کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

شغلمون رو دوست داشته باشیم


رفقا سلام و درود من رو بعد از یه هفته تعطیلی کافه بپذیرین . از این یه هفته چند روزیش رو به اتفاق باران و بنیامین و دانیال رفته بودیم شهر ساحلی بابلسر و توی متلی کنار ساحل اقامت کردیم و بچه ها تا تونستن آب بازی و ماسه بازی کردن و حال نمودن . آب دریا هم تمیز و همچنین در کمال تعجب من ، ساحل هم تمیز و بدون آشغالهای مرسوم شمال بود . خلاصه خوب بود و جاتون خالی . فقط هوا به شدت و ناجوانمردانه خیلی خیلی خیلی گرم و شرجی بود .


دیروز یه متن خوبی به دستم رسید که می گویند استیو جابز مرحوم گفته بوده . البته تو این دوره زمونه نمیشه مطمئن شد که کی چی رو گفته که این قده نوشته هایی منسوب به دکتر شریعتی و سیمین بهبهانی و سهراب سپهری و بقیه ! تو نت و جاهای دیگه داره می چرخه که روح اون بندگان خدا هم ازشون بی خبره . بگذریم .


در هر حال جدا از این که کی این ها رو گفته جملات خیلی قشنگیه مخصوصا جمله آخرش . اول بخونیدش :

اگر خوشبختی را برای یک ساعت میخواهید , چرت بزنید.
اگر خوشبختی را برای یک روز میخواهید , به پیک نیک بروید.
اگر خوشبختی را برای یک هفته میخواهید , به تعطیلات بروید.
اگر خوشبختی را برای یک ماه میخواهید , ازدواج کنید.
اگر خوشبختی را برای یک سال میخواهید , ثروت به ارث ببرید.
اگر خوشبختی را برای یک عمر میخواهید , یاد بگیرید کاری را که انجام میدهید دوست داشته باشید


خیلی از ماها به کاری مشغولیم ، بالاخره کاری داریم و خواه یا ناخواه داریم انجامش می دیم . یه موقعی این کار رو به دقت انتخاب کردیم و مطابق با علاقه قبلیمونه که در اون صورت خب بسیار عالیه و هر روز با خوشحالی می ریم سراغش . اما یه موقعی هست که این جوری نیست و مشغول به کاری هستیم که چندان ازش دل خوشی نداریم . اون موقع هست که باید یاد بگیریم کاری را که انجام میدهیم دوست داشته باشیم .


راستش شغل الان من ، ابزارآلات و تجهیزات صنعتی ، چیزی نبود که من وقتی از من می پرسیدن می خواهی چی کاره بشی بگم می خوام این کاره بشم ولی وقتی به جنبه های مثبت شغلم فکر می کنم می بینم که از خیلی از شغلهای دیگه بهتر و مفیدتره و این منو تا حدودی راضی می کنه ولی الان می خوام این عبارت بولد شده رو برای خودم اجرا و به جنبه های مثبت شغلیم توجه کنم . راستی شما چی ؟ شما از شغلتون راضی هستین ؟ اگه براتون مقدوره برامون بنویسن شغلتون چیه و آیا دوستش دارین ؟


اتلاف آب کشاورزی


                                                              


دولت هی می گه صرفه جویی کنین ، شیر آب رو باز نذارین ، آب رو دور نریزین ، خب چشم شما درست می گین . سمعا و طاعتا ، کشورمون یه مملکت نسبتا خشکه و متوسط میزان بارندگیش از متوسط جهانی هم یک سوم کمتره و خیلی جاهای ایران هم حتی یک دهم کمتره . ولی به این چندتا رقم توجه کنین :


1-مقدار مصرف آب شیرین برای مصارف کشاورزی 92درصد کل آبهای شیرین کشوره و از اون میزان تقریبا 80درصدش هدر می ره ! صرفه جویی اندک من شهر نشین مثل سوزنی تو این انبار کاه گم میشه که آقای دولت محترم . برام سواله که توی این سالهای سال چطور نتونستیم بهره وری آب بخش کشاورزی رو درست کنیم ؟ کشورای عقب افتاده دنیا هم از ما تو این زمینه جلوترن والا . بهره وری آب ما هست 20% ، مال یکی مثل لیبی هست 60% ، هند 54% و مصر 53% . تازه این که صنعت کشاورزیمون هم عقب افتاده است که تو دنیا به ازای 1 متر مکعب آب ، 2.5کیلو محصول می گیرن ما به همون مقدار مصرف 1 کیلو !


