کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

شهریور 1391

زنده باد شلخته ها

+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام شهریور 1391 ساعت 10:13 شماره پست: 768

 

ای کسایی که رختخوابتون همیشه نامرتب و جمع نشده است ،ای تنبل ها ، ای از زیر کار در رو ها ،ای شلخته ها یه خبر خوب برای شخص شخیصتون دارم .  اخیرا علم ثابت کرده مرتب نکردن رخت‌خواب در هنگام صبح می‌تواند برای سلامت شما مفید باشد!

چه جور ؟ این جور که یک تخت نامرتب محیط نامساعدتری برای رشد مایت‌های گرد و خاک هستند.

مایت ها چی هستند ؟ مایت‌ها موجودات بسیار کوچکی هستند که در فضاهای مرطوب زندگی می‌کنند و می‌توانند باعث بروز آسم و دیگر آلرژی‌ها شوند. این حشرات نمی‌توانند در شرایط گرم و خشک تخت‌های نامرتب زندگی کنند.این هاکم‌تر از یک میلی‌متر طول دارند و می‌توانند مواد حساسیت‌زایی را تولید کنند که به راحتی در حین خواب وارد سیستم تنفسی بدن می‌شوند.

کلا شرایط مرطوب و گرم تخت‌ها محیط مناسبی برای رشد این موجودات هستند، اما زمانی که رطوبت کم می‌شود احتمال زنده ماندن این حشرات با کم شدن رطوبت کاهش پیدا می‌کند.آنها فقط زمانی می‌توانند به زندگی خود ادامه دهند که بتوانند رطوبت را با کمک غده‌های کوچکی که روی بدنشان وجود دارد جذب کنند.

اما اگر شمای تنبل تخت خود را در طول روز به صورت نامرتب رها کنید، رطوبت این تخت‌ها بخار شده و در نهایت منجر به مرگ این مایت‌ها می‌شود.پس تخت تمیزتر و زندگی سالم تری خواهید داشت .

ای جماعت ، دیگر این داستان دراماتیک و طاقت فرسای تخت جمع کردن اول صبح به تاریخ پیوست . شاد باشید !

منبع : خبرآنلاین

 

انسان ، شیر ، عاطفه

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور 1391 ساعت 8:22 شماره پست: 767

 

چند وقت قبل شبکه من و تو برنامه ای یک ربعی را درباره یک توله شیر نر به نام کریستین پخش کرد که توسط دو جوان استرالیایی ساکن لندن از فروشگاه معروف هرودز خریداری شد. این شیر بعدها توسط صاحبانش به به طبیعت و محیط واقعی زندگی اش درکنیا بازگردانده شد .بعد از یک سال، صاحبانش برای پیدا کردنش به آفریقا برگشتند تا ببینند که آیا کریستین آنها را خواهد شناخت یا نه و ...

رفقا ،راستش این مستندکوتاه محبت ، در این هنگامه پرآشوب و دژم، به قدری روی من تاثیر گذاشت که نگو و نپرس . رابطه بین این 3نفر (اون دوپسر و اون شیره) این قده گرم وصمیمی بود ،این قده گرم و صمیمی بود ، این قده گرم و صمیمی بود که آدم خواه ناخواه دچار احساسات می شد و چشم تر می کرد ،مخصوصا از سکانسهای پایانی اش .

براتون اون تکه 14دقیقه ای رو ضبط و آپلود کردم تا شما هم بتونین ببینین و لذت ببرین . برای تماشای اون روی این جا کلیک فرمایید.

 

 

 

خشم مقدس از نگاهی دیگر

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم شهریور 1391 ساعت 12:29 شماره پست: 765

 

از همه دوستای خوبی که برای پست خشم مقدس کامنت گذاشتن و هر کدومشون از زاویه خاصی بحث رو گسترش دادند ممنونم . نظراتون بسیار عمیق و جالب بود و دوست دارم همگان بخونند . البته بیشتر دوست داشتم می گفید که مای مسلمان چکونه باید باشیم نه این که چگونه نباشیم . یعنی جنبه ایجابی مسئله بیشتر مد نظرم بود تا سلبی آن . گرچه چند نفری هم از همین بحث ایجابی وارد شده بودند . از همه شما تشکر می کنم . سرفصل نظرات شما اینهاست :

-مسلمون ها خودشون همه گونه توهینی رو بر خودشون مباح می دونن و بر بقیه حرام پس جواب جواب های هوی است.

