خب خب خب ، دیگه داریم می رسیم به تعطیلی نوروز و تعطیلی زود هنگام تر وبلاگستان فارسی . این طوری که از توی تقویم 92 برمیاد ، فعالیت سال جدید از 17 فروردین زودتر شروع نخواهد شد . یعنی رسما 3 هفته در کافه رو باید ببندیم !
با این که سالی که بر خانواده ما گذشت سالی پر استرس بود ، سالی که ریال ملی به سرعت بی ارزش می شد و هزینه های زندگی هم به سرعت بالا می رفتند و کسی هم جلودار این گرفتاری ها نبود ، اما سالی هم بود که علیرغم این همه گرفتاری ، ما هم جدا تلاش خودمون رو می کردیم و در برابر این ناملایماتی که به ما تحمیل شده بود ،تسلیم نمی شدیم و چه بسا جاهایی هم تونستیم اون گرفتاری ها رو پشت سر بذاریم .
درسته که بعضی چیزها رو از دست دادیم ، صداقت کم شده ، صمیمیت کم شده ، وجدان کم شده ، تلاش و کوشش کم شده ، اما راستش رفقا به رغم این همه نویزهای نامناسب که از این طرف و اون طرف محیط ما رو نامطلوب می کنه به شخصه امیدوارم . چون بارقه هایی می بینم که قبلا ها نبود و امروزه هست . عمده ترینش آگاهی هایی هست که در گذشته نبود و الان در گستره وسیع تری از این مردم در جریانه و مطمئن باشید ، مطمئن باشید که بعد از مقدار مکفی ای آگاهی و دانایی نوبت به تغییرات می رسه که امور نامطلوب به مطلوب تغییر وضعیت بدهند .
یه نکته دیگه هم بگم و برم . از ساعت زمین چقدر می دونین ؟ این رو حتما می دونین که در زمین با پدیده نامطلوب مواجهیم به اسم گرمایش جهانی که باعث شده دمای کلی کره زمین به طور غیر عادی ای بالا بره و عمده مقصر این وضعیت گازهای گلخانه ای ای هست که از فعالیتهای صنعتی ما حاصل می شه . عمده برقی که خونه من و شما رو روشن می کنه از نیروگاههایی بیرون میاد که فعالیتشون با سوختهای فسیلی است و همینها گرمایش زمین رو افزون می کنند .
چند سالیست که تو دنیا آخرین شنبه ماه مارس که امسال به 3فروردین افتاده تو ساعت 8.5 شب چراغهای اضافه رو به مدت یک ساعت خاموش می کنند . این حرکت از استرالیا شروع میشه و با گردش زمین به ایران می رسه و بعد از اون به اروپا و آمریکا . این وبسایت این حرکته که تایمر معکوسش به شما نشون میده چند روز و ساعت و ثانیه دیگه این کار شروع میشه .
این یه حرکت نمادینه و نشون دهنده عزم مردم برای مقابله با این پدیده نامطلوبه . می خوان عنوان کنن که گاهی میشه برق کمتری هم مصرف کرد و انرژی کمتری سوزوند . ازتون می خوام که امسال ما هم با این حرکت جهانی همراه بشین و شنبه سوم فروردین ساعت 8.5 شب به مدت یه ساعت چراغهایی که می تونین رو خاموش کنین . این کار رو بکنین و حتما اگه محیط زیستتون براتون مهمه اطلاع رسانی هم بکنین.
در خاتمه اخرین پست سال 91، رفقای عزیز سال نوی پر تلاش و پرشادی و پرسلامتی داشته باشین . نوروزتون مبارک . رگبار سپهری
بنیامین کالسکه خوبی داشت که تا ماه پیش ما برای دانیال هم استفاده می کردیم اما تصادفا وقتی گوشه پارکیینگ بود زیر چرخ ماشینی رفت و شکست و هر کاری هم کردیم درست نشد که نشد . دیروز موقعیتی شد که بریم از خیابون بهار برای دانیال یه کالسکه بخریم . بچه دار ها می دونن که کالسکه بچه از اوجب واجاباته .
حالا کاری ندارم شلوغی خیابون و ترافیک سرسام آور رو تا ما به اون جا برسیم .وقتی رسیدیم جفت بچه ها عقب ماشین خوابشون برده بود و باران گفت که پس من تو ماشین می شینم خودت برو و یدونه بخر .درست جایی که ایستاده بودیم مغازه ای بود که کالسکه هم داشت و من هم اولین جا رفتم اون تو و کالسکه هاش رو دیدم . صاحب مغازه با یه بی حالی خاصی کالسکه ها رو نشون می داد و قیمت هاشون رو می گفت . انگار زورکی با آدم داشت حرف می زد .یکیش بد نبود ولی بهش گفتم که یه دور می زنم و بر می گردم .
آقا و خانومی که شما باشین خیابون بهار شلوغ شلوغ شلوغ بود و زن و مرد و بچه تو هم وول می خوردن و من هم گله به گله هز جا کالسکه ای می دیدم قیمت می گرفتم و ادامه مسیر می دادم . قیمت کالسکه از 150هزار تومن بود تا 650هزار تومن! بعد از 15 تا مغازه ای که دیدم متوجه شدم همون مدلی که تو مغازه اول دیدم برای ما مناسب ترین بوده به قیمت 190هزارتومان و تصمیم به خرید همون گرفتم .