2-مقدار مصرف آب شرب خیلی کمتره یه چیزی حدود 5 درصده ولی همون مقدار هم باز 35درصدش دست مصرف کننده نمی رسه و در اثر نشتی ها و هدر رفتن آب در خطوط انتقال هدر می ره . لطفا یه فکری برای این لوله های شکستتون بکنین ، یه فکری برای جدا سازی آب شرب از آب معمولی بکنین . هر شهرنشین هرچی هم آب رو صرفه جویی کنه به نتیجه ای نمی رسه تا زیرساختهای این کشور خشک و کم آب اصلاح نشه . آب رودخانه ها رو پشت سدها انبار می کنین و نصفش بخار می شه می ره .


به خدا اگه یه خارجی که که از وضع و حال جغرافیای ایران بی اطلاع باشه به این نحوه آب رسانی و مصرف ما نگاه کنه فکر می کنه که روزی 5 ساعت بارندگی داریم، دور نیست اون روزی که آب نداشته باشیم بخوریم .


 

یه مشت مال خریم ما !


دیروز که مطلب چرایی خشونت داعشی ها رو به نقل از روزنامه دیلی تلگراف آوردم ، مطلبی که در چند سایت دیگه هم بازنشر پیدا کرده بود ، چند تا از دوستان به درستی من گفتند که منبع رو ذکر کنم و این به صداقت نزدیک تره . البته من هم این رو ذکر کرده بودم و نگفته بودم که مطلب رو خودم نوشتم اما این منو یاد معضل عدم کپی رایت در ایران انداخت که ما ملت به هیچ وجه رعایت حقوق بقیه مردم دنیا رو نمی کنیم .


همین چند وقت پیش کتاب خاطرات الکس فرگوسن چاپ شده بود و کلی در نقاط مختلف دنیا فروش کرده بود این جا خیلی راحت چند تا ناشر کتاب رو ترجمه کردند و فروختند و یه قرون هم به فرگوسن ندادند و دادش رو در آوردن که این عملا دزدیه ولی دستش به جایی بند نشد . ترجمه کتابهای هری پاتر رولینگ هم همین جوری شد و خیلی راحت ترجمه کردند و فروختند .


دانلود و کپی فیلمهای خارجی هم همین طوره . الان خیلی از سینماگرهای ما گله می کنن که چرا مردم می رن کپی فیلمهای ما رو می بینن ولی ازشون می پرسم خودشون فیلمهای آمریکایی رو چجوری دارن تماشا می کنن ؟ غیر از اینه که یا خودشون غیر قانونی دانلود می کنن یا کسی که این کار رو کرده براشون میاره ؟ همین چند وقت صداسیما سریال هفت سنگ رو کپی نعل به نعل سریال آمریکایی خانواده مدرن ساخت و یه گوشه ای هم ذکر نکرد که این کار رو کرده .


بقیه مردم که از نرم افزارهای کامپیوتری استفاده می کنن چی ؟ چند درصد از ویندوزای توی مملکت دزدی نیست !؟ کرک کردن و شکوندن قفل بقیه نرم افزارهای کاربردی دیگه هم همین طور . به راحتی می ریم کرکش می کنیم و حالش رو می بریم


و از این فهرست باز هم میشه تهیه کرد . این واقعیتیه که عملا همه ما داریم با این جنسهای دزدی زندگی می کنیم و چه بسا امورات زندگیمون از اون راه بگذره و آب هم توی دلمون تکون نمی خوره .


                                                    

چرایی توحش داعشی ها

         

                           

        تصرفات داعش تا کنون از سوریه و عراق ( به رنگ قرمز مشخص شده )


جنایات داعشی ها برای ما غیر قابل فهم و خارج از تصور است که چطور در قرن 21م این چیزها دم گوش ما پیش می آید . جنایت دیده بودیم ولی نه در این حد که آنها به راحتی در حال قصابی هزاران انسانی هستند که از دید آنها کافرند و زنان و کودکان را به بردگی می‌برند، شاید بسیاری از ما این توحش را ربط دهیم به نوع تلقی ای که اینان از اسلام دارند ، ولی نمی‌توان فراموش کرد که در جریان تسلط صرب‌ها بر شهر سربرنیتسا در بوسنی ، با خونسردی هشت هزار مسلمان را سلاخی کردند، کشتار دسته‌جمعی توتسی‌های رواندا توسط هوتوهای این کشور، کشتارهای دسته‌جمعی شهرنشینان توسط خمرهای سرخ در کامبوج و کشتارهای انجام شده به دست نازی‌ها در جریان جنگ دوم نیز از همین جنس هستند.

