کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

ارائات !


آقا این فوق لیسانس با لیسانس تومنی دوزار فرق داره ها .


مهمترین فرقشم اینه که خیلی وقت گیره . یعنی یه ساعت می ری سر کلاس ، اقلا باید 5 ساعت روی ارائه و مقاله و پرزنت و این قرتی بازی ها کار کنی . به خدا ما تو 4 سال لیسانس اگر کلا 3 بار یه چیزی تو کلاس ارائه داده باشیم . تو همین دو ماه اخیر باید 4تا آماده و تحویل بدم.


حالا خدا باز بابای اینترنت و مخترعش رو بیامرزه که می تونیم همین جا بشینیم و سرچ کنیم . قبل از اون بود که لابد همش باید تو کتابخونه لای این کتاب رو باز می کردیم لای اون کتاب رو !!

مورد عجیب مرتضی پاشایی


این حکایت فوت مرتضی پاشایی مجموعا چیز عجیبی بود .


این که چطور یه خواننده ای که عده کثیری نمی شناختنش این جور محبوب شد؟ این که روزای آخر فوتش پوشش رسانه ای سنگینی اطرافش شکل گرفت ، این که فوت شد و چند ساعت بعدش شایعه شد که دوباره زنده شده ! ،  این که پدرش اعلام کرد که مرتضی عاشق جمهوری اسلامی بود و عکسش رو تو حرم اما رضا منتشر شد ، این که شایعه شد مردم تابوت خالی ای رو تشییع کردند و پاشایی روز دیگه ای دفن شده بود ! این که انبوهی ازطرفداراش شبا جمع میشن و شمع روشن می کنن و شام غریبان براش می گیرن و یه سری چیزای دیگه از فوت این جوون یه چیز عجیب ساخت .


به نظر من این پدیده ای غافلگیرکننده بود . حداقل برای من و اطرافیان من که این جوری بود و باید متخصصین امر در این باره مطالعه کنن و بررسی انجام بدن اما نظر شخصی من در این باره اینه که مردم در دو حالت وارد عمل میشن :

1-وقتی که به چیزی یقین 100% داشته باشند

2-وقتی که چیزی احساساتشون رو به شدت تحریک کنه


طبیعتا در این مورد مردم احساساتی شدند . پاشایی کسی بود که تازه دو سال بود وارد عرصه خوانندگی حرفه ای شده بود و معروفیت ملی نداشت . بخشهایی از مردم که عمدتا نسل چهارمی ها بودند می شناختندش البته اما عموم مردم نه . شاید چند ترانه این طرف اون طرف ازش شنیده بودند ولی به همین محدود می شد . اما وقتی فوت کرد موجی عظیم خیابونها و صفحات اجتماعی رو در بر گرفت که با تشییع پیکر بزرگترین مفاخر و محبوب ترین این مملکت اصلا قابل قیاس نبود .


پاشایی جوون بود ، چند ترانه ای که خونده بود مناسب بود با وضع حال و روز این روزها و عمدتا ملودرام و غمگین بود ، ناگهان مریض لاعلاجی میشه ، موهاش می ریزه ، تلویزیون پوشش می ده ، خبر از بهبودش می دن و ناگهان خبر از فوتش .

هرکسی که کوچکترین سمپاتی نسبت به این جوون هم داشت احساساتی می شد دیگه .


روایتی جدید از زیبای خفته




 

آخرین فیلمی که آنجلینا جولی بازی کرده ، فیلم تخیلی ایه به نام شیطان صفت (Maleficent ) که بر پایه داستان کلاسیک زیبای خفته ساخته شده و آنجلینا جولی نقش اون جادوگر بدجنس رو بازی می کرد ! این فیلم رو ما دیشب تماشا کردیم .


راستش فیلم داره سعی می کنه یه روایت دیگه ای از زیبای خفته رو هم به ما نشون بده و اون این که این جادوگر بدجنس از اول هم بدجنس نبوده و خیلی هم خوب و دوست داشتنی بود اما انسانها با بدیهاشون اون رو تبدیل به یه موجود پلید کردند و این که با این که جادوگر ، ارورای کوچولو رو نفرین می کنه اما بعد به مرور باهاش دوست می شه و حتی سعی می کنه که نفرین خودش رو از روی اون برداره .


تا این جای کار هیچ ایرادی به این داستان نیست که خواسته روایتی متفاوت از اون چه که همه می دونن نشون بده اما علیرغم هزینه زیادی که برای جلوه های ویژه انجام شده بود و بازی خوبی که به نظرم آنجلینا جولی کرده بود ، اما نوعی این برداشت جدید رو گفته بودند که نفس داستان گرفته شده بود.


کاراکتر بدجنس و عالی جادوگر که ما با دوبله درخشان ژاله علو به یاد میاریم ، اون سه تا پری بامزه و دست پاچلفتی که باید 16سال از سحر دست بر می داشتند ، رقصیدن و آواز خوندن ارورا در جنگل در روز تولد 16 سالگیش با حیوونات جنگل و متعاقبش دیدار با شاهزاده ، جنگ هیجان انگیز شاهزاده با با جادوگر ، .... و اون زیبای خفته هیجان انگیز و فانتزی و خنده دار کجا و این فیلم جدی و عبوس و کشدار کجا ؟

 

ستارگان موسیقی پاپ ایران


توی هفته گذشته این اولین باری بود که من اسمی از مرتضی پاشایی می شنیدم . اونم به واسطه عکس العمل آدمهای معروف تر جامعه مثل هنرپیشه های سینما . بعد توی گروههای مجازی ای که عضوم مثل فیس بوک و وایبر ازش زیاد خوندم که یک ساله که درگیر بیماری سرطان معده است و حالش وخمیه  و دیروز صبج که خبر درگذشتش رو شنیدم و برای جوونی و سن کمش افسوس خوردم . خدا رحمتش کنه و ظاهرا طرفدارای کمی نداره در حدی که یه عده شون دیشب تو وایبر نوشته بودند چرا دولت برای مرگ اون اعلام عزای عمومی نکرده ؟


راستش وقتی هفته قبل برای اولین بار اسمش رو شنیدم و درجه معروفیتش رو دیدم اول تعجب کردم که چطور من نمیشناسمش ؟ اما بعد که کمی گذشت دیدم حق دارم نشناسم . وقتی من از اون ور آبی ها ، قدیمی تر های پاپ ، ابی و گوگوش و شهرام شب پره و از کمی بعد تر از اونها ،اندی و کامران هومن و دیگه آخرین کسی که بشناسم آرش بود و از داخل وطنی ها هم ناصر عبداللهی و خشایار اعتمادی و این آخریا رضا یزدانی رو ، دیگه چه توقعی از من میره ؟


میشه گفت که چندان آدم موسیقی پاپ دنبال کنی نیستم !!