کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

9 شب یادت نره !

 

ای ملتی که صبح اول وقت و وسطای روز زباله های ترتون رو می ذارین دم در یا توی این سطل آشغال گنده ها ، و خیالتون راحت می شه که ار شرش خلاص شدین ، استدعای عاجزانه دارم که لااقل در این گرمای بی پیر تابستون شب ساعت 9  بیارین بذارین . والله از 5 متر قبل از هر سطل آشغالی بوی تعفن حال آدم رو به هم می زنه تا 5 متر بعدش .  

 

پیوست : متن زیر رو دیدم که سازمان مدیریت پسماند برای بچه ها نوشته . جالبه . شما هم بخونیدش . 

 

اگر زباله جمع آوری نشوند، خیلی زود خانه پر از زباله می شود. وقتی دقیق تر به زباله ها نگاه کنیم تازه متوجه می شویم که خیلی از چیزهایی که در بین پسماند ها وجود دارد، هنوز هم ارزش دارند و می توان دوباره از آنها استفاده کرد. داخل هر کیسه زباله فقط مقدار کمی مواد بدبو و کثیف وجود دارد و بیشتر مواد داخل کیسه های زباله مواد باارزش و قابل استفاده هستند. پس باید:

*  اول از همه باید کمتر زباله تولید کنیم یعنی:

-  قبل از اینکه چیزی بخریم اول خوب فکر کنیم که آیا واقعا به آن نیاز داریم یا نه.
- وقتی به مهد کودک یا مدرسه می رویم به بزرگتر ها بگوییم بجای اینکه تغذیه را در کیسه های یکبار مصرف بگذارند آنها را در کیسه های پارچه ای یا ظرف های چندبار مصرف بگذارند.
-  در مصرف کاغذ صرفه جویی کنیم .
- بجای دستمال کاغذی از دستمال های پارچه ای استفاده کنیم.
 - در لوازم التحریر  صرفه جویی کنیم.
- از کاغذهای بازیافتی استفاده کنیم.
- از پاک کن کمتر استفاده کنیم. سالیان سال طول می کشد تا پاک کن در طبیعت تبدیل به خاک شود.
- از پشت کاغذهای باطله می توان برای نقاشی و چکنویس استفاده کنیم.
- باطری های را برای اسباب بازی هایمان بخریم که چند بار شارژ کرد. باطری ها جزء زباله ها خطر ناک هستند.

 
 

**  دوم اینکه اگر دقت کنیم میشه دورریزها را دوباره برای استفاده های دیگه بکار ببریم مثلا":
-  شیشه های مربا، عسل، کشک و بقیه چیزهایی که داخل آشپزخانه ها وجود دارد را می توانیم یا دوباره بشوئیم و برای کارهای دیگر استفاده کنیم 
-  وقتی پارچه ها و لباسهای کهنه مان را داخل سطل پسماند می اندازیم فقط مقدار پسماند های داخل سطل پسماند را زیاد می دهیم، در حالیکه می توانیم لباسهای کهنه را تمیز بشوییم و به افرادی که نیاز دارند هدیه کنیم. 
- از دورریزها می توانیم کاردستی درست کنیم. حدود 100نمونه کاردستی در قسمت کاردستی های بازیافتی وجود داره که می توانید درست کنید.
- از لوازم دورریز می توانیم کارت تبریک یا کاردستی درست کنیم و به دوستانمان هدیه دهیم.

 

***   سوم اینکه زباله های خشک را از زباله های تر جدا نگه داریم.
-  زباله های تر مثل آشغال میوه و پسماندهای غذایی را باید در سطل مخصوص به خودش بریزیم. کیسه زباله تر باید ساعت 9 شب در مخزن مکانیزه زباله قرار بگیره تا مامورین زحمتکش شهرداری اونها رو جمع آوری کنند. از زبال های تر کود آلی یا کمپوست تهیه میشه که بهترین غذا برای گیاهان و درختان است.               
-  زباله های خشک مثل نان خشک ، کاغذ ، مقوا ، شیشه ، قوطی و پلاستیک را هم باید در ظرف مخصوص زباله خشک بریزیم . آنها را می توانیم به مامورین جمع آوری زباله های خشک با ماشین های ملودی دار تحویل بدهیم یا اینکه آنها رابه غرفه بازیافت ببریم و در مقابل دفتر و لوازم التحریر بگیریم. این زباله ها به مراکز بازیافت برده می شوند و تبدیل به لوازم و وسایل دیگری می شوند. مثلا پلاستیک ها تبدیل به توپ و کاغذهای باطله دوباره به کاغذ یا مقوا تبدیل می شوند. قوطی کنسرو، رب گوجه فرنگی، ذرت و سایر قوطی های فلزی را می توانیم دوباره برای ساختن کالاهای جدید استفاده کنیم. 

