کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

فیلم می سازیم . . . آی فیلم می سازیم !


من به قیاس خودم یه عشق فیلم درست حسابی ام . یعنی این که هفته ای چند تا فیلم نبینم هفته ام به اتمام نمی رسه. فیلم هایی هم که می بینم یا هالیوودی خوبه ، یا جشنواره ای ، یا ایرانی خوب . که البته این مسیر به همین شکل نبوده از اول . یه دوره ای از زندگیم تمام فیلمهای روی پرده رو می دیدم .تمام فیلمهای جشنواره فجر رو می دیدم هر فیلمی که روی نوار ویدیو به دستم می رسید از قدیمی و جدید می دیدم . فیلم هندی ، فیلم فارسی ، فیلم جشنواره ای ، فیلم مفهومی ، فیلم هالیوودی ، فیلم مستند ، فیلم معناگرا


و اون وسطا تمام مجله های فیلم رو می خوندم ، ماهنامه فیلم ، گزارش فیلم ، هفته نامه سینما ، کتابهای سینمایی رو می خریدم و می خوندم ، فیلمنامه ها رو ، روشهای فیلمسازی رو


یواش یواش گزیده تر عمل کردم و هر چیزی رو نمی دیدم .الان کل فیلمای به درد بخور سینمای ایران اگه باشن ، سالی 10 تا دونه بیان رو پرده ، فیلمای هالیوودی و جشنواره ای هم همین طور .


خلاصه این بود علاقه من به هنر هفتم و عجب این که سر از کاری در آوردم که اصلا ربطی به سینما نداشت ، وارد کاری شدم که 20ساله دارم ادامه اش می دم .تجهیزات و ابزارآلات صنعتی !


حالا چی شد که یهو اینا رو گفتم و فیل من  یاد هندستون کرد ؟ من و دوتا از دوستام استارت داریم می زنیم که برای یه جشنواره فیملهای مستند محیط زیستی 180ثانیه ای ، یه فیلم بسازیم و جالبه که اون دوتا هم مثل من علاقمند این کار بودند ولی واردش نشده بودند. دوتا از همکلاسی هام هستند که تا حالا چند تا جلسه گذاشتیم و چند و چونش رو مشخص کردیم .


کاری که می خوایم بکنیم ربط داره به آلودگی دریا و اثری که روی آبزیان و انسان می ذاره و فکر کنم کار خوبی از آب دربیاد و قرار شده که دو روزآخر هفته رو بریم شمال برای فیلمبرداری


چی بگم دیگه ؟ ظاهرا همه کارهای مورد علاقه من داره با تاخیر انجام میشه . اون از درس خوندن دیر هنگامم ، اون از رمان دیر هنگامم  و اینم از فیلمسازی دیرهنگامم !

 


قندون شیکسته


دیشب یه تعدادی از رفقا رو جمع کردم و خانوادگی و دوستانه ، 17نفری رفتیم سینما آزادی فیلم قندون جهیزیه رو دیدیم . انتخاب فیلم با من بود و توی امتیازیایی که داده شده بود دیدم به عنوان یه فیلم کمدی این رو مشخص کرده بودن و تعریفها هم ازش نسبتا خوب بود ولی فیلم که شروع شدو هی داستانش پیش رفت همش با خودم می گفتم که ای وای من!  این چه فیلمی بود این جماعت رو دنبال خودم ریسه کردم و الان تو دلشون دارن به من بد بیراه می کن حتما .


از نظر من فیلم اصلا نه خنده دار بود ( که بیشتر هم گریه دار بود وضعیت اسف بار زن و شوهر مستاجر فیلم ) و نه جذاب بود که بیشتر کش دار نشون می داد تا روپا . شاید جالبی این فیلم برای من فقط این بود که طریقه ساخت یه فیلم سینمایی رو توی یه آپارتمان معمولی و گرفتاری های اون نشون میداد . نکته مثبت دیگه اش بازی مثبت صابر ابر بود .


