کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

تیر 1388

برآ ای آفتاب ، ای توشه امید !

نوشته شده در شنبه ششم تیر 1388 ساعت 14:1 شماره پست: 156

            

 

         فکرشو که می کنم می بینم ما چن قسم بلاگر داریم . بلاگرهای خارج نشین که خیالشون تخت و تبارکه که دست احدی بهشون نمی رسه و هرچی دل تنگشون بخواد رو ورمیدارن کیبردی می کنن و بلاگرهای داخل نشین که یا  اسمهای واقعی دارن یا اسمهای مجازی . اون بلاگر با اسم واقعی که تکلیفش اظهر من الشمسه . باید آسه بیاد آسه بره که گربه شاخش نزنه . اون بلاگری هم که هس که با اسم و مشخصات مجازی داره فعالیت  می کنه و کسی نمی دونه کی هست و چه می کنه به جورایی مثل بلاگر خارج نشین داره عمل می کنه و فعلا می تازه . یه رقمم بلاگر هم داریم ، کانه وبلاگ بنده که ظاهرش مجازیه ولی باطنشه واقعیه یعنی که همون اول خودشو به همه دوستاش لو داد که ایها الناس دارم وبلاگ می نویسم ها . یعدش هم ورداره تو وبلاگ از سیرتاپیاز زندگیش رو کیبردی کنه که عالم و آدم بفهمن کیه این بابا .  اون موقع هم یه آدم با تجربه ای دوروبرش نبود دست این بابارو بگیره بگه پدر جان فکر کردی داری چیکار می کنی ؟ این جوری باید نصف چیزارو باید sun سور کنی که . خب دیگه اینم قسمت اون بود . در هر حال نوشتن را مجددا شروع می کنه . تا ببینه آینده چی پیش میاد !! 

برآ ای آفتاب ، ای توشه امید !

برآ ای خوشه خورشید !

تو جوشان چشمه ای ، من تشنه بی تاب

برآ سرریز کن تا جان شود سیراب

 

 

 

 

عمو زمان وارد می شود

نوشته شده در یکشنبه هفتم تیر 1388 ساعت 13:40 شماره پست: 157

 

 

        گاهی اوقات تو زندگیمون چیزی پیش میاد که ما نمی خواهیمش . نه تنها نمی خواهیم بلکه بدمون هم میاد . نه تنها بدمون میاد ازش متنفریم . نه تنها متنفریم بلکه  عقمون هم می گیره . ولی ولی و ولی در اون موقع کاری ازمون بر نمیاد . به معنی واقعی کلمه بر نمیاد . یعنی همون موقع عمل کردن به کاری اون موضوع رو محو و نابود نمی کنه . یه مثال خیلی واضح مرگ یه عزیز می تونه باشه . خب چی کار باید کرد در این باره ؟ 

یکیش اینه که دندون قروچه کنیم و حرص بخوریم و زیر لب فحش بدیم و مشت به درو دیوار خونه بیجاره بزینم و ظرف و ظروف پارچه ای فلان قیمت رو بزنیم بشکونیم که بعدش هم مجبور باشیم دوباره بریم بخریم و به زمین زمان و روزگار بددهنی کنیم.

راه  دیگه اش اینه که از شدت ناراحتی بریم خودمون رو خلاص کنیم . اصلا از دنیا و فیه مافیه خلاص کنیم . قرصی چیزی بخوریم . سیم لخت برق رو به خودمو وصل کنیم . سشوار روشن رو بندازیم تو وان حمومی که توش هستیم .از بالای پل خودمون رو بندازیم پایین یا از بالای یه برج  تا ببینم تو اون فاصله چند ثانیه ای حالمون بهت رمیشه یا نه .

یه راهش اینه که پناه ببریم به الکل و تریاک و بنگ و چرس و حشیش و شیشه و اشک خدا و کراک و کلی کوفت و زهرمار که مثل ریگ ریخته زیر دست و پا .  که اصلا یادمون بره چی شده بود . بریم تو فضا بریم تو عالم هپروت . از اون ورم با مخ به قعر خلا .

به راهش اینه که بریم تو خیابون یقه یکی دیگه رو بگیریم و به بزن بزن مبسوطی با هم بکنیم . کتک بخوریم تا ناراحتی و غصه از تنمون بیاد بیرون وجاش رو شکستگی دندون ودنده و دماغ بگیره .البته  یه خطری هم داره که طرف رو ناقص کنی که اون وقت دیگه همه مشکلاتت یادت میره چون باید تا آخر عمر بدوی دنبال رضایت گرفتن از خود اون بابا و واولیا اون بابا .

