کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

عکاسی ممنوع ؟!


                                                                      

 

آقا چی کار داری می کنی ؟ از چی داری عکس می گیری ؟ تشریف بیار بریم حراست !


صبح داشتم سر کار می اومدم که تو ایستگاه مترو، پوستری از سازمان بهزیستی دیدم که توصیه کرده بود برای جلوگیری از تنبلی چشم ،بچه های بین 1 تا 6 سال رو به پایگاه های سنجش بینایی ببریم و در زیرش شماره تلفنهایی رو اعلام کرده بود. جهت این که تماس بگیریم و نزدیکترین مرکز رو به ما معرفی کنه . منم موبایلم رو درآورده بودم و از تلفن عکس گرفته بودم که مامور حراست مترو پشت سرم ظاهر شده بود و یقه ام رو گرفته بود که چرا داری تو مترو عکاسی می کنی!


برگشتم نگاهش کردم که 50ساله مردی بود . گفتم : اولا دارم از این پوستر عکس می گیرم ،دوما دلم می خواد تو مترو عکاسی کنم مگه ممنوعه ؟

گفت: بله ممنوعه .

گفتم : کجا تابلوی عکاسی ممنوع زدین ؟

گفت :تشریف بیراین بریم حراست اون جا بهتون بگم و دوتایی رفتیم حراست مترو . حراستی ها اون جا جمع بودند . نشستیم .

بهش گفتم: خب نگفتین کجا نوشتین که نباید از مترو عکس بگیریم ؟

گفت: هست .

گفتم :نخیر همچین چیزی نیست . من 12 ساله که هر روز با این مترو رفت و آمد می کنم و تا به حال همچین چیزی رو ندیدم.

یکی گفت: اصلا شما از چی عکس می گرفتی؟  

بهش گفتم: این دوستتون دید که ،داشتم از پوستر عکس می گرفتم ولی الان دلم می خواد از همین دم در حراست تا توی سکو رو عکاسی کنم . منعش کجاست  ؟

یکی دیگه شون گفت :از بالا به ما دستوردادند

گفتم: خب باشه بخشنامه اش رو نشونم بدین. به هم نگاه کردند و ساکت موندند . ادامه دادم : تا اون جا که من می دونم عکاسی توی مکانهای عمومی ای مثل این جا ممنوع نیست . نه جای امنیتی و نظامیه و نه محلی خصوصی . این جا یه جای عمومی و در معرض دید همه است که با پول من و امثال من ساخته شده .

یکی از حراستی ها گفت: والا چی بگم؟ می خواین با رئیس کل حراست صحبت کنید .

گفتم :من نشستم این جا تا بیاد بهم قانونش رو نشون بده .

حراستی ها به هم نگاه کردند و یکیشون گوشی رو برداشت و با جایی صحبت کرد و بعد از یکی دو دقیقه گوشی رو گذاشت و گفت: حالا بفرمایید .والا ما خودمون هم چیزی ندیدیم ولی به ما می گن . از ما می خوان ما هم مجبوریم اجرا کنیم .

دیدم این جوریه گفتم :والا من از شماها ناراحت نیستم . شمام دارین دستور رو اجرا می کنین ولی اونی که این رو به شما گفته مدرکی در دست نداره . اگه داره نشونم بده من به روی چشم همین الان تصویر اون پوستر بینایی سنجی کودکان رو پاک می کنم که همه شون خندیدند . به شونه هم زدیم و از حراست اومدم بیرون .


واقعا این مرز عکس بگیر و نگیر تا کجاست ؟


 

خودی ها در متروی تهران !


توی تعدادی از کوپه های مترو ال سی دی نصب کردند و گاهی چیزهای جالبی نمایش میدن . مثل پیامهای اخلاقی ، مناظر طبیعت ، عکسهای متفرقه  و مجموعا کار خوبیه . دیشب که به خونه بر می گشتم متوجه یه انیمیشن کوتاه شدم که نظرم رو جلب کرد .


