کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

بذر گفتمان



منم مثل خیلی های دیگه زمانی به اوضاع سیاسی به طور جدی علاقمند شدم که انتخابات خرداد 76 می خواست برگزار بشه و سیدمحمد خاتمی برعکس همه پیش بینی ها توی روز دوم خرداد (دقیقا 20سال قبل در چنین روزی) با یه رای قاطع برنده شد . روز به روز علاقه ام بهش بیشتر می شد وقتی می دیدم که چیزهایی می گه و کارهایی می کنه که برای ما ها تازگی داشت . من که اون موقع 25 ساله و مجرد بودم طبیعتا بیشتر به مباحث آزادی بیان و آزادی های مدنی اش علاقمند بودم و گرچه بعدها فهمیدم که در باب اقتصاد سالم و پیشرو چه قدم های بزرگ و خاصی برداشته بود با این که ظاهرا شعارش تقدم توسعه سیاسی بر اقتصادی بود و ما مو می دیدیم و او پیچش مو .

خاطره ای ازش دارم که بی مناسب نیست الان براتون تعریف کنم . در اولین سالگرد دوم خرداد مراسمی برگزار شد توی دانشگاه تهران و من و عده خیلی زیادی از جوونها هم رفتیم . جایی که قرار گرفته بودم خوب بود و می تونستم خاتمی رو از فاصله چند متری ببینم که نشسته بود و منتظر که مراسم شروع بشه و در این حین ما بهش دست تکون می دادیم و اون هم برای ماها همین کار رو می کرد . سخنرانی اش شروع شد و درباره مسائل مختلفی صحبت کرد و رسید به آزادی مطبوعات . در یک سال گذشته یکی از مسئولین قضایی که سمت بالایی هم داشت و اسمش رو نمی برم ، خیلی با جریان غالب مردم و شخص خاتمی مقابله کرده بود و حرفهایی زده بود و کارهایی کرده بود که خشم و غضب طبقه دانشجو و روشنفکر رو برانگیخته بود .. وقتی خاتمی از آزادی گفت جمعیت شروع کردند در حمایت از خاتمی شعار دادن و مرگ بر اون آقا گفتن ( باز هم نمی گم کدوم آقا !) یک دفعه خاتمی دست بلند کرد و بلندتر گفت : از مرگ نگویید از زندگی بگویید ... از مرگ نگویید به زندگی سلام کنیم . یک دفعه جمعیت از اون شور و هیجان افتاد و مرگ بر این و آن قطع شد و خاتمی ادامه سخنرانی اش را انجام داد .

حقیقتش ماها هنگ کرده بودیم که چرا نخواست ازش حمایت بشه . البته ما هم تقصیری نداشتیم که از وقتی چشم باز کرده بودیم برای همه طلب مرگ کرده بودیم . از صدا و سیما شنیده بودیم . توی مدارس هر روز صبح سر صف باید برای تعدادی کشور و آدم طلب مرگ می کردیم و مرگ بر این جا و اون جا می گفتیم . جور دیگه ای ابراز مخالفت انجام نداده بودیم و بلد نبودیم . کسی جور دیگه یادمان نداده بود اما خاتمی نفکری صلح جو و انسان دوست داشت و دنبال گفتمان بود نه فحشمان و کشتمان . بذری رو کاشت که ما چند روز قبل اولین محصولش رو درو کردیم .

سخنرانی تموم شد و دوره های خاتمی هم به اتمام رسید . محبوبیتش گاهی افول کرد و گاهی بالاتر رفت . اما امروز به جرات می تونم بگم که سیدمحمد خاتمی جزء محبوب ترین سیاستمداران ایران است که به یه ویدیوی 3 دقیقه ای که نه از صداو سیما که توی گوشی های کوچیک تلفن میشه دیدش مردم زیادی رو به جهت می ده و هدایت می کنه . 

پاینده و منصور باشه سِدممّدآقا.


من می دووووونم !!



به جمله های زیر دقت کنید و باور کنید گوینده ی تمام جمله های زیر  یک نفر بوده !


در انتخابات 88

قبل از انتخابات: " برنامه اینه که میر حسین رییس جمهور بشه ! خودشون از احمدی نژاد خسته شدن ! چه رای بدی چه ندی همینه"

بعد از انتخابات: " دیدین الکی زور زدین ! رای من و تو تاثیری نداره ، همونی شد که میخواستن ! "

در انتخابات 92

قبل از انتخابات: " رییس جمهور به احتمال زیاد جلیلیه ، شایدم ولایتی ! قطعا به روحانی و عارف میدون نمیدن ، چقدر ساده اید !!! "

بعد از انتخابات : " دیدین چقدر زرنگن ! چنان بازار انتخابات رو گرم کردن و شما رو کشیدن پای صندوق که به دنیا بگن ما مشروعیت داریم ، روحانی هم از خودشونه ، سگ زرد برادر شغال !!! "


احتمالا حدس می زنید در مورد انتخابات پیش رو هم ازین دست سخنان گهربار زیاد شنیده ایم .

فیلسوف معروف ، کارل ریموند پوپر، یک معیار تند و تیز و برّا برای تعیین علمی بودن یک نظریه پیشنهاد میده که خلاصه ش اینه : یک نظریه را وقتی میتوانیم به عنوان یک نظریه علمی بشناسیم که امکان نقض و ابطال آن وجود داشته باشد به عبارت دیگر هرگاه نظریه ای با هرجوابی تایید شود و هیچ گزینه ای قدرت ابطال آن را نداشته باشد ، علمی نیست !