-مسلمانان و به خصوص کشورهای عربی و اتحادیه عرب باید خواستار مجازات سازندگان این فیلم باشند.با محکوم کردن این فیلم و همچنین مجازات سازندگان شاید کمی آتش این خشم جهانی فرونشینی کنه

-به نظر من این سبک اعتراضات راه به جایی نمی بره.با اعتراض و راهپیمایی تغییری در دید کسی که فیلم رو دیده و باور کرده ایجاد نمی کنیم.

-ما خودمون به عالم وآدم توهین می کنیم برای نصف مردم دنیا طلب مرگ می کنیم مقدسات بقیه مردم را چه توی عرف جامعه و چه از نظر قانونی مسخره می کنیم و اون وقت ... 

- متاسفانه تعصب ، رفتارهای احمقانه و احساساتی در پی داره. به نظر من مسلمون ها هم باید یاد بگیرن که همه ی دنیا قرار نیست به عقاید شون احترام بذارن .هر کس حق داره عقیده ای داشته باشه ولی دیگران رو نمیشه مجبور کرد به عقاید آدم احترام بذارن.

 - اگه یکی به ناموس ات فحش بده فکر نکنم بمونی و باهاش گفتمان فرهنگی کنی .

-مسلمونها به جای این کارها بهتره برن یه فیلمهایی بسازن که تصور درست و خوبی از اسلام و مسلمین نشون بده. انرژیشون رو صرف اون کارها کنن بهتذ نتیجه میگیرن.

 -برای شناخت یک ملت به دنیا و نشان دادن روحیاتش نیازی به ساختن فیلم نیست. کافی است که به سادگی آنطور که هستند رفتار کنند. آیا مردم آلمان یا انگلستان برای اثبات وظیفه شناسی تعهد وقت شناسی و سایر محاسن خود در دنیا فیلم سازی و تبلیغات کرده اند؟!!

-یک فیلم مزخرف در مورد اسلام و حضرت محمد ساخته می شود . در این فیلم ایشان به عنوان فردی شقی و .... و ...معرفی می شود. مسلمانان عصبانی می شوند و مایلند اثبات کنند که نگاهی که این فیلم به اسلام و پیامبر دارد اشتباه است و اسلام دین رفعت است و کذا . برای اثبات این مسائل چه کار می کنند ؟ سفارت خانه آتش می زنند و چندین نفر را می کشند.یعنی راه بهتری برای اثبات رفعت اسلامی ندارند دیگه لابد ! خیلی بیشتر از توهینی که توی این فیلم و امثالهم به پیامبر شده این مثلن مسلمونا با این جور مثل بربر رفتار کردناشون به پیامبر توهین کردن. وقتی در مقابل این مسائل این جوری جواب داده میشه یعنی مهر تایید میزنن به همین حرفا. یعنی ما یه عده وحشی پیرو این پیغمبر هستیم بعد انتظار دارن مردم دینا فکرکنن محمد پیامبر مهربانی و محبت بود. وقتی رفتار پیروانش از توحش یه چیزی اون ور تره حالا شما هی بیا بگو بابا این آدم رفت عیادت کسی که خاکستر میریخت سرش.

 - اگر من ادعای مسلمونی میکنم رفتار خودم رو درست کنم. وقتی همه تک تک انسانها ( در اینجا منظور مسلمانان) رفتارشون درست باشه دیگه کسی جرات نمیکنه چیزی بهشون بگه. یاد قرآن سر نیزه بردن توی جنگهای صدر اسلام افتادم. این ها همش کلکه. اون زمان هم عده ای هوچی گری کردن و داد و قال راه انداختن الانم به نوعی دیگر. تاریخ همیشه تکرار میشه.

 - چیزی که کاملا مشخصه نقطه ضعف مسلمانان افتاده دست آدمهای فرصت طلب. وقتی نیاز دارند خودشان را تایید کنند و انگشت اشاره به سمت مسلمانها بگیرند و بگن " دیدید مسلمانها تروریست هستند" یه همیچین برنامه هایی میسازند. خوب بود مسلمانها کمی فکر میکردن بعد وارد عمل میشدند. این وحشیگریها مهر تاییدی بر گفته های آنهایی است که این فیلم را ساخته اند

 

خشم مقدس

+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور 1391 ساعت 11:5 شماره پست: 764

 

این تیتری است که تعدادی از روزنامه های امروز برگزیدند

یادمه وقتی سالها پیش حکم قتل سلمان رشدی داده شد و معروف شد به این که به پیامبر اسلام توهین کرده خیلی ها بر علیهش حرف زدند و مهدور الدمش دونستند ولی خیلی از همون خیلی ها واقعا نمی دونستند توی اون کتاب واقعا چی نوشته شده بود و رمان آیات شیطانی حاوی چه مطالبی علیه حضرت محمد بود .اون موقع ها اینترنتی در کار نبود و و افراد مجبور بودند که فقط به شنیده ها اکتفا کنند .

