کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

سلف سرویس این دنیا

 

رفقا ، امروز براتون این متن کوتاه و تاثیر گذار که برام توی ایمیلم فوروارد شده بود رو می ذارم . از موضوعی ساده و روتین که به طور معمول روی اون چشم می بندیم نتیجه ای خوب و تاثیرگذار گرفته


 این داستانی است درمورد اولین دیدار "امت فاکس"، نویسنده و فیلسوف ایرلندی که 127سال قبل متولدشد و 65سال عمر کرد ، ‌از آمریکا، هنگامی که برای نخستین بار به رستوران سلف سرویس رفت.

وی که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با این نیت که از او پذیرایی شود.اما هرچه لحظات بیشتری سپری میشد، ناشکیبایی او از اینکه میدید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.از همه بدتر اینکه مشاهده میکرد کسانی که پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.


وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: من حدود بیست دقیقه است که در ایجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا میبینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید، با بشقابی پر از غذا در مقابل من، اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی میشوند؟ 


مرد با تعجب گفت: اینجا سلف سرویس است، سپس به قسمت انتهایی رستوران، جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد به آنجا بروید، یک سینی بردارید هر چه میخواهید انتخاب کنید، پول آنرا بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آنرا میل کنید!


امت فاکس که قدری احساس حماقت میکرد، دستورات مرد را پی گرفت، اما وقتی غذا را روی میز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم از اینکه چرا او سهم بیشتری دارد که هرگز به ذهنمان نمیرسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه میخواهیم برگزینیم


  ....


کامنت برگزیده


نسرین گفته : آره راست میگه مثل سلف سرویسه منتها مثل سلف سرویس تو عروسی ایرانی ها. دور میزه حسابی شلوغ پلوغه!!



 

نظرات 5 + ارسال نظر
نیره چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:21

جالب بود ممنون

نسرین چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:39

آره راست میگ مثل سلف سرویسه منتها مثل سلف سرویس تو عروسی ایرانی ها. دور میزه حسابی شلوغ پلوغه

نیره چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:24

توی همون میز سلف هم طرف اندازه پولش میتونه غذا برداره
همون طور که در زندگی اندازه توان فکری و جسمیت میتونی پیشرفت کنی
یعنی این طوری نیتس که امکانات برای همه یکسان باشه و فقط حرکت کردن و تلاش باعث موفقیت بشه

خب من می گم این جوری به موضوع نکاه کنیم که همه مقداری پول رو داریم و به اندازه سلیقه مون چیزهایی موجود هست که برداریم . فقط نباید بگیریم بشینیم یه گوشه و منتظر باشیم برامون بیارن سر میزمون

مژگان امینی چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 21:54 http://mozhganamini.persianblog.ir

بعضی ها آن قدر دور میز می چرخند و سینی پر می کنند که رستوران بسته می شود و وقت خوردن پیدا نمی کنند!

nayyere پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:34 http://salimi.blogfa.com/

بله کاملا درسته
واقع بینی و استفاده درست از امکانات چیزیه که خیلیها مون نداریم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد