کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

جابز متفاوت


اگه مثل من از تحسین کننده های استیوجابز باشین، احتمالا اولین بار که فیلم سینمایی "استیو جابز" محصول دو سال قبل سینمای آمریکا رو ببینین جا می خورین . هم از ساختار فیلم که شباهت به یک تاتر سه پرده ای داره و هم از این که نشون میده که جابز جدا از نبوغ فوق العاده اش چه آدم پرنخوت و ناسازگاری با اطرافیانش بوده ! ؛ اما وقتی که از این جا خوردگی فاصله بگیرین متوجه میشین که با یه فیلم خیلی خوب با دیالوگهای جوندار و ضربآهنگ مناسب و متین مواجهید که شاید دوست داشته باشید حتی یک بار دیگه فیلم رو تماشا کنید . 

داستان فیلم به سه بخش مختلف از زندگی جابز می پردازه  اولین بخش در اوایل دهه هشتاد و اختراع سیستم عامل مکینتاش و اتفاقاتی که پیرامون آن رخ داد، دومین بخش دوره مربوط به اخراجش از اپل در اواخر دهه هشتاد و کامپیوترهای نکست و سرانجام اواخر دهه نود که جابز به اپل بازگشت و سیستم عامل آی مک بطور رسمی در چرخه تولید قرار گرفت. فیلم به جزئیاتی که در این سه دوره در زندگی جابز رخ داده می پردازه. من دیدن این رو برای علاقمندای جابز و همین طور کسانی که دوست دارند یه فیلمنامه قوی رو مشاهده کنند توصیه می کنم .

 

اولین خواستگاری دابسمشی جهان






والا من که نه سر پیاز بودم نه ته پیاز از این خلاقیت جالب و هیجان انگیز و نو و اینا دچار احساسات شدم و چشمم تر شد چه برسه به دختره


بازگشت مایکل



خبر هیجان انگیز و یه جورایی باور نکردنی ای که چند روز قبل به گوشم خورد، ساخت ادامه فرار از زندان یا همون پریزن بریک معروفه با بازی مایکل اسکوفیلد نابغه که توی آخرین اپیزود آخرین سیزن مرد و به خاک هم سپردنش !

خب ، دیشب دو تا اپیزودی که اومده بود رو دیدم و واقعا سورپرایز شدم از خلاقیت نویسنده ها و کلا خوشمان آمد و یه جورایی منو برد به حال و هوای همون دوره . هم مایکل هست هم برادرش ، هم سارا و هم تی بگ خبیث . لو نمی دم داستان رو که اونایی که می خوان ببینن ، لذتشون کم نشه ، اما بدونن با چیز خوبی طرف اند .


ین هم لینک کانال کافه رگبار در تلگرام



مشکل ما




چند سالی هست که فیلمهای تلخ و ناامیدکننده خوبی ساخته میشه که سردمدارش اصغرجان فرهادیه .سال قبل هم ابدویک روز عالی بود . دیگه لانتوری هم خوب بود و داریم از این سبک فیلمها .سینمایی اجتماعی که افراد توی مشکلات ظاهرا ساده اطرافشون دست و پا می زنند و تا آخر هم به جایی نمی رسند و مجموعا فیلمهای تلخی هستند و به قولی یه من می ری و صد من بر میگردی!

فیلم لاک قرمز از این دست فیلمهاست . فیلمی با بازیهای درخشان و شخصیت پردازی های عالی و داستانی جوندار و فوق العاده غم انگیز .

اما سوال من این جاست که چرا ما باید این طوری باشیم؟ تا کی باید فقط افسردگی رو رواج بدیم؟ چرا هیچ راهی نیست؟ چرا هیچ امیدی نیست؟ این کاری که توی سینمای آمریکا دقیقا برعکس رخ میده؟ چند وقت پیش فیلمی دیدیم به اسم جویی ، که داستان زنی بود که تا بخوای بدبیاری توی زندگیش آورده بود از شوهر بیکاره اش و پدر دائم الخمرش بگیر تا بچه هاش و مشکلات عدیده مالی اما این زن تلاش کرد و کرد و کرد تا این که تونست خودش رو از اون منجلاب نجات بده و یه زن موفقی بشه . چرا سینمای ما ، ادبیات ما به این موارد نمی پردازه ؟ این سوال مهمیه

اصغر


چیزی که من بالشخصه تو اصغرفرهادی جان می بینم هوش سرشارشه به همراه پشتکاری مثال زدنی . وقتی اسم فروشنده اومده بین نامزدهای اسکار بعید می دونستم برنده شه این دفعه چون فروشنده خیلی عالی نبود ، حداقل در حد فیلمهای قبلیاش نبود گرچه باز هم خیلی خوب بود . اما وقتی اعلام کرد به خاطر کارهای ترامپ نمی ره و جو ضد ترامپ اسکار رو می دیدم متوجه شدم که احتمالش خیلی زیاد شد که اسکار بخواد تو دهنی ای به ترامپ بزنه و چی بهتز از غیبت یه برنده اسکار به خاطر قانون منع ورودش ؟!

البته کماکان اصغرجان از نظر من توی اوج سینمای ایران جا داره اما دوراندیشی و ذکاوتش رو هم دوست داشتم .