این چند روز گذشته که که موجی از خشونت علیه آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی دیگه در کشورهای مسلمون راه افتاده وافعا مشتاق بودم ببینم این چه فیلمیه که دوباره جو به هم ریخته . این در اون در زدم و بالاخره از طریق دوستی که خلاصه ای یکربعی از این فیلم رو دانلود کرده بود موفق به دیدنش شدم

قبل از هر چیزی باید بهتون بگم که این فیلم واقعا یه احمقانه ، مسخره و توهین آمیزه  و نفرت سازنده اون از اسلام درش موج می زند . داستان در عصر حاضر شروع میشه که یه عده ریشوی مسلمون تبر به دست توی خیابون می دوند  و هر مسیحی ای رو با تبر می کشند و به یک داروخانه مربوط به پزشکی مسیحی در مصر حمله می‏کنند و مغازه اش را ویران می کنند . سپس از این بخش، به صدر اسلام می رود و به شکلی مسخره و مستهجن زندگی حضرت محمد را ، نزول وحی به ایشان را ، زنانش را، در حد یک فیلم نیمه پورنو به تصویر کشیده و مورد تمسخر قرار می دهد .

از جهت ساختاری نیز خود فیلم یک فیلم سطح پایین است . دکورها مثل دکورهای تئاترهای کودکان است ، بازی ها در حد اتل متل توتوله .کارگردان گفته که برای ساخت این فیلم 5میلیون دلار (۱۲میلیارد تومان) از 100یهودی متعصب جمع کرده که به نظرم یارو اقلا 10میلیاردش رو به جیب زده و در رفته از بس که این فیلم خام و مسخره ساخته شده یعنی می خوام بگم سطح پایین ترین فیلمهایی که تا به حال دیدید از  این فیلم کیفیت فنی بالاتری دارند 

اما طبق روال این چند سال هم عده ای در اعتراض به این توهین آشکار در کشورهای یمن و مصر و لیبی و سودان و ... چلوی سفارتخانه های غربی ریخته اند و از دیوار سفارت عبور می کنند و فریاد می زنند و آتش می زنند و ..... و این رویه ای تکراری است و به نظر من کم حاصل .

اما سوال مهم تر و اساسی ابن جاست که واقعا ما ، به عنوان یک مسلمان در همچین مواردی واقعا باید چه کنیم ؟ جز داد و قال کار اساسی تری هم می شود انجام داد ؟

 

 

بز ، گاو نر ، مرد کهن

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم شهریور 1391 ساعت 11:43 شماره پست: 762

 

هف هش روزی میشه که شدیدا دپرسم و هیچی نمی تونه شادم کنه . با عرض شرمندگی حتی کشش ندارم جواب کامنتهاتون رو بدم . فک کنم دلیلش روهم خوب بدونم . همین بی ثباتی وضعیت مملکت . همین عقب بودن دخلمون از خرجمون . یه موقعی برای وخیم بودن اوضاع مملکت گفته میشد که آدم از فرداش هم خبر نداره . یادتونه ؟ خب این حالا پیشرفت کرده که آدم از یه ساعت بعدش هم خبر نداره !

واقعا نمی دونم که این دولت چی کار داره می کنه ؟ آخه مملکت هم این قده بی ثبات!؟ که آدم اصلا تکلیفش رو ندونه ؟ همینه که کل ملت اوقاتاشون تلخه و میخوان هم دیگه رو پاره کنن .یه نگا به مردم تو خیابون و مترو و اتوبوس و جاهای دیگه بندازین . چهره خندونی دیده می شه؟

وقتی آدم امنیت روانی نداره ،هر روز از تریبونا داد و بی داد و تهدید و شاخ و شونه می شنوه،سازمان ملل زرت و زرت علیه ایران قطعنامه (همونایی که کاغذ پاره هستن ) صادر می کنه ، ابرقدرتا حلقه تحریما رو سفت تر می کنن ، اسرائیلیا جنگ جنگ و از این گنده گوزی ها از زبونشون نمی افته ، چین و روس تا می تونن می چاپنمون ، دولتیا با ملت صادق نیستن و هر روز یه چیزی میگن که چن روز بعد نقضش می کنن ، وقتی نصف پولت از سال قبل به این طرف با نصف شدن ارزش ریال ،دزدیده شده  ، دیگه چه شادی ای ؟ چه دل خوشی؟

نه وضع درآمدمون معلومه نه وضع مخارجمون . همش هم هشتمون گرو نهمونه. ما که امسال دور خیلی از مخارج رو قلم گرفتیم . سفر که اصلا . خرید کفش و لباس رو وللش . سینما و تاتر رفتن تعطیل. گوشت و مرغ ؟ خیلی خیلی کم . واقعا زندگیمون شده بخور و نمیر .