توی ایستگاهی یه پیرمرد فرتوت با کت و شلوارو یه جوون با لباسای غربی که تو گوشش هدفونه و داره موسیقی رپ یا راک یا یه چیزی تو مایه های دوبس دوبس ، منتظرن تا قطار بعدی برسه . قطار که می رسه جوون میدوه تو و روی تنها صندلی خالی اون کوپه میشینه و پیرمرد مجبور میشه سر پا بایسته . کنار پسر هدفون به گوش ، دو تا جوون دیگه صورت تراشیده نشستند و با هم دیگه مشغول بگو بخندند و  کنار اون ها مرد میانسالی با سیبیل که به پشت لب داره نشسته و روزنامه می خونه . همه شون مدتی به پیرمرد که به سختی ایستاده نگاه می کنن و اهمیت نمی دن .

پسر دوبس دوبسی چشش رو می بنده ، اون دوتا دوباره بگو بخندشون رو ادامه میدن و مرد روزنامه ای دوباره روزنامه رو میاره بالا و مشغول خوندن میشه . مدتی می گذره تا این که یه دفعه صدایی زنونه بلند میشه و می بینیم که زن چادری محجبه ای  که بچه پنج شیش ساله ای هم داره از جاش بلند شده و به پیرمرد می گه پدر جان شما بفرمایین بشینین و پیرمرد به سختی میشینه و زن چادری رو دعا می کنه و اون 4 تا هم با شرمندگی به این صحنه نگاه می کنند .


می دونین خود انیمیشن خوب از کار در اومده بود و توی چند دقیقه مقصود رو می رسوند و به نظر من تاثیر گذار هم خواهد بود . اگه خواننده مطالب من باشین حتما یادتونه که توی این چند سال گله کردم از این که جوونا دیگه برای ناتوان ها بلند نمی شن و خودخواهی توی مملکت داره ریشه می کنه پس من مشکلی با اصل این انیمیشن ندارم اما انتخاب شخصیتهای این کلیپ به این شکل غلط بود .

اون 4تا مردی که از جاشون بلند نشدند کسایی تصویر شده بودند که تیپشون با تیپ رسمی حکومتی فرق داشت . یکی آهنگ غربی گوش می داد . اون دوتای دیگه ریشش و سیبیل رو سه تیغه کرده بودند .اون یکی فقط سیبیل داشت . اما زنی که بلند شد دارای حجاب برتر و پوشش کامل بود و این نکته ریزی بود که توی این کلیپ قرار داده شده بود و چیزیه که کاملا با اصل موضوع مغایرت داره .


واقعا این تقسیم بندی ای ابلهانه بود  . آقایون این دوره که دیگه گذشته والا .


اندر مرارتهای تحصیلات عالیه !



یه چیزی حدود 10ساله ، بلکه هم بیشتر ،که من خیلی زود از خواب بیدار شدم و از خونه زدم بیرون 7.5 یا 8 صبح بوده . خب چیه ؟ کارم طوریه که ساعت 9 شروع میشه و خب از اون طرف هم تا 7شب یه سره کار می کنیم . منظور این بود که بگم عادت به زود بیدار شدن ندارم اما از وقتی که دانشگاه رفتن دوباره من شروع شده مجبورم یکی دو روز رو تو هفته ساعت 6 صبح تو تاریک روشن بیدار شم که بتونم کلاس اول رو برسم . والا سخت نیست ؟!

تیغ به دست زنگی مست



                                                       


سالهای سال ، زمستان که می شد درناهای زیبایی به تالابهای فریدون کنار مازندران مهاجرت می کردند و هوا که گرم می شد به موطن اصلیشون که سیبری روسیه بود بر می گشتند . همیشه ، کم و بیش ،شکارچیهای محلی چندتایی از این درنا ها رو شکار می کردند اما از وقتی که تکنولوژی به دستشون افتاده و تفنگهای گلوله زن دوربین دار و آلات قتاله به روز و آپتودیت، کمر به محو این پرنده زیبا بستند و موفق شده اند طی چند سال ،نسل این پرنده را بردارند به طوری که الان تقریبا جز یکی دو تا درنا که آنها هم به سن کهولت رسیده اند دیگر درنایی باقی نمانده که بخواهد زمستون مهمون ما باشه .


ما یه همچین موجودات مهربونی هستیم .