-  زباله را فقط در ظرف مخصوص خودش بریزیم . ریختن زباله روی زمین باعث آلودگی آب، هوا و زمین می شود.
-  قبل از آنکه بطری ها و قوطی های پلاستیکی را داخل سطل های قابل بازیافت بیندازید، آنها را خالی کنید، بشوئید و کمی فشرده کنید.

-  شیشه ها را قبل از انداختن داخل سطل بازیافت، خالی کنید و بشویید. آنها را نشکنید.
- قبل از آنکه قوطی های فلزی را داخل سطل قابل بازیافت بیندازید، آنها را خالی کنید و خشک کنید و اگر توانستید کمی فشرده کنید

 

 

چرب و شور

 

 

باران ، لازانیا رو خیلی خوشمزه درست می کنه . دیشب که به خونه برگشتم متوجه شدم که آشا و شوهرش قراره بیان شب نشینی خونه ما . باران هم براشون از همون لازانیای مخصوصش گذاشت روی میز . وقتی نشستم سر میز ، باران بهشون گفت که به خاطر شوهر آشا که اندکی چربی خون داره ذره ای روغن به لازانیا نزده و بخوره و خیالش تخت و تبارک باشه . با یه کمی تردید برداشتم و برای خودم ریختم و دیدم عجب عالی شده این لازانیای بدون ذره ای روغن . همه هم خوردند و به به و چه چه کردند .  

 

به من حتی بیشتر از لازانیای روغنی قبل چسبید و بهش گفتم که اصلا منبعد همه لازانیا ها رو این جوری درست کنه . اصلا به نظر همه غذاها هم این جوری درست شن راه دوری نمی ره . درسته ذائقه امون فعلا به غذای بی روغن عادت نداره ولی واقعا اگه فکرش رو بکنیم ،این روغن جز گرفتاری برای آدم مگه چی داره؟! به خدا همون نمک و روغن رو اگه آدم بتونه از رژیم غذایش حذف کنه یا نه حتی اگه بتونه خیلی کمشون کنه چشایی اش هم بهش عادت می کنه و نمیشه مثل آدمایی که هنوز قاشق اول رو تو دهنشون نذاشتن نمکدون رو خالی می کنن روی بشقاب غذاشون .  

 

البته ما هم تفصیرنداریم که به عنوان قاقالیلی از بچگی ،پفک نمکی و چیپس چرب و شور رو کردن تو حلقمون .

 

 

. . . . 

 

کامنت برگزیده  

 

سارا گفته : نمک و روغن رو از بچگی یادمه، کم می خوردیم. حالا بابا پارسال فهمید کمی فشار خون داره. دیگه همون یه ذره رو هم نمی ریزیم. اینقدر که.. دوستان متخصص به من گفته اند نمک بخور وگرنه فلان میشی و بهمان میشی! ..

تجربه ام:
با فلفل، لیموترش و مزه های جانبی، میشه بی نمکی غذا رو اصلا نفهمید.
تنبلی هم اینجور وقتها چیز خوبیه! مثلا بعد از نشستن سر میز، اصلا حوصله ندارم برم نمک بیارم. تنبل بشید.

نتایج بد ماجرا:
دیگه غذاهای فست فود، پیتزا، مرغ سوخاری، سیب زمینی سرخ کرده و ... خیلی شور به نظر میاد و غذا کوفت آدم میشه. مگه بشه موقع سفارش غذا بگید آقا کم نمک باشه! 

 

کویر می تازد

 

 

وقتی کسی راجع به سرمربی جدید پرسپولیس صحبت کنه همه می فهمند ، وقتی کسی از گرونی مرغ صحبت می کنه همه حرفش رو می فهمند و درک می کنند ، اگه کسی راجع به کمبود مسکن صحبت کنه اکثریت مردم حرفش رو می فهمند ، حتی اگه کسی درباره بهبود رابطه با جهان صحبت کنه هم عده قابل توجهی ازش مردم درک می کنن که چی داره می گه . . . 