خب بابا جون نمی تونین ، بلد نیستین ،بی خیال شین دیگه . چه جوری باید معلومتون بشه که مملکت داری نمی دونین ؟ وقتی اکثریت رو به خاک سیاه نشوندین !؟ کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می خواهد و مرد کهن !

 

نون و تره ، نون و کره

+ نوشته شده در دوشنبه بیستم شهریور 1391 ساعت 12:21 شماره پست: 761

 

چند روز قبل جایی بودم که صحبت از این بود که دولتها در ایران چندان به گردشگری اهمیت نمی دن و حتی پیش میاد که خانه هایی تاریخی تخریب و تبدیل به پاساژ و مغازه بشن مثل خانه پروین اعتصامی یا خانه مدرس که همه اینها می تونستن قطب گردشگری منطقه و محله خودشون باشن و چه و چه و چه .

و صحبت این بود که تا پول یامفتی مثل نفت خام به دست مدیرای دولتی ما می رسه ،توجه نکردن به این مسائل امری بدیهیه و سر خودشون رو برای این درآمدهای ظاهرا جزئی به درد نخواهند آورد

و صحبت این بود که این تحریم جدید و جدی خرید نفت خام ایران می تونه چیز خوبی هم باشه و ایران که چند سال شیرهای نفت خامش رو مجبور شه ببنده و مدیرای دولتی ما برای کسب درآمد مجبور باشند به مردم تکیه کنن و هم دمکراسی و هم کار رونق بهتری پیدا کنند که اگه ما بیاییم و به جای این که نفت خام بفروشیم بشکه ای 100دلار تبدیلش کنیم به بنزین ، نفت سفید ، میعانات گازی بفروشیم 500دلار و یا جربزه بیشتری هم داشته باشیم که روی اون کار بیشتری بشه که تبدیل به محصولات پلیمری مانند پلی پروپیلن و پلی اتیلن گردد و 3500دلار گیرمون بیاد یعنی ما می تونیم  حداقل 30برابر امروزمون از نفتمون سود ببریم .

پس نخریدن نفت خاممون خوب چیزی هم هست . اما من معتقد بودم و هستم که اقتصاد ما یه اقتصاد معتاد به پول یامفت نفت خامه و این کار رو نمی کنیم و معتقدیم سیلی نقد به ز حلوای نسیه است و دوست داریم ببینیم استخراج و فروش نفت خام به مراتب لقمه کم دردسرتریه تا جلوگیری از فروش نفت به شکل خام و فرآوری نشده و پالایش و تبدیل به احسن کردنشون . چرا که این هلو برو تو گلوست و اون گرفتاریها داره .

و در نامیدی حساب کردم و دیدیم که کشور ما که هر سال حدود 100میلیارد دلار صادرات نفت خام داره که اگه تقسیم به جمعیتمون بشه میشه با دلار ۲۵۰۰تومانی امروز ، نفری 2۵0هزارتومان در ماه که اگه می فهمیدیم که به جز ضرب المثل سیلی نقد به ز حلوای نسیه است مثلهای دیگه ای هم داریم مثل یه سال بخور نون و تره ،یه عمر بخور نون و کره و تصمیم راسخی می گرفتیم و چند وقتی کار می کردیم و در این راه محصولات پلیمری تلاش می کردیم درآمد ماهیانه هر نفرمون فقط از نفت می شد ۷.۵میلیون تومان !

لطفا فیلم ما رو هم از پرده بکشین پایین

+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم شهریور 1391 ساعت 14:3 شماره پست: 759

 

این اعتراضهای بی دلیل عده ای به نمایش سینمایی گشت ارشاد ،برای سعیدسهیلی کارگردانش که بد نشد .چون سوار بر موج پایین کشیده شدن فیلمش از پرده ،خیلی ها فکر می کنند که حتما فیلم مهم و به دردبخوری بوده و حالا که دی وی دی اش به قیمت 3هزار تومان اومده دارن می رن کرور کرور می خرن. اونجایی که من ازش خریدم به من گفت فروشش از صبح تا حالا بی سابقه بوده .

ما دیشب فیلم رو گرفتیم و به خیال یه فیلم مفرح وخنده دار دیدیم و هرچی منتظر بودم تا ببینم چرا از پرده پایینش کشیدن نفهمیدم. این که چیزی نداشت . فقط یه فیلم ضعیف کش دار بود با شوخی ها و شعارهای توخالی و تکراری و نهایتا یه فیلم کسل کننده و مسخره .