یه راهشم اینه که کمی صبر کنی و نقس عمیق بکشی . بذاری عمو زمان جان ، خودش غم و غصه ات رو کم کنه . همچین اوستاست  تو این کار که نگو ونپرس و تا آون موقع هم اون وضع فجیع مذکوراز فجاعتش ( اصلا همچین لغتی داریم؟!) کم شده و می تونی بدون احساسات صرف و با تعقل کافی ، تصمیم خوب زندگی ات رو بگیری  و چه بسا خواهی دید که این فجاعت ( باز این لغته !) سبب خیری شده . همون عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد .

 

گفته بودم زندگی زیباست . گفته و ناگفته ای ، بس نکته ها کین جاست

در غم انسان نشستن ، پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن

آری ، آری زندگی زیباست

زندگی آتشگهی دیرینه پا بر جاست ، گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

ورنه خاموش است و خاموشی ، گناه ماست

 

 

 

گریه کن ... گریه قشنگه !

نوشته شده در دوشنبه هشتم تیر 1388 ساعت 12:1 شماره پست: 158

 

 

         دیروز با یه تاکسی طی طریق می کردم . چشممون خورد به نیروهای گاردی که کنارخیابون ایستاده بودند . راننده شروع کرد به تعریف که هفته گذشته نزدیکیهای خیابون آزادی بوده و توی ترافیک گیر کرده بود : آقا یهویی نگام افتاد به ماشین بغلیم که یه پژو پرشیای سفید بود و توش یه خونواده نشسه بودن . آقا یهویی ملتفت شدم که همشون دارن گریه می کنن . تو دلم با خودم گفتم که ببین چی شده که این بدبختا زدن زیر گریه!  چشممم خورد به شیشه عقب ماشین که شیکسه بود و خورد شده بود با خودم گفتم حتما به خاطر شیشه ماشین ناراحتن . سرموازماشین کردم بیرون پرسیدم داداش چی شده ؟ بیچاره راننده که یه مرد 60ساله بود گفت آقا گاز اشک آور زدن خورده تو شیشه عقب و شیشه رو از جا درآورده و گاز اشک آورده افتاده درست وسط ماشینمون  . راننده ما پوزخندی زد و ادامه داد : آقا تازه دوزاریم افتاد که این بدبختا واسه چی زدن زیر گریه !!!!

 

 

 

موج کوتاه

نوشته شده در چهارشنبه دهم تیر 1388 ساعت 13:15 شماره پست: 166

 

 مدتیه که از این که برای گرم کردن غذا و مایعات از ماکرو ویو (موج پز) استفاده بکنیم یا نکنیم با خانوم همسر دچار شبهاتی شدیم ( ظاهرا این شبهات به آشپزخانه ما هم نفوذ کرده!) بعضی جاها می شنویم و می خونیم که امواجش مضره و بعضی جاها میگن مضر که نیست مفید هم هست . مخصوصا برای پسرجان کمی نگران بودیم چون فی المثل شیرش رو همیشه با این دستگاه گرم می کنیم . دیگه جونم براتون بگه غذای تو یخچالی و نان فریزی هم که فبها . خب خبلی کار راه انداز و تمیز و بی دردسره . شاید روی همین حسابه که هنوز در برابر تبلیغات منفی بر علیهش مقاومت کردیم و اسیر شانتاژها و شبهه پراکنیهای نرم نشدیم . اما امروز که خیالم از انتخابات راحت شد و نفسی به آسودگی کشیدم  گشتم تو این اینترنت بی صاحاب ببینم چی میشه گیر آورد :

-امواج مایکروویو به دلیل دارا بودن فرکانس کم قادر به شکستن پیوندهای شیمیایی و آسیب رسانی مولکولهای مواد غذایی نیستند.

-پخت غذا در ماکروویو باعث کاهش 60 تا 90 درصدی انرژی حیاتی غذا و ایجاد عوامل سرطان زا در شیر و غلات، تغییر در عناصر غذایی، اختلال در هضم غذا و ایجاد رادیکال‌های آزاد در سبزی‌ها می‌شود.