 

اما اگه کسی بیاد و درباره بحران زیست محیطی حرف بزنه حاضرم قسم بخورم که صدی نود مردم فقط با دهن باز نگاش کنن و تو دلشون بگن طفلی حیف شد جوون مردم ، چه خزعبلاتی داره سر هم می کنه . این چیزیه که همیشه وقتی دارم راجع به محیط زیست چیزی می نویسم به ذهنم میاد ! 

 

سال گذشته پستی نوشتم تحت عنوان بساط کشاورزی را جمع کنید و اونجا گفتم که با توجه به عوامل مختلف از جمله هدررفت شدید آب شیرین در این بخش که به 80% می رسه اصلا به صلاح ما نیست که این قدر روی همه اقلام محصولات کشاورزی سرمایه گذاری کرده ، سفره های آب زیر زمینی رو با حفر چاه های عمیق بخشکونیم و مسیر رودخانه ها رو سد کنیم و نابودشون کنیم و . . .  

 

حالا این حرف چاه های عمیق و توسعه غیر اصولی زمین های کشاورزی با ما چه کرده ؟ سفره آب زیرزمینی رو خشکونده ، تمامی تالابها و دریاچه ها رو نابود کرده دیگه از دریاچه ارومیه، بختگان، تشک، پریشان، کافتر، گاوخونی، هورالعظیم،‌هامون، جازموریان چیزی نمونده.عیسی کلانتری می گه  تا 20 نهایت 25سال دیگه جنوب البرز و شرق زاگرس غیرقابل سکونت می‌شه . اینا همه اش واسه چیه ؟ واسه این که نمی دونیم از این چند مثقال آبی که در دامن طبیعتمون هست چجوری استفاده کنیم . 

 

بهمن پارسال نتایج مطالعه جدیدی که ناسا انجام داده بود منتشر شد . اونها طی یک بازه 7 ساله که از سال 1382 آغاز شده  متوجه شده اند که بخش‌هایی از ترکیه، سوریه، عراق و ایران که در امتداد حوزه آبگیر رودخانه‌های دجله و فرات قرار دارند، 144 کیلومتر مکعب از کل ذخیره آب شیرین خود را از دست داده‌اند یعنی  144میلیارد مترمکعب( محض مقایسه بد نیست بدونین کل ذخیره سد کرج 200میلیون متر مکعبه .یعنی به اندازه 720 سد کرج آب شیرین نابود شده!! ) به عقیده اونها 60%  از این فقدان آب ،ناشی از استخراج بیش از حد آبهای زیرزمینی موجود در سفره‌های آب زیرزمینی منطقه است. اونها گفته اند که داده‌ها نشان از نرخ هشدار دهنده‌ای از کاهش ذخیره کلی آب در حوزه آبگیر رودخانه‌های دجله و فرات دارد. پس از هند، این حوزه دومین نرخ سریع از دست دادن ذخایر آب زیرزمینی را در جهان به خود اختصاص داده است.  

 

این یعنی یه بحران بزرگ بزرگ بزرگ بدتر از هر بحرانی که تا کنون این آب و خاک به خودش دیده .

 

  

.... 

کامنت برگزیده   

نیره گفته : قبلا هم گفته بودم که بخش کشاورزی رو نمیشه تعطیل کرد. خیلی ها بیکار میشن و ملت هم گرسنه میمونن.
به نظرم مشکل از جای دیگه آب میخوره: گندیدن نمک!
عمده این چاه ها رو نهادهای دولتی زدن و به قانون توجهی نکردن. بخش خصوصی نمی تونه چنین تخریب عظیمی به وجود بیاره.
ضمن اینکه باید دولت برنامه ای بذاره برای کنتزل سیستم های آبیاری کشاورزی و اونا رو از سنتی کم کم به مدرن تبدیل کنه تا آب هدر نره
همین الان تیو شهرها 50 درصد آب شیرین به دلیل فرسودگی شبکه توزیع و لوله ها هدر میره بعد هی به مردم میگن صرفه جویی کنین!
راه دیگه ش تصفیه فاضلاب شهرها و استفاده مجدد از اون برای کشاورزی هست که اینم تو ایران فقط یه شوخیه!
همین الان در اطراف تهران کلی باغ زمین خشکیده هست که آب برای کشاورزی ندارن. اگه آبی که تو تهران مصرف میشه بعد از تصفیه برگرده به روستاها هم مشکل کشاورزی حل میشه هم تهران تو فاضلاب خودش فرو نمی ره
بیشتر ریزش منازل مسکونی به دلیل همین سست شدن زمین در اثر ریزش چاه هاست... 