فکر کنم من بعد سهیلی همیشه آرزو می کنه که فیلمش رو از پرده بکشن پایین!

سیلوئت سرزنده

+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم شهریور 1391 ساعت 10:27 شماره پست: 758

 

یه وبلاگی هست به نام سیلوئت  . اسم نویسنده اش هم همینه و یک دختر جوون ایرانیه که ساکن کاناداست و وبلاگش رو هر دو هفته ، ده روز یه بار از اون جا به روز می کنه . از زندگیش می نویسه ،از لحظه های بامزه زندگیش ، از ارتباطاتش با نامزدش ، از برخورداش با دوستانش ، از کلاسهای درسش و همه این ها رو خیلی بامزه و طنازانه می نویسه.

تو پروفایلش نوشته که همراه عزیزی دارم که اینجا بهش می گم پراد، و زندگی ساده ای که سعی می کنم لحظه های خوب و قشنگش رو برای خودم پررنگ کنم، و لحظات بدشو بی رنگ.

این چیزی که تو پروفایلشه به معنای واقعی کلمه است و جای هیچ برو برگردی نداره . بسیار برام پیش اومده که حال خوشی نداشتم که وبلاگهای بروز شده رو بخونم و نخونده گذر کردم ولی وقتی دیدم که سیلوئت به روز کرده حتما وبلاگش رو باز کردم و خوندم و خندیدم و انرژی گرفتم .

خواستم با این نوشته کوتاه هم از سیلوئت عزیز تشکر کنم و هم این وبلاگ خوب رو به شما دوستای عزیزم معرفی کنم .

رانت کلاه قرمزی

+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم شهریور 1391 ساعت 10:48 شماره پست: 757

نمی دونم بهتون بگم برین کلاه قرمزی و بچه ننه رو ببینین یا نه؟ چون خودم بین دو حس متفاوت گیر می کنم . یکی این که متاسفانه تو این چند سال اخیر یه فیلم کودکانه مناسب روی پرده سینماها نبوده که بتونیم دست بچمون رو بگیریم ببریم که اصلا سینمای کودک مرده انگار ،تا اون هم بفهمه سینما چیه که این دفعه این فیلم اومده و براش ظاهرا مناسبه

ولی از طرفی باید بگم تو مجموعه های کلاه قرمزی این ضعیف ترین و شلخته ترین فیلمیه که تا به حال دیده شده و طهماسب و جبلی کارگردان و نویسنده اش کمترین وقت و انرژی رو برای این فیلم گذاشتن و صرفا همون شوخی های تلویزیون رو بی برنامه و بی حساب روانه کردن و خب بچه هم به شوخی های تکی اون و حرکات پسرعمه و تیکه کلامهای پسرخاله می خنده و شاد از سینما میاد بیرون و فروشش در عرض 2 هفته به 2میلیارد و پونصد میلیون تومن می رسه .

ولی واقعا نمیشه اسمش رو یه فیلم سینمایی گذاشت .ای کاش ایرج طهماسب و حمید جبلی که برای جفتشون احترام زیادی قائلم یه کمی بیشتر دقت می کردند و زحمت بیشتری می کشیدند و فیلم کودکانه فاخری هم بیرون می دادند.

 

 

ترجمه  

+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم شهریور 1391 ساعت 12:56 شماره پست: 756

 

وقتی رئیس جمهور مصر، مرسی اسلامگرا ،در سخنانش بشار اسد را کوبید و مخالفانش را انقلابیونی بر حق دونست ،چیزی که 180درجه با نظر آقایون ما متفاوته ،صدا و سیما با کمال امانت داری در ترجمه همزمانی که داشت به جای کلمه سوریه ترجمه کرد بحرین! این که چه جوری میشه در ترجمه اسم رو عوضی فهمید نکته ایه که جای بحث فراوون بین علمای ادبیات داره .شاید این هم یک تفاوت فرهنگی دیگر بود!

حالا دفاعیه آقای رئیس صدا و سیما رو بی هیچ دخل و تصرفی بخونین و صفا کنین

"رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در مورد ایراد کار صدا و سیما در ترجمه سخنرانی رئیس جمهور مصر در اجلاس عدم تعهد تهران گفت: ایراد تنها در یک مورد ترجمه نام سوریه به بحرین در یکی از شبکه های سیما بود. در هنگام سخنرانی مرسی رئیس جمهور مصر شبکه یک نیز این مراسم را به صورت زنده پخش می کرد، که اشکالی در پخش زنده بوجود آمد بنابراین از مترجم دیگری تنها در همین شبکه برای سخنرانی مرسی استفاده شد که این مترجم در یک اشتباه لفظی! بجای سوریه، بحرین گفت و همین دستاویزی برای رسانه های غربی شد."

