوار است تعیین می‌شود. بدین ترتیب میزان تاثیر هر یک از کالاها و خدمات در محاسبه تورم متناسب با اهمیت آنها تعیین می‌شود. برای محاسبه شاخص با توجه به فرمول لاسپیرز تغییرات قیمت کالاها و خدمات مصرفی خانوارها در هر زمان نسبت به زمان پایه سنجیده می‌شود؛ به این صورت که مقدار مصرف تعیین شده هر یک از کالاها و خدمات در سال پایه در قیمت جدید ضرب و درهزینه جدید زمان مورد نظر به‌دست می‌آید. با جمع کلیه هزینه‌های جدید اقلام سبد خانوار، مجموع هزینه خانوارهای شهری براساس قیمت‌های جدید محاسبه می‌شود. سپس این هزینه بر هزینه خانوار در سال پایه تقسیم شده و عدد حاصل در ۱۰۰ ضرب می‌شود، به این ترتیب شاخص در زمان مورد نظر به دست می‌آید.

نکته مهم : افکار عمومی نوسانات و جهش‌های قیمتی در زمان حاضر را نرخ تورم می‌دانند. مثلا اگر قیمت گوشت در آبان ماه نسبت به ماه قبل 50 درصد افزایش یافته باشد، یک نگاه آن است که نرخ تورم گوشت 50 درصد اعلام شود اما نکته مهم آن است که در محاسبه نرخ تورم، سطح عمومی قیمت‌ها در یک دوره زمانی 24ماهه مورد محاسبه قرار می‌گیرد. مثلا برای محاسبه نرخ تورم در آبان‌ماه 1387 متوسط سطح عمومی قیمت‌ها (شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری) در 12ماهه منتهی به آبان 1387 بر متوسط سطح عمومی قیمت‌ها در 12ماهه منتهی به آبان سال قبل یعنی سال 1386 تقسیم می‌شود و عدد به دست آمده بیانگر نرخ تورم در آبان 1387 است.  این در حالی است که ، اما محاسبه نرخ تورم واقعی در 24ماه یادشده، ممکن است نرخ تورم این کالا را مثلا 4درصد ذکر کند. این مسئله موجب می‌شود که افکار عمومی گمان کنند بانک مرکزی، عامدانه شاخص تورم را پایین اعلام کرده، در حالی که اینگونه نیست و آنچه در ادبیات علم اقتصاد به آن «تورم» گفته می‌شود، همان 4درصد است، نه 50درصد.

(منبع : روزنامه همشهری)

کافه پیانو

نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم آبان 1387 ساعت 14:23 شماره پست: 30

     

        گاهی که از فیلمی ،کتابی یا موضوعی خوشم می آید و دوست دارم با اطرافیانم در میان بگذارم ،گاهی می شود . گاهی هم نه . حالا ممکن است که آن کسی که آن موقع در اطراف من بوده تمایلی به شنیدن نداشته  یا این که اصلا تو این باغها نبوده و یا این که من یادم رفته . پس دیدم حالا که من هم به جماعت صاحب وبلاگ پیوسته ام ، بد نیست که این جور چیزها را جا بنویسم و امیدوارم باشم که آنهایی که دوست دارم بدانند ، بدانند .

یک دوست خوب ، چند روز قبل در بین گپ و گفتگوی که داشتیم توصیه کرد که کافه پیانو را بخرم و بخوانم . من هم از قضا همان عصر جلوی دانشگاه بودم و رفتم و از کتاب فروشی نیک خریدم . کتاب فروشی بدی نیست . عمدتا اگر رمانی بخواهم بخرم به آنجا می روم . تقریبا تخصصی رمان کار می کند . فردا شروع به خواندنش کردم . نثرش ساده و شیرین بود و بدون زحمت خواندمش . بی تعارف باید گفت که روان نوشتن و به دل نشستن امتیازی است که از پس هر کسی بر نمی آید . در قطار مترو ، رفت و برگشت و در منزل تا آخر شب تمامش کردم .