دقت کنید از نظر گوینده ی جملات اول متن ، بالا هر اتفاقی در عرصه سیاسی ایران افتاده موید ِ روشن بینی و فهم سیاسی بالای ایشان بوده!  آیا اتفاقی می تواند بیفتد که ایشان به اشتباه خود پی ببرد ؟ خیر و خیر و خیر . مطمئنا هر اتفاق سیاسی و اجتماعی فقط تایید بیشتر توهم اوست و جالب اینکه این دست رفقا ، چنان با نگاه عاقل اندر سفیه به من و تویی که بازی سیاسی را به غر زدن ترجیح می دهیم خیره می شوند که انگار دکترای علوم سیاسی از معتبر ترین دانشگاه های جهان دارند و یا از عالم غیب به آنها الهامِ ویژه می شود ...


                                                                                                                                                     امیرحسین پورفرخ

این دوره رای می دهم



در این 4سالی که گذشت فقط کسی مثل من که کارآزاد صنعتی تجاری داره ، می فهمه که رکود و کسادی و کم شدن درآمد سال به سال یعنی چی و همین ماها هم خوب می فهمیم که این رکود و بیکاری صنایع و خوابیدن اقتصاد این مملکت ، ریشه اش در 8سال قبلش و بی مدیریتی دولت احمدی نژاد بود که هر ملتی باد بکاره باید طوفان درو کنه .

دیدم دوره ای برای اون آدم و تفکر اون آدم فرصتی پیش اومد و چه نابود کرد مملکت رو و برد به ده ها سال قبل که حالا حالا ها درست بشو نیست و بازسازیش کارها داره کارستون . تورمی که دمید به بدنه نحیف این مملکت و به یغما برد اون چه ملت داشتند از جیبشون . 45 تومن در این جیبشون گذاشت و 450 تومن از جیب دیگه شون برداشت به طرفه العینی و به شعبده ای .

سالهاست که چندان قاطی سیاست و سیاست ورزا نیستم و دوره قبل هم رای ندادم . اما این دوره رای می دم به شیخ حسن که به سرانگشت تدبیر و تلاش و کیاست،  تورم لجام گسیخته رو مهار کرد و کارهایی بزرگ و مفید انجام داده در حد مقدورات این ملک . رای میدم تا دوباره تفکر احمدی نژادی در قالب سیدابراهیم ها و محمدباقرها بر سرنوشت و من خانواده ام مسلط نشوند و جای نفسی باشه برای ملک و ملت .

 

 

کمپلکس نامزدها



فارغ از این که چه کسی 12مین رییس جمهور میشه ، ثبت نام دواطلبین این سری خیلی خیلی پیچیدگی داره ها . جدا از کسایی که برای خنده اومدن ، از بچه چند ساله تا آدمای بی سواد ، یه سری دونه درشت هم کنار روحانی اسم نوشتن که همشون می تونن به نوعی مدعی این منصب هم باشن . مثلا معاون اول خود روحانی ، یا چند اصلاح طلب که خودشون رقیب اون هستند، احمدی نژاد و کس و کارش ، رئیسی و دور و بری هاش ، .... خلاصه معلوم نیست قراره چی بشه و چه آش شلم شوربایی میشه این سری .

منتظرخبرهای هیجان انگیز و دراماتیک روزهای آتی باشین.

این هم لینک کانال کافه رگبار در تلگرام

جوان های خوابالوی آمریکایی

 

قبل از این که ترامپ واقعا انتخاب بشه من حدس می زدم که آمریکایی ها بهش رای بدن . هیچ دلیل علمی ای هم نداشتم و استناد من به صحبتای دخترخاله آمریکایی ام بود که زمان جرج بوش بهم گفته بود برخلاف شهرای بزرگ که بهش رای نداده بودند روستاها و شهرای کوچیک بهش رای داده بودند و کلا جامعه آمریکا خیلی تحلیلگر نیست و بیشتر سرش تو لاک خودشه و آدمایی که میان و ساده حرف می زنن و حرفای گنده گنده می زنن ، اقبال بهتری دارن فکر می کردم که پس ترامپ خواهد شد .


امروز یه نموداری از نوع رای دهنده ها دیدم که به نوعی حرف اون روز ما تایید شد و این که چرا ترامپ رای آورد . قبل از اون بدونین که این دوره جزء کمترین مشارکت کنندگان رای گیری در آمریکا با 55% بود و تعداد قابل توجهی از جوونهای آمریکایی شرکت نکرده بودند .


همون طور که توی نمودار می بینید .

1- از نظر نژادی اکثریت سفیدپوستا به ترامپ رای دادند ولی اکثریت اقلیتهای نژادی به کلینتون  .

2- از لحاظ سنی اکثریت فراد زیر 44 سال به کلینتون رای داده بودند و اکثریت از افراد بالای 44سال به ترامپ

3-از لحاظ تحصیلی هر چی سواد بالاتر بوده به کلینتون بیشتر رای داده اند و بالعکس هرچی بی سواد تر بوده اند به ترامپ

4- از لحاظ درآمدی تفاوت معنا داری بین رای دهنده های به ترامپ و کلینتون دیده نشده

5- از لحاظ شهرهای محل اقامت هم شهرهای بزرگ و متوسط رایشون کلینتون بوده و روستاها و شهرهای کوچیک ترامپ

پس اگه بخوام یه طرفدار تیپیک ترامپ رو بیشترین درصد فراوانی داره رو معرفی کنیم باید بگیم که یه سفیدپوست مسن کم سواد ساکن حومه شهر !


این اتفاق به نوعی در انگلستان هم چند ماه قبل افتاد و کسایی که رای به جدایی از اتحادیه اروپا داده بودن اکثر مسن ها بودند . شاید طبقه جوان تر این کشورها دیگه باید فکری برای مشارکت خودشون در سرنوشت کشورهاشون بکنن و نسپرنش دست نسل های قدیمی تر.