 

ماخوذ به حیا

+ نوشته شده در سه شنبه هفتم شهریور 1391 ساعت 13:0 شماره پست: 755

 

باران خانوم یه خانوم به تمام معنا خجالتی و رودربایستی کن می باشد . اگر تمام مردم کره زمین هم حق او را بخورند فقط با تعجب و حرص نگاهشان کرده و در دل افسوس می خورد . او با همه اطرافیانش رودربایستی دارد . او با همکارش ، با دوستش ، با خواهرش ، با پدرمادر خواهر شوهرش ، با پدر خودش و حتی حتی با مادر خودش رودربایستی دارد و معمولا چیزی از آنها نمی خواهد و اگر هم چیزی را بخواهد این قدر با شرمندگی و خود را مقصر دانستن می خواهد که در 90% مواقع آن افراد هم به وی جواب سربالا می دهند و دنبال کار خودشان می روند .

آقای رگبار هم یک فرد خجالتی بود به معنی واقعی کلمه . این قدر خجالتی که در دوران مدرسه سر کلاس خجالت می کشید از معلم چیزی را که نفهمیده بپرسد و بقیه به او نگاه کنند . این قدر خجالتی که جرات نمی کرد به دختری پیشنهاد دوستی بدهد از ترس این که مبادا آن دختر نپذیرد و به او بخندد . این قدر خجالتی که اجازه می داد بعضی ها در صف نان و چیزهای دیگر در صف جا بزنند .

اما آقای رگبار این گونه باقی نماند .

او الآن یک فرد پرروست که محال است کسی بتواند حق او را بخورد .او در ابراز خواسته هایش هم با کسی رودربایستی ندارد و رک در چشمان آن طرف نگاه می کند و حرفش را می زند و از نه آن بابا هم نمی هراسد. او قبل از آشنایی با باران خانم از دخترها هم دیگر نمی ترسید و به راحتی با ایشان گرم می گرفت و فکرنمی کرد که نکند من مورد پسند آنها نباشم.

چرا او این گونه تغییر کرد ؟ چه اتفاقی برای او فتاد ؟ به نظر من همه این تغییرات در دوران خدمت سربازی آقای رگبار برای او پیش آمد . آنجایی که او تک و تنها ، بی هیچ پدر و مادری، وسط کوه و بیابان خدمت می کرد و باید چه دلش می خواست و چه نمی خواست گلیمش را از آب بیرون می کشید پس . . .

سعی کرد آهسته آهسته تغییرنموده و از قالب یک پسر خجالتی که همیشه کلاهش پس معرکه بود در بیاید و . . . درآمد .

آقای رگبار دراین آشنایی 13ساله و این زندگی 10ساله بارها تلاش کرده باران خانوم را تا لبه بی خیالی و پررویی هل دهد تا بتواند حقش را از این دنیا بگیرد و این قدر برای خواسته هایش از صغیر و کبیر خجالت نکشد ولی نشده که نشده و او همچنان همان باران خانم 13سال قبل باقی مانده است .

البته صبر کنید . صبر کنید . چیزی به یادم آمد تلاشهای آقای رگبار بی فایده هم نبوده . باران خانم هنوز هم بسیار خجالتی است اما یاد گرفته که با یک نفر هیچ هیچ هیچ رودربایستی ای نداشته باشد و آن آقای رگبار بنده خداست !!

 

این بی تعهدها !

+ نوشته شده در دوشنبه ششم شهریور 1391 ساعت 8:2 شماره پست: 754

یه مشت کشور کور و کچل و بی خاصیت و ضعیف و فقیر که از جهت اهمیت و تاثیرگذاری در دنیا سیاهی لشکرند و در ضمن هیچ گونه همگرایی خاصی هم بینشون نیست که لااقل دسته جمعی کار مفیدی به حال خودشون انجام بدن ، کشورایی که واقعا به خودشون و سرنوشتشون هم بی تعهداند وگرنه این قده عقب مونده نمی شدند، کشورایی که همشون علیه ایران تو قطعنامه های جهانی رای میدن ، پاشدن اومدن تهران و یه هفته پاتخت رو به تعطیلی کشوندند که چی بشه؟ خدا عالمه !