 

 

در ستایش صراحت

 

از آقای معاون سیما که سوال می کنند که آقای معاون سیما ، آیا صداوسیما قصد ندارد در ایام رمضان «ربنا» استاد محمدرضا شجریان را پخش کند، در شرایطی که در فیلم تبلیغی دکتر روحانی از این هنرمند نام برده شد و برخی شخصیت‌های سیاسی هم پخش «ربنا» شجریان را از مسئولان صداوسیما درخواست کرده‌اند؟ . . .   

ایشان به جای این که یک کلام بگوید:« نخیر ، پخش نمی کنیم » و نه وقت خودش را تلف کند و نه وقت بقیه مردم را ، . .   

یک سخنرانی مطول انجام داده و آسمان ریسمان به هم می بافد و می فرماید : «همه هنرمندان در برنامه‌های رادیو و تلویزیونی حضور دارند؛ ما در واقع بحثی نسبت به فردی یا کسی در این جهت نداریم. اما گاهی دیده می‌شود هنرمندان مسائل را با یکدیگر خلط مبحث می‌کنند که هم خودشان آسیب می‌بینند و هم حواشی‌هایی که به وجود می‌آید موجب بروز مشکل می‌شود. ما هیچ بحثی نسبت به فردی یا کسی در این جهت نداریم و یکسری سیاست‌ها‌، ضوابط و ملاحظاتی را باید همه‌ ما، هم گروه رسانه و هم مجموع هنرمندان با همدیگر رعایت کنیم و مهم‌ترین آن این است که در واقع همه ما باید به نظام جمهوری اسلامی افتخار کنیم‌، همه ما باید به مردمی که داریم افتخار کنیم. نمی‌شود در یک انتخابات به مردم افتخار کنیم و در یک انتخابات به آنها افتخار نکنیم‌،«نمی‌توان در یک انتخابات عملکرد مردم را زیر سئوال ببریم و در انتخابات دیگر بگوییم عجب کار درستی کرده‌اند. به هر حال اگر ما دموکراسی،‌ رای اکثریت و همچنین صندوق رای را به رسمیت می‌شناسیم، باید به این مطلب توجه داشته باشیم. گاهی دیده می‌شود هنرمندان مسائل را با یکدیگر خلط مبحث می‌کنند، این مساله باعث می‌شود هم خودشان آسیب ببینند و هم حواشی‌ به وجود بیاورند.ان‌شاء‌الله مجموعه رنگارنگی از هنرمندان وجود دارد که انتظارات مردم عزیزمان را برآورده می‌کند! . . .

 

که والا فکر نکنم نه اون خبرنگار درست چیزی دستگیرش شد و نه مای خواننده این سطور !! 

 

پیوست : مصاحبه خواندنی روزنامه شرق درباره سابقه دعای ربنا را با استاد شجریان در این لینک بخوانید. این مصاحبه ۲سال قبل انجام شده بود.

 

پیوست ۲: وبلاگ بابک دیادیا بوریا (پرسیسکی وراچ) رو هم فیلتر کردند . حالا چراش رو واقعا خدا می دونه . شاید این که آدم پزشک زنان باشه و وبلاگ هم بنویسه خودش یعنی مصداق !! به هر حال بابک وبلاگ جدیدش رو راه انداخته . این آدرسشه .حتما برین بهش سر بزنین . این فیلترکن ها که نباید مانع ارتباط ما با هم دیگر شوند . 

  

. . . .  

 

کامنت برگزیده  

لیلی گفته :‌مگه اون تیکه فیلمو ندیدین که آقای رحیمی معون اول رئیس جمهور جایی برای مسئولان سخنرانی می کردن و میگفتن که : اگر کسی از شما در مورد چیزی سوال کرد شما در مورد چیز دیگه ای جواب بدین و صحبت کنید. البته مثال هم آوردن که من الان یادم نیست. بلههههه! مسئولان ما یه همچین استراتژیی در پاسخگویی دارن.