خوشم آمد . در مجموع صمیمی و دوست داشتنی بود گرچه به طور واضح موضوع خاصی نداشت . یک کافی من است که روشنفکر است و درباره مشتریانش کم و بیش می نویسد . حتی رقیب عشقی تراشیدن برای همسر کافی من هم نتوانسته داستان را جوری بکند که خواننده از خودش بپرسد خب حالا بین این دوتا چه اتفاقی می افتد ؟ و بخواهد پیگیری کند چون جوری نویسنده شخصیت داستان را از همان اول لو می دهد که انگاری اصلا اهل هیچگونه زیرآبی رفتنی نیست . بیشتر به تماشا کردن منظره زیبایی از طبیعت می ماند که نشسته ای و به درختی جایی تکیه کرده ای و در آرامش یک بعد از ظهر بهاری به منظره کوه پر درخت تماشا می کنی و همینطوری لذت می بری . بی این که انتظار چیز خاصی را داشته باشی . فقط لذت از نگاه کردن به چیزی که هست . شاید جذاب ترین شخصیت در این کتاب دختر کوچولوی کافی من باشد که فوق العاده شیرین نوشته شده است . از دیگر نکته های آن عناوین بامزه است مثل این عنوان فوق العاده ( به کارت برس ،آناستازیا ورتینسسکا ، به کارت برس ) که اول که خواندم گفتم قرار است چه اتفاقی در این فصل بیافتد !!!! بعد پر از ارجاعات سینمایی ، هر چند قدیمی و دمده !  .

پس ، این کتاب داستان خوشمزه ای است که به همه توصیه می کنم .

 

ایذه

نوشته شده در پنجشنبه سی ام آبان 1387 ساعت 11:13 شماره پست: 32

 

نقشه استان خوزستان

     

         این هفته ، سفری کاری برایم پیش اومد که به ایذه رفتم . از تهران ، از ترمینال جنوب ، با اتوبوس که ساعت 6 حرکت کنی درست 12 ساعت در راهی و فردا صبح ساعت 6 به آنجا می رسی . تمام طول راه تاریکه  و نمی تونی مناظر بیرون را ببینی  و باید سعی کنی یا با بغل دستی ات حرف بزنی یا روی صندلی ناراحت اتوبوس بگیری بخوابی . صبح زود که برسی به شهر, شهر هنوز تعطیله و به جز نانوایی و کله پزی . که تو همه شهرها اولین مغازه هایی هستند که باز می کنند . ما یک مشتری در آنجا داریم  که چکی که برای خرید جنس به ما داده بود برگشت خورده بود و دیگر جواب تلفن ما را هم نمی داد . من هم ناچار شدم بالاخره بعد از یکسال صبر کردن برم اونجا تا ببینم که چرا پول مارا نمی دهد که متاسفانه گیرش نیاوردم . از شانس بد من ، اصلا ایذه نبود و ظاهرا رفته بود شهر دیگری . خلاصه من هم مجبور شدم دست از پا دراز تر برگردم تهران .

ولی کلا مردم خون گرم و مهربانی دارد . با این که در استان خوزستان است ولی چون در شمال استان قرار دارد مردمش بیشتر بختیاری اند وعشایر . در برگشت که اتوبوس گیرم نیامد وناچار شدم سرجاده بایستم و اول اصفهان بروم و از آنجا برگردم تهران ، گله های فراوان گوسفند و چوپانهای عشایر را فراوان دیدم . البته در تعجب بودم که این گوسفندها را کجا به چرا می برند چون جایی علف و سبزی درست حسابی ندیدم . خیلی دوست داشتم که بتوانم بیشتر بمانم و بگردم چون ایذه طبیعت بکرو جاهای باستانی و تاریخی قابل توجهی دارد ولی مجبور بودم زود به سر کارم برگردم. حیف . . .شاید وقتی دیگر .