اصلا یکی نیست به این ،به اصطلاح ،غیر متعهدها بگه ،بابا دوره تون گذشت و تموم شد و رفت . دیگه بلوک غرب و بلوک شرقی نمونده که شما وسطش باشین . اصلا بگین ببینم تو این 50سالی که از این به اصطلاح جنبشتون گذشته چه گلی به سر خودتون و بقیه هم جنبشی هاتون زدین ؟

واقعا چی عاید ما می شه؟ نمی گم عاید من ملت چی می شه ها ،اون که هیچ وقت نمی شه. عاید دولت هم هیچ چیز نمی شه . 7هزار نفر میان ،حرفهای یاوه می زنن ، می خورن ،می ریزن و می پاشن و د برو که رفتی و یه تشکر خشک و خالی هم نصیب ما ملت نمی کنند و تو اولین اجلاس جهانی ،دوباره علیه ایران رای خواهند داد که بزنین پدر این تروریستای بمب اتم دوست رو درآرین .

حالا ما مرده و شما زنده ببینین و سیاحت کنین . مگه غیر از این بوده تو این 33سال ؟ دولتهای مستقر ما هر چی خوبی به جایی کردند بعد از مدتی دیدیم که چجوری جواب گرفتند . نمونه های بوسنی و جمهوری آذربایجان چندان دور از دیدها نیستند . آقای دولت ،دوست جمع کردن تو دنیا ،به جمع کردن این خدازده ها نیست و دلت رو به حضور اینا خوش نکن . از اینا هیچ آبی گرم نمیشه.

این دولتی ها هم که تو این چند روز اخیر تو رسانه های داخلی جوری با این نشست تکراری و بی حاصل برخورد می کنند و امیدها بهش بسته اند که من بعد ال می کنیم و بل می کنیم که انگار تا به حال غولی داخل چراغ جادو خفته بود و به کف با کفایت ما قراره از این نشست به بعد از چراغ بیرون بیاد و کاری کنه کارستان و اصلا جنبش عدم تعهد از امروزه که می شه جنبش واقعی!!

آقایونای دولتی ، هر چی هم به این کور و کچلا بدین بخورن ،بیشتر از قدرتمدارای دنیا نمی تونین بدین. اونا آمریکا رو ول نمی کنن شما رو بچسبن . می دونین فردوسی شاعر ماست ولی اونا شعرش رو خوب اجرا می کنند

سیاهی لشکر نیاید به کار........ یکی مرد جنگی به از صدهزار

 

 

کلیه و قلب و دوست

+ نوشته شده در یکشنبه پنجم شهریور 1391 ساعت 14:11 شماره پست: 753

 

وقتی می گن دوست وبلاگی، دوست وبلاگی ، بیخود نیست اسم دوست روش گذاشتن دیگه . ما چار تا خط نوشتیم که چی به سرمون اومده و اون وقت کلی از کسایی که اصلا تا به حال من رو ،حتی ندیدن هم و فقط نوشتاری با هم ارتباطی داریم ، نگران شدن و سرسلامتی دادن و برای جلوگیری از سنگ کلیه مجدد راه کارهای مختلف دادن و از تجربه های اطرافیان و خودشون گفتن.

این محبتتون باعث افتخاره بنده است .دوستای خوبم و مهربونم ازتون واقعا ممنونم . همین چیزاست که نمی ذاره ما وبلاگ رو ول کنیم بریم دنبال زندگیمون دیگه !

متاسفانه ما سنگ رو نگه نداشتیم و انداختیمش بره .ایشالا دفعه بعد!! نگه می دارم و می فرستمش آزمایشگاه ناجنس رو . اما توصیه هاتون رو چشم و اجراشون خواهم کرد .

راستی یه پی اس بدم برای آدمایی که خدای نکرده این مرض سراغشون میاد . بالاخره سنگیه که ممکنه تو کلیه هر کی بخوابه لامصب! مبادا تو فعالیت بدنی برای دفع سنگ زیاده روی کنین ها . من رعابت نکردم و چیزهای سنگین زیادی رو هم بلندکردم و به قلبم هم فشار اومد و تا یه هفته بعد از دفع سنگ دو تا طبقه رو نمی تونستم بالا برم به نفس نفس می افتادم .

این قدر درد می کرد که دوباره برای قلبم دکتر رفتم .البته خوشبختانه دکتر گفت چیز خاصی مثل پارگی رگهای قلبی رخ نداده ولی بیش از اندازه فشار آوردی و دچار تپش قلب شدی و باید مدارا کنی تا خوب بشی .

خلاصه گفتیم که یه جوری نکنین که از چاله در بیاین بیافتین تو چاه . ولی کلا آرزو می کنم این درد سراغ هیچ کدومتون نیاد که نیاد که بد دردیه . بد !