 -حفظ ویتامینها به علت طبخ سریع و کم بودن آب در موقع پخت بیشتر است. حفظ پروتئینها در ماده غذایی در این روش بیشتر خواهد بود. از دیگر مزایای ماکروویو می‌توان سرعت حرارت دهی، حفظ خصوصیت طعم و رنگ غذا، حفظ مواد مغذی به دلیل زمان کوتاه پخت، کاهش خطر مسمومیت غذایی به علت نگه داشتن غذا به مدت طولانی، عدم تشکیل رسوب در ته ظرف، استفاده چند منظوره از مایکروفر برای طبخ غذا، گرم کردن مجدد غذا و ذوب کردن یخ مواد غذایی نام برد.

-اثرات مایکروویو را می‌توان به سه دسته اثرات مربوط به ایجاد عوامل سرطان زا، کاهش ارزش غذایی غذاها، اثرات بیولوژیک بر روی انسان تقسیم کرد و همچنین می‌توان عدم سرخ کردن غذا به دلیل نفوذ امواج، تشکیل نقاط گرم و سرد در غذا به علت جذب متفاوت امواج توسط ترکیبات مختلف غذا، کاهش 60 تا 90 درصد انرژی حیاتی غذا، ایجاد عوامل سرطان زا در شیر و غلات، تغییر در عناصر غذایی و در نتیجه اختلال در هضم غذا، ایجاد رادیکال‌های آزاد در سبزیجات که جزء مواد سرطانزا هستند و به طور کلی آسیب به دیواره مولکول‌ها و تغییر در کیفیت آنها و مستعد شدن غذا به آلودگی‌های میکروبی نام برد.

-در سال 1992 سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که هیچ مدرک علمی مستند بر عدم وجود عوامل خطر در غذاهای مایکروویو شده وجود ندارد.

-بهترین توصیه در رابطه با گرم کردن و پختن غذا استفاده از حرارت‌های معمولی است و هیچ تضمینی برای ایمنی و سلامتی کامل غذاهای ماکروویو شده وجود ندارد.

خداییش شماها جای ما باشین قاط نمی زنین ؟ بالاخره این قوطی خوبه یا بده ؟ یه مرجعی نیست که دست آدمو بگیره و حرف آخر رو بزنه ؟ بالاخره ماکروویو آری یا نه؟!!!

 

 

 

درباره درباره الی

نوشته شده در شنبه سیزدهم تیر 1388 ساعت 16:48 شماره پست: 167

 

 

          دروغ گوییم ؟ خالی بندیم ؟ لاپوشونی می کنیم ؟ حقایق رو ندیده می گیریم؟ خب چه ایرادی داره ؟ ما همینیم دیگه . درباره الی رو ببینین و بفهمین که دروغ تو گوشت و پوست ما رفته و کاربش نمی تونیم بکنیم . به حدی که از دروغهای پر تعدادی که در این فیلم دیده می شود هیچکومشون به ما بر نمی خورد . و به نظر عادی عادی میاد . به حدی که انگار طبیعی ترین کار ممکنه و عادی ترین حرفی که می تونسته زده بشه زده شده .

        درباره الی یک فیلم عالی و کم نظیر دربه تصویر کشیدن برخورد آدمهای عادی جامعه ما در مواجهه با شرایط ناگوار به وجود آمده است . بازی گلشیفته فراهانی ، شهاب حسینی ، مریلا زارعی ، ترانه علیدوستی و صابر ابر عالی است . در کنارشان یکسری بازیگر جدید هم داریم که آنها هم کم نمی آورند . فیلمبرداری خوب است . فضا سازی قوی است . هیچ حرکتی اضافه نمی نمایاند . هیچ جای فیلم خسته نمی شوید و به ساعتتان نگاه نخواهید کرد .حتما ببینید ولی خودتان را برای یک فیلم غمگین آماده کنید . چیزی که این روزها زیاد دیده می شود  

 پاپستی : راستی آقای برادر ارشاد ! حیف نبود به خاطر لج با گلشیفته نذاری ماها این فبلم رو ببینیم؟!!