بین این تعداد مغازه ای که دیده بودم و عین همون مدل رو داشتند ، یکیشون صاحب خوش برخورد و خنده رویی داشت که من از همون آدم کالسکه رو خریدم و با این که قیمتش با اونی که اول دیده بودم فرقی نمی کرد و به نفع من بود که به جای این که 10دقیقه کالسکه رو کول کنم تا به ماشین برسم ، از همون اولی که مغازه اش درست روبروی ماشینمون بود می خریدم ولی اخلاق خوشش منو ترغیب کرد که این کار رو بکنم . به خودش هم گفتم که خوشحال تر شد .
واقعا این روی خوش و چهره بشاش عجب نعمتیه که خدا نصیب بعضی ها کرده ها
اول این که من برای پست قبلی ام کامنتهای خیلی پر باری گرفتم که خودم هم چیز یاد گرفتم به طوری که برای کامنت برگزیده اون پست به زحمت افتادم بنابر این 3 تا از اون ها رو انتخاب کردم . حتما مراجعه کنید و بخونیدشون . اون مطلب جای کار و نوشتن و بحث کردن خیلی داره که وقتی الان نیست می مونه برای بعد عید نوروز.
دوم این که آقا کسی می دونه این هول و تکونی که ملت افتادند و همش دارن بدو بدو می کنن که کارهاشون تا آخر سال تموم شه و افتادن به جون خونه زندگیشون و د بساب و بشور و بمال سرچیه؟ خدای نکرده قراره دنیا تموم شه ؟
بابا جون این قده هول نزنین و اوقات هم دیگه رو تلخ نکنین . به خدا سال 92 هم عین سال 91 هست. یه کمی آرومتر ، یه کمی ملایمتر ، قراره به استقبال بهار برین نه دوزخ که ببم جان !
و سوم این که مشتری رادیو آوا شدم که فقط و فقط موسیقی های خوب اعم از محلی ، سنتی ، پاپ ، فیلم پخش می کنه . بدون یه کلام اخبار و حرف اضافی . خیلی عالیه . تنها هر چند ساعت یه بار میگه رادیو آوا رو به دوستاتون معرفی کنین . بیا این هم معرفی . برین حالش رو ببرین دوستانم .
سوال مهم اینه که چرا در ایران ما ،این قدر دست زدن یه پیرزن به دست یه نفر دیگه پر هیاهو می شه؟ ما چقده مشکل جنسی و عقده های فروکوفته داریم که این جوری از کاه کوه می سازیم ؟
یه نگاهی تو سایتای خبری و روزنامه های این چند روز بندازین و ببینین بیشترین خبری که کار شده و پر بازدید کننده ترین اخبار چیه ؟ که چرا مادر چاوز و احمدی نژاد دستشون رو به همدیگه زدند؟!!!
به خدا باید روی سلامت جنسی این ملت خیلی خیلی کار بشه .
....
کامنت های برگزیده
شیرین گفته : من فکر میکنم این واکنش شدید مردم به واقع اعتراض به عدم ثبات واکنشها به امر "بیرونی کردن عواطف" است. من خودم آدم تماسیی هستم و لمس ملایم و لحظه ای آرنج یا بازوی مخاطب آشنایم در زمان گفتگو را ژستی برای ایجاد اطمینان و ارتباط بهتر میدانم. در مورد فرد مصیبت دیده گاهی کلمات ارزش خود را از دست میدهند و یک فشار دست و یک آغوش گرم بهترین تسلا برای فرد دردمند است.
خشم اینروزها بواقع اعتراضی است به سانسور مانیاک وار احساسات در رسانه های ایران. جایی که در هیچ فیلم و سریالی یک تماس و آغوش "انسانی" بین دو فرد از جنس مخالف نمی بینیم.
وقتی متولیان یک کشور انسانیت نهفته در یک تماس را به مدت 34 سال نفی می کنند چه انتظاری دارند که واکنشی انسانی به این تماس ایجاد شده بین رییس جمهور و یک مادر داعدار ببینند؟
چرا همین دعوت به آرامش وقتی جنجال برای نیکی کریمی و انتظامی پیش آمد، انجام نشد؟ مردم خسته اند. واقعا خسته اند از ریا و دورویی پاسبانان دین!
امروز صبح هم یکی دیگه از دوستام با زن و بچه هاش برای همیشه از ایران رفت . بد روزگاریه ، بد . چند تا دوست خوب دیگه برای من در این کشور مونده ؟ چند تا که تا چند وقت دیگه اون ها هم دست به مهاجرت می زنند و آخر سر علی می مونه و حوضش! چه تعدادی دیگه باید برن و دیگه هیچ وقت توی ایران و کنار ما نباشن ؟
توی این چند سال اخیر کلی رفیق و دوست و فامیل بودند که از این مملکت رفتند که رفتند و پشت سرشون رو نگاه هم نکردند . آدمهایی که قاطبه شون ، تحصیلکرده و کارآفرین بودن و بودنشون در این کشور گرهی رو باز می کرد .
ای داد بیداد از خروج همیشگی بهترین دوستان و آدمهای این وطن .
.....
کامنت برگزیده
مصی گفته : راهی نگذاشتن برای مردم آقای رگبار..وگرنه هیچ کس دوست نداره مملکت خودش رو بگذاره و بره. انشالله روزی برسه که همه با هم بتونیم ایران رو دوباره سرفراز بکنیم و پر از عدالت و آزادی و همه برگردیم ایران.