 

درد از صفر تا صد

+ نوشته شده در شنبه چهارم شهریور 1391 ساعت 12:4 شماره پست: 752

 

ساعت 6صبح : از خواب بیدار می شوم و دستشویی رفته و دوباره دراز می کشم . احساس می کنم پهلوی راستم کمی درد می کند . می مالم تا اگر گرفتگی عضله باشد رفع شود . اما درد بیشتر و بیشتر می شود . دوباره جابجا می شم تا شاید درد بهبود پیدا کند ولی بی فایده .

ساعت 6.30صبح : به سالن پذیرایی آمده ام و از درد روی زمین غلت می زنم .درد از پشت راستم شروع می شود و به شکمم می زند . در این نیم ساعت سعی کرده ام که جوری دردم را تحمل کنم و صدایم بلند نشود . باران و بچه ها خوابند . درد از طاقت من بیشتر شده . وحشت کرده ام . خدای من این دیگر چیست!؟ چرا لحظه ای آرام نمی شود ؟ نکند دارم می میرم؟ فکرم می رود سمت بچه ها که بعد از مرگ من چه به روزشان خواهد آمد . دیگر جلوی فریادم را رها می کنم .

ساعت 7 صبح : باران با وحشت به من خیره شده و مدام حالم را می پرسد و من هم مدام فریاد می زنم .به اورژانس زنگ زده ولی آنها گفته اند برای این چیزها نمی آیند . به پدرش زنگ زده که بیاید پیش بچه ها بماند تا مرا به بیمارستان ببرد . پدر باران می رسد و خودش مرا به بیمارستان می برد . به بدبختی تمام پله های 4طبقه را پایین می آیم و در عقب ماشین پدر باران می افتم .

ساعت 7.15 صبح : سرم را لحظه ای بالا می آورم . ماشین با سرعت 130کیلومتر در حرکت است . رانننده آن مردی است که تا به حال ندیده بودم بیشتر از 80 تا برود ! فریاد های من بنده خدا را وحشت زده کرده .

ساعت 7.30صبح : در اورژانس بیمارستان میلاد با لباس خانه و یک پیژامه  روی صندلی چرخ دار نشسته ام و در کیسه ای بالا می آورم . شنیده بودم از درد بعضی بالا می آورند ولی ندیده بودم .حالا برای خودم اتفاق افتاده . دکتر تشخیص سنگ کلیه داده که من سابقه ای ندارم پس می گوید باید سونوگرافی کنم .

ساعت 8.30: در اورژانس روی تخت دراز کشیده ام و سرمی در دستم است و کیسه ای در دهانم که جایی را ملوث نکنم . به من چهار تا مسکن زده اند تا آرام تر شوم و بتوانم سونوگرافی کنم . یهو متوجه می شوم پرستاری که دو تا آمپول را از پشت به من زده دقایقی است که رفته و شلوار مرا بالا نکشیده و دکان ما را در معرض دید عموم رها کرده و رفته . به سختی کرکره را می بندم !

ساعت 9.30: اگر بخواهم درد را 10قسمت کنم . صبح دردم 10 بود الان 8. بالاخره مسکن ها افاقه ای کرده .دکتر سونوگرافی سنگ را در مثانه می بیند و می گوید ببین تو رو خدا سنگ به این کوچیکی آدم به این گندگی رو به چه روزی انداخته . سنگ 3میلیمتر است و من 180سانت قد و 85کیلو وزن دارم . ولی همین سنگ مرا له له کرده . دائم خیس از عرق می شوم و دائم لرز می کنم .

ساعت 11: دوباره در خانه هستیم . دکتر به من گفته که تا می توانی مایعات بخور و تحرک داشته باش و کارهای سنگین بکن . درد دوباره شدت گرفته . با درد وحشتناک تقلا می کنم و بدو بدو می کنم و بالا پایین می روم . هی اشیا سنگین بلند می کنم و هی مایعات می خورم . یاد شکنجه گاه های سیبری می افتم .

ساعت 11.30 : عضلاتم گرفته و نای حرکت ندارم . از بس طناب زده ام و این طرف آن طرف رفته ام آن هم برای منی که مدتهاست که چندان دیگر اهل ورزش نیستم . درد کمتر و بیشتر می شود . باز هم به دستشویی می رم . خدای من ! خدای من ! سنگ دارد حرکت می کند . یعنی درد و رنج تمام می شود؟

ساعت 12: امید به خروج این سنگ لعنتی مرا دوباره به تحرک واداشته . دوباره در دستشویی ام .این دفعه خارج می شود . خارج شد . خارج شد ! سنگ کلیه وحشتناک ترین درد دنیاست !