 

 

خشت خام

نوشته شده در سه شنبه شانزدهم تیر 1388 ساعت 15:49 شماره پست: 168

 

 

       مطلبی از کتاب خاطرات سیدصادق طباطبایی دیدم . صادق طباطبایی ، خواهرش همسر سید احمد خمینی بود و مادرش خواهر امام موسی صدر و مدرک دکترای ژنتیکش را از آلمان گرفته و جزء نزدیکترین افراد به سید روح الله خمینی بود.  این مطلب مطلبی بود که اگر 10سال قبل می خواندم بی تفاوت از کنارش رد می شدم . چون به نظرم می آمد استدلال آیت الله العظمی بروجردی از اساس نادرست بود وفقط از یک ذهن سنتی و بیگانه با شرایط روز جامعه بر می خواست . اما حالا متوجه شدم که مطلبی که ایشان در نیم قرن پیش در خشت خام می دیدند ما سالها طول کشید تا در آینه ببینیم :   

در یکی از روزهای بهار سال 1331 که نوجوانی 9ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیت‌الله بروجردی دیدار کنند. طلبه‌ی جوانی که بعدها فهمیدم نواب صفوی بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است. بعدها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با آیت‌الله بروجردی را داشتند که ایشان آن ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت‌الله بروجردی ، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهرا پدر آیت‌الله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر) علت این رفتار را از آقای بروجردی سوال کرده و می‌پرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟ ایشان در جواب می‌گویند: این آقایان می‌خواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهرا مرحوم آیت‌الله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟

آیت‌الله بروجردی در جواب می‌گویند: اشکال بزرگ این امر در این جا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.

[منبع: دکتر صادق طباطبایی - خاطرات سیاسی اجتماعی (1) - نشر عروج (وابسته به موسسه نشر و تنظیم آثار امام)- تهران - 1387 - صفحه 27 . 

 

 

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

نوشته شده در پنجشنبه هجدهم تیر 1388 ساعت 12:15 شماره پست: 170

 

یاد بخشی از این شعر افتادم : ...ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم ... واقعا چرا کلی از اتفاقات مهم در خرداد می افتند ؟

2خرداد ،روز پیروزی مردم و سید محمد خاتمی ، واقعه ای بود که در 20سال گذشته کم سابقه بود . همیشه از قبل مشخص بود که چه کسی رئیس جمهور میشه ، البته به جز دوره اول ، درواقع ماها اصلا انتظار نداشتیم خاتمی این رای رو بگیره ، اون موقع 26سالم بود .

3خرداد ، روز آزاد سازی خرمشهر، که 11ساله بودم . هیچ وقت این کلمات یادم نمیره : شنوندگان عزیز توجه فرمایید ...شنوندگان عزیز توجه فرمایید خونین شهر، شهر خون و قیام آزاد شد ...شنوندگان عزیز توجه فرمایید ...شنوندگان عزیز توجه فرمایید خونین شهر، شهر خون و قیام آزاد شد.

۱۳خرداد فوت آیت الله سید روح  الله خمینی بعد از ۸۷ سال زندگی .

16خرداد نادر ابراهیمی فوت کرد نویسنده رمان محبوبم ، آتش بدون دود . 36ساله بودم  .

29 خرداد درگذشت دکتر علی شریعتی . اونموقع 5 ساله بودم .

(دیروز از احسان شریعتی پسر دکتر پرسیدند :زمانه شریعتی پدر سخت تر بوده یا زمانه شریعتی پسر؟
مسلماً زمانه ما. به این دلیل ساده که در زمان شریعتی جبهه ها روشن بود؛ و دوست و دشمن مشخص. اما امروزه گفته می شود دوستان، دشمن شده اند یا دشمنان همان دوستان سابق اند، خلاصه از پیروزی انقلاب تا کنون، مرزها کمی مغشوش شد و جامعه ما که چندی در فضای «شبهه» یا توهم ارزشی قهقرایی به سر می برد، بار دیگر در معرض «فتنه» یا خطر واپس گرایی و نزاع خانگی قرار گرفته؛ پس در این شرایط و در زمان ما، اجتهاد و سمت یابی درست دشوارتر و بسا بغرنج تر از زمانه شریعتی است.)

31خرداد شهادت مصطفی چمران . او تنها دارنده نمره 22 در کل دانشگاه تهران است .  

.

.

.

یه خرداد و این همه حادثه؟!!