من دکتر محسن مقدم را دیدم!

 

 

خیابون سپه (امام خمینی ) یه خیابون یه طرفه خیلی شلوغ و پررفت و آمده . از صبح ساعت 9 تا شب ساعت 7 به مدت حداقل 10ساعت این خیابون پر از هیاهو و شلوغی و داد و بیداده . دو طرف راسته خیابون و کوچه های فرعی و پاساژهای اون پرهستند از مغازه هایی که ابزار صنعتی و قفل و لولا می فروشند . مدام ماشین و موتوره که عبور می کنه و بوق می زنه ، مدام چرخی های پر از بار هستند با دادو بی داد برای خودشون راه باز می کنند ، مدام آدمهایی چه کاسب و چه خریدارند که از این طرف خیابون به اون طرفش می روند و وارد و خارج مغازه ها می شوند ، یعنی می خوام بهتون بگم چه هنگامه ایه خیابون سپه ! 

 

اما جایی از این خیابون هست که وقتی واردش بشی اصلا حس می کنی دیگه تو اون خیابون نیستی . اصلا تو این زمان نیستی . بر می گردی به 100سال قبل و تو صمیمیت و آرامش اون دوران غرق می شی . اون جا جایی بود که من دیروز به طور کاملا تصادفی واردش شدم و یک ساعت تموم بدون این که بفهمم وقت گذشته توش می گشتم .  

 

دیروز می خواستم توی بانک ملت حسابی باز کنم . بعد از حسن آباد و نرسیده به ولی عصر شعبه ای بود که قبلا دیده بودم. حساب را باز نکردند و گفتند که محل شعبه شون عوض شده و دارند تغییر جا می دهند . بی نتیجه که بیرون اومدم ،  چشمم به تابلوی موزه مقدم درست جنب بانک افتاد . بارها دیده بودم و رد شده بودم . چیز زیادی درباره اش نشنیده بودم  و نمی دونستم چی می تونه باشه ولی خب کنجکاوی و کمی هم اضافه وقت داشتن ، هلم داد تو .  

 

از همون اول ورودی ش بلیط خریدم به 1500تومان ناقابل . از دم بلیط فروشی چیز خاصی دیده نمی شد . اول هشتی بودم . 4 تا نقشه قدیمی به دیوار بود با اسامی قدیم و موقعیت خونه در اون موقع و آخریش هم نقشه امروز تهران بود . برام کمی جالب شد اسم خیابون شاهرضا و میدون فوزیه رو که دیدم یاد پست هفته قبل خودم افتادم و یه جورایی احساس صمیمیت بیشتری با اون جا کردم ! همه این ها وقتی شروع شد که پام رو توی حیاط گذاشتم و مسحور شدم .    

 

 

نمی تونم بهتون بگم اون جا چقدر قشنگ بود . حیاطش ، حوضش ، گلخونه اش ، بنای ساختمونش .آرامشش .اون رو نمی تونم توصیف کنم . همون جا میخکوب شدم . برگشتم و از بلیط فروشه پرسیدم که عکس میشه بگیرم ؟دیده بودم تابلوی عکاسی ممنوع زده بود . اونم گفت بگیر. غیر از من کسی اون جا نبود .  

 

یک ساعت تموم اون جا گشتم و در و دیوار و هوا و زمین و سقفش رو بلعیدم . خونه اندرونی داشت و بیرونی . حیاط بیرونی و حیاط درونی . حوضخونه داشت و مطبخ و گلخونه و کتابخونه . چیزی که خونه رو ارزشمندترش می کرد جدا از تزئینات جالب و راهروهای پرپیچ و خمش که جون می داد برای قایم موشک بازی و تصویرهایی که به دیوارها بود ، گچبری ها و تابلوهای نقاشی منحصر به فردش و اتاق های تو در توش و باغچه دل انگیزش ، صاحب این خونه بود . صاحب این خونه بود که ارزشمند و والامقام بود و این حس توی جای جای خونه و تو هر خشت و آجری جاری بود به خدا . 