البته دوستای ما این فده ماخوذ به حیا بودن که به روی من نیاوردن . دمشون گرم

زبان شیرین پارسی


بعد از پست بیخود دیروز ، یه پست باحال برای امروز می ذارم که خودم خیلی خیلی باهاش حال کردم یه کلیپ کوتاه از آوازخوندن این فسقلی افغانی یا تاجیک یا کجایی ، که خیلی خیلی باحال و با احساس می خونه این شعر فارسی رو .مخصوصا اون جایی که با سوز می خونه "شد بیدار در دل غم دیرینم "  و دیرینم رو یه جور خیلی قشنگ و با حسی می کشه .

راستش جستجو هم کردم ببینم این آتیش پاره کیه و کجاییه و الان داره چی کار می کنه چیزی به طور دقیق عایدم نشد . شما فهمیدین به مام بگین.

متن شعرش رو هم پایینش براتون می ذارم و . . . . اگه حالتون خوب شد من رو هم فراموش نکنید ها !




چک چک باران بــــــهار شنیدم،

در یاد آرم تو را، شد بیدار در دل غم دیرینم،

از ناز لاله زار، به دلم، به دلم،

خنجر زدند بر سینه ام، جدا کردند ما را،

میهنم، میهنم، تقدیرم آه همین است، چرا، چرا، آی چرا؟

چک چک باران بــــــهار شنیدم،

در یاد آرم تو را، شد بیدار در دل غم دیرینم



عجب چیز خوبیه این وایبر !


آخرای وقت دیشب بود که یه نگاهی به پیامای وایبریم تو گوشی اندختم . معمولا توی گروهایی که عضوم، نوشته ها رو نخونده رد می شم اما به عکسا و فیلمای کوتاه سه دقیقه ای که می ذارن بیشتر توجه می کنم و حداقل یه بار نگاهشون می کنم . اما دیشب یه فیلم خاصی به دستم رسید که یهو منو برداشت برد به سالهای نوجوونی و جوونی و عشق و عاشقی های اون موقع و کلی دچار احساسات شدم .


اجرای ترانه بسیار مشهور فیلم مشهور قصه عشق (Love Story  ) سال 1971، یعنی 44سال قبل ، توسط اندی ویلیامیز با کیفیتی خوب و زیرنویس فارسی . این ترانه و موسیقی بنا به گفته ویکیپدیا یکی از محبوبترین آهنگهای 4دهه اخیر بوده . کسایی که این فیلم رو دیدن می دونن من چی میگم .


برای این آخر هفته بارانی این اجرا، تقدیم به شما دوستای عزیزم .



 

حمایت از رستم دستان


تو طول این 36سال بعد از انقلاب 57 ، چندتا فیلم و سریال از تاریخ کهنمون ساخته شده؟ تقریبا هیچ چی و به جاش تا بخواین از زندگی ائمه و پیامبرا و مختار و اصحاب کهف و غیره و ذالک ساختند و ساختند و ساختند . نمیگم نباید این ها رو می ساختند . چرا باید می ساختند چون اون ها هم جزءی از فرهنگ این ملت هستند در طی این هزار و خورده ای سال اخیر. اما خب ، آقایون اومدن و کل اون ریشه ملیت و فرهنگ ملی ایرانی رو ندید گرفتن و هیچ فیلم و سریال قابل ذکری تو این سالها نداشتیم .


در این باره حرف و سخن زیاده و باید یه بار مفصل بنویسم اما الان می خوام راجع به کارخوب و درخوری که پنجشنبه با بنیامین دیدیم براتون بگم. درباره انیمیشن رستم و سهراب .


            


دیدن این فیلم کارتون رو به چند دلیل به همه توصیه می کنم . اول این که به بخشی از فرهنگ ملی اسطوره ای ما می پردازه که طی این سالها مغفول باقی مونده . دوم این که ساخت این انیمیشن به نسبت کارهای داخلی خیلی حرفه ایه و دوبله خوب و جونداری هم روش گذاشتن . طراحی ها و فضا سازی ها خوب و یادآور دوران امپراطوری هخامنشی است. و سوم این که داستان رو هم باز خوب تعریف می کنن.


البته نمی خوام بگم بی نقصه،  که نیست ولی کاریه که به نظر من علاقمندای ایران و ایرانی باید این رو ببینن و ازش حمایت کنن تا کسایی مثل کیانوش دالوند تشویق شن و باز هم همچین فیلم ها و کارتون هایی برای کشورمون داشته باشیم .