 

 

خاک معلق

نوشته شده در شنبه بیستم تیر 1388 ساعت 15:25 شماره پست: 171

 

 

 یه چیزی رو می دونین؟ ماها همه به هم وابسته ایم  . به هم وصلیم . سرنوشتهامون یکیه . حتی اگه چند هزار کیلومتر از هم فاصله داشته باشیم بازهم روی هم دیگه تاثیر می ذاریم . چه بخوایم این جوری باشه  و چه نخوایم این جوری باشه . هر کی هم غیر از این بگه فقط چرت و پرت گفته . هر کی بیاد و ادعا کنه که من سرمو می اندازم پایین و زندگی خودمو می کنم و به کسی هم کار ندارم و کسی هم به من کار نداشته باشه فقط حرف یامفت زده . من اتفاقا الان نمی خوام از سیاست بگم . از جامعه بگم . از شرایط روز و انتخابات بگم . میخوام از چیزهای ظاهرا بدیهی بگم که همه ازش غافلیم و فکر می کنیم که این چیزا به ما ربطی نداره .

دریاچه ارومیه رومی شناسین ؟ از فاجعه ای که براش پیش آمد کرده آگاهین ؟ که چه بلایی سرش آوردن و چه بلایی سر زمینهای اطرافش؟

دریاچه هامون رو چی ؟ میدونین الان اسمش فقط دریاچه است و اونم شده یه بیابون ؟ اونم تو سیستان ، جایی که در گذشته انبار غله ایران لقب داشت ؟ فکر کردین این درباچه که خشک شده به همون محدوده خودش اکتفا می کنه ؟

پیشروی بیابان‌ها به سمت نواحی داخلی ایران رو می دونین چیه ؟ خب شاید ندونین . شاید اهمیت ندین . چون تو تهران و چهار تا شهر بزرگ گرفتین نشستین و آب لوله کشی هست که می نوشین و باهاش حموم میرین و باغجه ای که صبح ها بهش آب می دین همین بسه برای شما .

ای دوست عزیزم این خوش خیالی دیگه داره تموم میشه . این خاکی که در فضای تهرانه چیه؟اینی که دارین تنفس می کنین و برای بچه هاو پیرها مرگ آورده ؟ این چیه ؟ از کجا اومده ؟

مژگان جمشیدی عزیز در این باره نوشته :  

اکنون نزدیک به 20 سال است تغییرات عمده‌ای در اکولوژی و سیمای تالاب‌های بین‌النهرین به وقوع پیوسته است. تغییراتی که منشاء آن زیاده خواهی و ندانم کاری دولت‌های منطقه به ویژه دولت عراق و ترکیه بوده ولی پیامدهای این تخریب گسترده امروز می‌رود تا مرزهای خاورمیانه را پشت سر بگذارد و این همان بحران و فاجعه‌ای است که سازمان ملل متحد 6 سال قبل نسبت به وقوع آن به شدت هشدار داده بود ولی هیچ یک از کشورهای منطقه آن را جدی نگرفتن.  در آغاز هزاره جدید میلادی، تراژدی نابودی تالاب‌های بین‌النهرین، به عنوان یکی از بزرگترین فجایع زیست‌محیطی جهان محسوب می‌شود. ساخت سدها و شبکه‌های زهکشی یکی از بهترین تالاب‌های جهان را که زمانی به بهشت افسانه‌ای زمین شهرت داشت و از مهم‌ترین کانون‌های تنوع زیستی در سطح جهان به شمار می‌رفت، امروز به یک صحرای خشک و شور تبدیل کرده است سازمان ملل اعلام کرده هم‌اکنون تنها فرصت باقیمانده برای ایران حفاظت از تالاب هورالعظیم در مرز بین ایران و عراق است. به‌یاد داشته باشیم که هم‌اکنون 30 درصد استان خوزستان جزو مناطق بیابانی است که 700 هزار هکتار آن تحت تاثیر فرسایش بادی و شن‌های روان قرار دارد و نیازمند اقدامات فوری بیابا‌ن‌زدایی است. علاوه بر این جلوگیری از فجایع انسانی بیشتر که می‌تواند با تداوم وزش گرد و غبار کشورهای منطقه از جمله ایران را تحت تاثیر قرار دهد تنها در گروی همکاری همه کشورهای منطقه است. چیزی که در سال‌های اخیر کمتر دیده شده و اگر جدی تلقی نشود فاجعه نابودی تالاب‌های بین‌النهرین با افزایش شمار مبتلایان به بیماری‌های آسم و ریه و سرطان قربانیان بیشتری در بین کشورهای منطقه خواهد گرفت. ( متن کامل نوشته مژگان )

این وضعیت اسفباریه که به این یکی دو روزه هم ختم نمیشه و بارها و بارها پیش خواهد اومد . چیزی که تو یه کشور دیگه رخ میده و این جوری تو سرنوشت ما موثره آیا به طریق اولی این طور نیست که ماها باید بیشتر حواسمون به دور و ور خودمون باشه و نذاریم محیط زیستمون خراب و خراب تر بشه ؟ آیا هنوزم فکر می کنین این چیزا  به ما ربطی نداره ؟!!!