 

اون جا فهمیدم که صاحب اصلی این خونه کسی بوده به اسم دکتر محسن مقدم از اولین اساتید باستانشناسی دانشگاه تهران . این جا خونه پدریش بوده و دکتر مقدم پسر کوچکتر احتساب الملک . اون  از کودکی به نقاشی علاقه زیادی نشان می داد در مکتب کمال الملک نقاشی یاد گرفت حتی در تابلوی معروف کمال الملک از کلاس درسش نیز محسن مقدم به تصویر کشیده شده . اون یک بار برای تحصیل نقاشی به سوئیس رفت و بک بار برای یادگیری باستان شناسی و تاریخ سفر کرد و این بار با دست پر همراه گروه های باستان شناسی  در برخی از محوطه های تاریخی مانند دیلمان و شوش به کاوش و نظارت و بازرسی پرداخت.او جزو اولین باستان شناسان ایرانی بود که به همراه اساتید باستان شناسی در محوطه های تاریخی فعالیت می کرد. آرم دانشگاه تهران رو اون طراحی کرده بود محسن مقدم در سال 1315 با دختری فرانسوی به اسم سُلما ازدواج کرد . سلما نیز مدتی در رشته باستان شناسی و هنر تحصیل کرده بود. محسن و سُلما در همان سال به ایران بازگشتند .  اونها تصمیم گرفتند همه هم و غم خود را برای برپا کردن یک موزه از اشیای گرانبهایی که در حال از بین رفتن است بگذارند.

مقدم در دفترچه خاطراتش نحوه بدست آوردن بسیاری از اشیای تاریخی موجود در این خانه را شرح داده و گفته که یا آنها را از دستفروش های بازار و یا از مالکانی که قصد تخریب خانه های تاریخی خود را با تمام ملحقاتش داشتند خریده است. برخی دیگر از این اشیا درحال خروج از کشور بودند و یا در حراجی های کشورهای بیگانه دست به دست می شدند که مقدم با ثروت خانوادگی اش آنها را خریده و به ایران برگردانده است.اما بسیاری دیگر از این اشیای تاریخی توسط سفرا و فرهنگیانی که مهمان مقدم بودند به این خانواده هدیه داده شده است مانند اشیایی که حدس زده می شود از بیت المقدس به او هدیه شده است.

مقدم در سال 1351 خانه پدری خود را با تمام آثار ارزشمندش وقف دانشگاه تهران کرد تا اینکه در سال 1366 دار فانی را وداع گفت.پس از مرگش نیز همسرش در سال 69 تولیت موزه را در اختیار مستقیم دانشگاه تهران قرار داد .

 

 

این بود صاحب این خونه . این بود که این جا رو بسیار ارزشمند تر از اون چیزی که نشون می داد می کرد والا . بهتون توصیه می کنم که اگه گذارتون به اون طرف ها افتاد حتما وقتی برای دیدنش بذارین . بهترین راه رسیدن به اون جا هم متروست . یا ایستگاه حسن آباد پیاده بشین یا دانشگاه امام علی . بعدش 10 دقیقه ای که پیاده روی کنین می رسین . یه تعدادی هم عکس با موبایل فکستنی ام گرفتم که براتون تو ادامه مطلب گذاشتم . حتما ببینینشون .   

 

کامنت برگزیده  

 

تیراژه گفته : آپلود اینهمه عکس... !
طراحی شاه قاجار..علاالدین قدیمی..پنجره های با شیشه ی رنگی..حوضخونه...کاشیکاری شومینه..
میدونید آقای رگبار؟...پدر بزرگ و مادربزرگ من هم از آدمهای قدیمی بودند..پدربزرگم بازنشسته ی بانک ملی که دوسال پیش در 92 سالگی رفت و مادربزرگم هست اما حتی بچه هایش را هم نمیشناسد..فقط در خاطراتش زندگی میکندبه لطف بیماری آلزایمر.
بعضی از این اشیا برایم آشنا بودند.عکسشان را دیده ام..یا خودشان را..در خانه ی پدربزرگم..خب..عمه ها یا عمو به حساب قدیمی بودن و بی استفاده بودن خیلی هایشان را دور انداختند..کاش من کمی بزرگتر بودم
و...تشکر برای این پست و زحمتی که برای آپلود اینهمه عکس کشیدید..اتفاقا کیفیت عکسها خیلی عالی بود و کادربندی شما نیز و البته توضیحات روان و صمیمی و دلنشینتان برای عکسها..

 

ادامه مطلب ...