کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

۱۰ نفر در ۱ ماشین

 

از نظر من سینمای خوب به دو جور تقسیم می شود، سینمای اسکاری و سینمای کنی ( من اصلا سینمای آبگوشتی و هندی و فیلم فارسی های قدیم و فعلی را در این تقسیم بندی نمی آورم) .  

 

سینمای اسکاری سینمایی است که داستانی سر راست و کلاسیک و در ضمن به روز دارد و اوج و فرودهای مناسب و کشش و تعلیق های به جا . سینمایی که من بیننده را روی صندلی میخکوب می کند تا وقتی تکان بخورم که فیلم تمام شده و چراغهای سینما روشن .   

 

سینمای کنی سینمایی است که روایتهای متعارف داستان گویی را می شکند و پیشرو و آوانگارد جلوه می کند . معمولا ریتمش کندتر است و تماشای آن دقت و حوصله می خواهد . یعنی من بیننده باید هیچ کار دیگری نداشته باشم و ذهن و وقتم را کامل خالی کرده باشم تا بتوانم یک فیلم کنی را تا آخر ببینم .  

 

در دنیای امروز سلطه با سینمای اسکاری است . بهترین و بالاترین دستمزدها به سوپر استارهای آن ها می رسد ،بیشترین خبرهای زرد و سفید درباره آن هاست و بیشترین له یا علیه هم بودن برای آن هاست .  

 

اگر به آمار فروش فیلمهای این سبکی نگاه کنید و بعد آمار فروش سینمای کنی را هم ببینید ، متوجه می شوید اصلا قابل مقایسه نیستند . اما شما وقتی یک فیلم کنی را خوب تماشا کنی . تا مدتها دیگر رهایت نمی کند و دائم به فیلم نگاه می کنی ، دائم نظرات دیگران را جویا می شوی ، دائم نقد فیلم را می خوانی و معرفتی که تو را فرا گرفته دوست داری با بقیه تقسیم کنی .   

 

عباس کیارستمی یک فیلمساز کنی است .   

 

چند روز قبل فرصتی شد که فیلم 10 او را ببینم . فیلمی که در 1381 در ایران ساخته شد ولی مجوز پخش نگرفت و به روی پرده نرفت. کیارستمی در این خصوص می گوید: « با توجه به اینکه 10، فیلم کم هزینه ای بود و به صورت دیجیتال ساخته شد، من چندان از نظر اقتصادی ضرر نکردم. هر چند که وقت زیادی صرف ساختش کرده بودم».  

 

10 یک درام مستند گونه است و داستان آن راجع به زن مطلقه ای است که حالا با اعتراض پسر نوجوانش نسبت به جدایی او روبروست و این زن بین خواسته های پسر و احساس استقلال زنانه در زندگی در تضاد است. راجع به زنی است که شبیه خیلی از آدمها، رفتارها و نمودهای بیرونی اش با احساسات درونی وی در تعارض هستند. راجع به زنی است که به دیگران نشان می دهد که می خواهد جدا از قید و بندهای عرف جامعه رفتار کند، می خواهد هم خانواده، هم شغل را در کنار یکدیگر داشته باشد. راجع به زنی است که می خواهد به فکر خودش باشد، در عین حال مادر خوبی هم باشد. کارهای خانه داری را به کارگر بسپارد و بالاخره می خواهد در جامعه مرد سالار زندگی کند اما به هیچ وجه یک زن سنتی نباشد.  

 

اما فرق این فیلم با فیلمهای معمول این است که نوع بیان این داستان با فیلمهای اسکاری کاملا متفاوت است . کل فیلم در یک ماشین می گذرد و اکثرا دوربین ثابت است و یا راننده که همین زن است و یا کناری اش را نشان می دهد . شالوده فیلم بر پایه دیالوگ بنا شده و با همین هم جلو می رود چشمگیرترین ویژگی این گفت‌وگوها این است که همه در ماشین اتفاق می‌افتند و قهرمان فیلم در تمام مدّتی که حساس‌ترین مسائل زندگی‌اش مورد بحث قرار می‌گیرند پشت فرمان نشسته است. 10 گفت‌وگو در ماشین.     

 

 

طبق معمول فیلمهای کیارستمی ، بازی بازیگران ( بهتر است بگویم نابازیگران ) فوق فوق العاده است . بازی پسر 10 ساله فیلم چیزی ورای بازیست ، خود حقیقت است . به طوری که من چند بار شک کردم که نکند دارم فیلمی مستند تماشا می کنم . عباس کیارستمی استاد این جور کارهاست .  

 

همین طور که فیلم را تماشا می کنیم آرام آرام معرفت و شناخت ما به قهرمان داستان بالا می رود و از ابتدای فیلم و سکانس 10 که ما حتی چهره او را هم نمی بینیم به انتهای فیلم و سکانس 1 که می رسیم متوجه می شویم زن را به تمامی شناخته ایم و با او همذات پنداری می کنیم . 

 

10 فیلم قشنگی است .    

 

پانوشت ۱: برای تماشای فیلم به این لینک مراجعه کنید ( با تشکر از مصی که لینک رو پیدا کرد و برای ما فرستاد )

 

پانوشت ۲: این چند نقد را هم درباره فیلم بخوانید :

۱- نقد فیلم از روبرت صافارایان  

۲- شرح و توصیف تفصیلی فیلم از نشریه آگراندیسمان  

۳- تحلیل فیلم از محمد حسینی

 

.... 

 

کامنت برگزیده   

 

مهردخت گفته : من هم عاشق فیلم کنی هستم و هم فیلم اسکاری. اولی مخصوص وقتهاییه که مغزم می‌خاره و دلم می‌خواد با یه وسیله‌ای یه کم بخارونمش. دومی مال وقتاییه که دیگه مغزه از اصطکاک زیاد داغ کرده و ترجیح میده بره تعطیلات.
بماند که از بس توی این زمونه مغز بیچاره همین‌طوری داره سوهان روش کشیده میشه که دیگه بیشتر طالب تعطیلاته و به قول شما عملاْ بیشتر ترجیح میده فیلم اسکاری ببینه.  

 

امید

 

شکفتن گل نیلوفر در دریچه فاضلاب جلوی محل کارم . عکاس آقای رگبار 

  

 

.... 

 

کامنت برگزیده  

 

مهردخت گفته : آدم فکر می‌کنه این‌جوری این گل طفلکی وظیفه‌ی خیلی سنگینی به‌عهده داره..یه تنه باید زیباسازی کنه. شاید با یه گل بهار نشه ولی یه گل قد یه گل زیباست حتی در مزبله.  

 

داستان آهو و پرنده ها و . . . فیل ها !

 

 

این کتابی بود از نیما یوشیج که وقتی من هم سن و سال الآن بنیامین (حدود ۷ساله ) بودم داشتم . همراهش هم نوار قصه ای با گویندگی خانم عاطفی بود که به شیرینی قصه رو برای بچه ها تعریف می کرد .  

بی مناسبت ندیدم که براتون این جا بیارمش .  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایان  

 

 

.... 

 

کامنت برگزیده  

 

مهرابه گفته : دلم گرفت برای صحرایی که داشتیم و آب داشت و اینکه من جز کدوم دسته هستم؟ میمونم و سختی می کشم و غر نمی زنم تا باز تابستون بشه یا می روم.من برای صحرای خودم نگرانم.