پرتاب گل... اونم چه گلی!

نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم تیر 1388 ساعت 12:58 شماره پست: 172

 

 

یه مراسم بامزه ای این خارجکیا دارن تو عروسیاشون و اون اینه که در وسطای جشن ، عروس دسته گلشو پرت می کنه وسط دخترای مجرد عروسی و هرکدومشون که بتونن این گل رو بگیرن همای سعادت میاد و دفعه بعد لابد عروسیه اون دختره است دیگه . یه جورایی شاد و بامزه است و الان هم چن وختیه که تو اینجا هم تو یعضی از عروسیا از این بساطا هست و کلی هم بامزه است . ولی بعضیا روشایی نوظهور تو عروسیشون دارن مثل عروسی با کالسکه ، با کشتی ، روی قایق ، کنار ساحل یا اخیرا این عروس دوماد ایتالیایی ، با طیاره .

قضیه از این قرار بوده که این عروس و دوماد ما ، برای اجرای سنت پرتاب دسته گل عروس به سمت دخترای مجرد یه هواپیمای سبک با یک خلبان اجاره کردن تا این سنت را اجرا کنن.
وقتی هواپیما بر فراز رستورانی قرار گرفت که جشن عروسی در ان برگزار می شد اینا دسته گل رو  پرتاب کردند  اما دسته گل به جای دست دخترا ، وارد موتور هواپیما شد و آتیش سوزی موتور را به همراه داشت.در نتیجه هواپیما روی یک خوابگاه که پنجاه نفر ساکن آن بودند افتاد .البته واقعا معجزه بود که کسی اسیب ندید . دوماد بخت برگشته هم به شدت مجروح و دچار شکستگی فک و هر دو پا شد. خلاصه این که جشن ازدواج به هم خورد و هیچ کس برای شام باقی نموند و  شامشون چی شد دیگه معلوم نشد که نشد !! 

 

 

اوچی افتتاح می شود

نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم تیر 1388 ساعت 14:35 شماره پست: 173

 

 

        ای دختران و دوشیزگان هموطن نبینم دیگه غصه بخورید از بی ازدواجی ها !شما که تنها نیستید . دست کم دیگر در منطقه خودمون تنها نیستید که دیگر دوشیزگان منطقه علی الخصوص دختران عرب نیز چون شما بی شوهر مانده اند مثلا در همین مصر یوزارسیف اینا همین الانش 9 میلیون دختر مجرد مانده اند  و در الجزایر یک سوم جمعیت این کشور یعنی 10میلیون نفر را دختران وپسران نسبتا بزرگسال غیر متاهل، تشکیل مى دهند، این وضعیت در امارات به 68 درصد ودر عربستان سعودى به 26در صد بالغ می گردد، و همین طور کشور هاى قطر، اردن، لبنان وکویت نیز با چنین پدیده ای روبرو هستند.

 حالا که می بینم یه همچین گرفتاری تو منطقه داریم بیاییم یه کنسرسیومی چیزی مثل اوپک OPEC  بزنیم با شرکت همه اونا . اون اوپکیا هستن کشورهای صادر کننده نفت . خب اینم میشه کشورهای وارد کننده شوهر .یا اوچی( OCHI  ( Organization of the Husband Importing Countries که مخفف سازمان کشورهای وارد کننده شوهره ... بد نیست ها .ما که داریم همه چی وارد می کنیم تعدادی هم شوهر وارد کنیم . هم ما وارد کنیم و هم اونا . هر کی به اندازه سهمش . اون که حالا چه جور شوهری وارد بشه خب ... جای بحث داره .

البته شبکه العربیه هم یه پیشنهادی داده که با توجه به این که شنبه گذشته 100 زن بیوه که همسران خود را در حمله ى اخیر اسرائیل به غزه از دست داده بودند، طى مراسم عروسى بزرگى که از سوى حماس در سواحل نوار غزه برگزار شد، مجددا ازدواج کردند، و این برنامه ى عروسى دسته جمعى را "هیئت ملى امور خانواده" در چارچوب برنامه ازدواج فلسطینى ها انجام داده است، در این برنامه شخصى که حاضر به ازدواج با زن بیوه مى شود، افزون بر دریافت هدایای دیگر چون اتاق خواب وغیره، یه چیزی به پول ما حدود 3 میلیون تومان هم پاداش می گیره و با توجه به اوضاع اجتماعى دیگر کشورهاى عربى، وافزایش نسبت دختران جوان بدون همسر، وبراى حل این معضل ، لازمه که این برنامه ازدواج مجدد در دیگر کشور هاى اسلامی نیز به اجرا درآید.

البته اینو ، اون گفته ها نه من . بنده فقط راوی بودم !!

 

الخیر فی ماوقع

نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم تیر 1388 ساعت 17:12 شماره پست: 174

 

 

          چن وقتیه که وقتی بلاگ رو وا می کنم می مونم اصلا چی باید بنویسم . یه مدت الکی وازش می کنم و نگاش می کنم . بعد خیلی مرتب و تمیز درش رومی بندم و می رم پی کارم . بخوام راحت از هرچی دور و ورمه بنویسم نمیشه چون [...] چیزای حاشیه ای و مطالب متفرقه هم به دلم نمی چسبن . نه تنها به دل خودم ، فکر هم نکنم به دل کسی بچسبن . خلاصه موندیم سفیل و سرگردون . ولی خب بالاخره که چی ؟ دیدم حتی نمیشه ولش کنم و نمیشه که همینجوری . فکر کردم که چه کار کنم دیدم بهتره که به روم نیارم و چیزایی که در حد مقدورات ممکن هست رو بنویسم . بالاخره اینه دیگه . دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ! تا ببینیم چه پیش خواهد اومد ؟

در راستای دو پست قبلی درباره ازدواج این هم یه پست دیگه است . نمی دونم شماها چقدر قرآن می خونین و چقدر قبولش دارین ولی در هر صورتی حرفای خوبی توش هست که خوندنش خالی از لطف نیست مثلا این قسمت رو ببینین :

اى کسانى که ایمان آورده‏اید ، همسرانتان را تحت فشار قرار ندهید که بتوانید آنچه را که به عنوان مهریه به آنها داده‏اید مجددا تملک کنید مگر اینکه آنها واقعا کار زشت آشکارى انجام داده باشند . با آنان، به شایستگی رفتار کنید و اگر از آنها، به جهتى کراهت داشتید، فورا تصمیم به جدایى نگیرید .  چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، ولی  خداوند خیر فراوانى در آن قرار داده باشد .

جالب نیست؟ چیزهایی در نگاه اول خوشایند نیستند ولی چه بسا برکات فراوانی در آنها وجود دارد . مثلا همین مورد [...] کاملا در ابتدا ناامید کننده بوده ولی رفته رفته بارقه هایی از امید دیده شده که اصلا فکرش رو نمی کردیم !  

پاپستی : همیشه از بین اعیاد اسلامی چندتا رو بیشتر از بقیه دوست دارم . یکیشون مبعث محمد مصطفی ست . همیشه از اون لحظه که توی غار حرا بوده و جبرئیل بهش نازل شده و بهش گفته که بخوان و مابقی ماجرا حس غریبی بهم دست میده . لحظه ای که او از یک فرد عادی به یک پیامبر تبدیل میشه با مسئولیتهای سترگ .    بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید/ همان کس که انسان را از نطفه خردی خلق کرد / بخوان که پروردگارت از همه بزرگ تر است / همان کس که بوسیله قلم تعلیم نمود و آموخت به انسان آنچه را که نمى‏دانست .

 

 

ملت شاد و بی خیال باشین !

نوشته شده در سه شنبه سی ام تیر 1388 ساعت 15:34 شماره پست: 175

 

 

             گاهی وقتی به این موضوع فکر می کنم که چقدر دولت به فکر مردمه و نمی خواد اصلا خیال مردم رو مشوش کنه ، اشک شوق روی گونه ام می شینه و همین جور جاری می شه تا بچکه روی زمین. خداییش اگه فکر کنین می بینین که این حسن کمی نیست . یعنی به جای این که بیاد چیزای وحشتناکی بگه که حالتونو خراب کنه سعی می کنه تموم این غم و غصه ها رو بریزه تودلش تا آب تو دل شما تکون نخوره . ینی خودش رنج می کشه تا مردم رنج نکشن و این چیزی نیست جز آخرین مرحله ایثار و فداکاری .

حالا یه مثال بزنم ببنین من همین جوری و بی سند و ماخذ و کتره ای یه چیزی رو نمی گم . هر چی بگم مدارکش موجوده ! سالها قبل موقعی که من دانش آموز بودم حوالی دوران راهنمایی ، یه چیزی اومده بود بهش می گفتن ایدز . اون موقع دولت خیلی مقتدرانه اعلام کرد چون ما یه کشور مذهبی هستیم و روابط نامربوط و اخی تو ما نیست و از این جور اراجیف مبهم ، ایدز اینجا نمیاد و این مال همون کشورای غربی بی پدر مادره که آبرو همه رو بردن . خب ملت هم خوشحال شدن که چه خوب . حالا این که تواون سالها به بعد چطور جماعت کثیری ایدزی شدندو فقط به این علت که راههای پیشگیری رو بهشون نگفته بودند اصلا مهم نبود . مهم روحیه شاد و خیال آسوده ملت بود که شکر خدا حفظ شد .

حالا هم حدود یه سالی هست که این آنفولانزای خوکی راه افتاده و اومده . دولت عزیزمون همون اول در یه اظهار نظر کاملا کارشناسانه اعلام کرد که اصلا و ابدا نگران نباشین که ماها خوک بخورنیستیم که . این آنفولانزا هم غلط می کنه پاشو بذاره این جا . ماها اصلا آنفولانزا بگیر نیستیم که نیستیم . ای ملت خیالتون تخت باشه و البته اصلا هم مهم نبود که این بیماریه توی 84 کشور از جمله 7 کشور همسایه ما مردم رو مبتلا کرده  و تا حالا 30 هزار نفر در جهان به آنفولانزای خوکی مبتلا شده باشند و 145 نفر نیز در اثر این بیماری جان خود را از دست داده باشند و سازمان جهانی بهداشت، هفته گذشته فاز 6 ( آخرین مرحله و خطرناک ترینش) بیماری آنفلوانزای خوکی را اعلام کرد که بر این اساس مرحله همه‌گیری جهانی این بیماری به اثبات رسید و به دنبال آن گفته شد که آنفولانزای خوکی ظرف 6 ماه آینده در تمام قاره‌های جهان رخ خواهد داد.

پس دیدین که دولت شما ، خوب دولتیه ؟ حالا نصف ملت هم آلوده بشن خیالی نیست . مهم اینه که مردم شاد باشن و خودشون رو زیاد ناراحت نکنن .

پا پستی : البته چون من دولت نیستم ناچارم کمی مشوشتون بکنم . این آنفولانزای خوکی مانند هر نوع سرماخوردگی دیگر از راه تماس سرفه، عطسه منتقل می‌شود. لطفا حتماً رعایت نکات بهداشت فردی، شست و شوی مرتب دست ها اگر آب و صابون در دسترس نیست، می‌توانید از ژل‌های تمیزکننده دست استفاده کنید. ( چند بار در روز ) ، خودداری از تماس نزدیک با مبتلایان واستفاده از دستمال بر روی دهان و بینی خود در هنگام عطسه را بکنید . هم دیگه رو فعلا نبوسین .( لب که اصلا ، لپ هم ایضا! ) دست ندین تا اونجا که میشه . از دست زدن به اشیا و سطوحی که ممکن است آلوده باشند،مخصوصا در اماکن عمومی بپرهیزید.(مانند میز‌های کافی شاپ‌ها و رستوران‌ها، دستگیره درب وسائل حمل و نقل عمومی، نرده‌ها و …) از دست زدن به دهان، بینی و چشمان خود بپرهیزید. در صورتی که خود مشکوک به ابتلا به آنفلوآنزا هستید، حتما هنگام عطسه و سرفه جلوی دهان و بینی خود را بگیرید. اگر دستمال به همراه ندارید، هنگام عطسه یا سرفه قسمت داخلی آرنج خود را در برابر دهان و بینی بگیرید تا دستانتان آلوده نشوند . درصورت مشاهده هرگونه علائم مشکوک به پزشک مراجعه کرده و خونسردی خود را حفظ کرده و وحشت نکنید . همچنین در صورت ابتلا به این بیماری آن را پنهان نکرده و از بازگو کردن آن وحشت نداشته باشین .