نوشته جالبی را از پروفسور ایرلندی یان رایرتسون را خواندم که روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف منتشر کرده و درباره ریشه‌های چنین توحش‌هایی پرداخته؛ توحشی که نمی‌توان آن را به یک مذهب یا ایدئولوژی خاص ربط داد. خواندنش خالی از لطف نیست :


1- توحش مادر توحش است

نخستین پاسخی که به نظر می‌رسد، یک جواب ساده و وحشتناک است. توحش مادر توحش است. بی‌تفاوتی به رنج دیگران، حالت تهاجمی و بی‌احساسی نسبت به دیگران، پاسخ معمول افرادی است که احتمالا پیش از این با آن‌ها برخورد مشابهی شده است؛ برای نمونه، در اردوگاه‌های نازی‌ها، بخشی از بی‌رحم‌ترین نگهبانان را خود زندانی‌ها تشکیل می‌دادند که به آن‌ها کاپو گفته می‌شد. کودکانی که مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند، به احتمال بیشتری در بزرگسالی مرتکب این جرم می‌شوند؛ به عبارت دیگر، برخی از قربانیان خشونت بعدا دیگران را قربانی خشونت خود می‌کنند.

 

۲- غرق شدن در گروه

ولی تبدیل شدن قربانیان به جانیان، تنها عامل توضیح دهنده توحش نیست. وقتی ‌دولت‌ها فرو‌می‌پاشند و قانون و نظم و جامعه مدنی از بین می‌رود، عضویت در گروه تنها راه بقاست. گروه چه بر اساس مذهب، ‌نژاد، سیاست، مسائل قومی و قبیله‌ای و یا حتی به دلیل قدرت گرفتن رئیس خشن یک دار و دسته به وجود آمده باشد، مبنای بقا و ادامه زندگی متقابل افراد عضو گروه می‌شود.
جنگ باعث منسجم شدن گروه‌هایی می‌شود و این پیوند برخی از بد‌ترین ترس و نگرانی‌های اعضای گروه را در سرزمین بدون حکومت پاسخ می‌دهد. گروه به افرادی که پیش از این تحقیر شده‌اند، عزت نفس می‌دهد و هر چه این مسأله شدید‌تر باشد، غرق شدن فرد در گروه بیشتر می‌شود و رفتار فرد به نحو بیشتری برگرفته از گروه خواهد شد. در این وضعیت، فرد می‌تواند مرتکب کارهای وحشتناکی شود که در حالات دیگر انجام آن ‌تصور نمی‌شود. در این حالت جای چندانی برای وجدان فردی ‌نمی‌ماند. واقعیت اینکه امکان توحش گروه بیشتر از امکان توحش افراد است.
این واقعیت را می‌توان در چهره جوانان عضو داعش دید. آن‌ها دسته‌جمعی و سوار بر خودروهای خود، پرچم داعش را می‌گردانند، شادی می‌کنند و با مشت‌های گره کرده از کشتن کسانی که کافر می‌دانند، ابراز رضایت می‌کنند. سطح بالای هرمون اکسی‌توسین اعتماد آن‌ها به یکدیگر را بالا می‌برد و تستسترون بالا، تمایل آن‌ها برای غلبه و تسلط بر دیگران را افزایش می‌دهد.

افزایش وابستگی به گروه احتمال تمایل فرد به قربانی کردن خود در نبرد‌ها به نفع گروه را نیز افزایش می‌دهد. در چنین حالتی، فردی به آسانی به عملیات انتحاری دست می‌زند، زیرا گمان می‌کند، حتی اگر خود او کشته شود، زندگی او در قالب گروه ادامه می‌یابد.
وقتی که سطح اکسی‌توسین در افراد وابسته به هم در یک گروه بالا می‌رود، تمایل آن‌ها به دیو نشان دادن افراد خارج از گروه و آدم فرض نکردن آن‌ها افزایش می‌یابد؛ به عبارت دیگر، در عین اینکه فرد خودش را برای گروهش قربانی می‌کند، هیچ احساسی به افراد خارج از گروه ندارد و آن‌ها را هدف خشونت خود قرار می‌دهد و انجام اقدامات وحشتناک در ازای این «اشیای» خارج از گروه راحت می‌شود، زیرا آن‌ها انسان حساب نمی‌شوند.

۳ ـ آدم فرض نکردن افراد خارج از گروه

درگیری‌های داخلی در عراق و سوریه یک وجه وحشتناک دارد، قبیله‌گرایی افزایش یافته و دشمنی با افراد خارج از گروه نیز زیاد شده است. نقش‌آفرینی مسائل مذهبی، باعث شده ‌که گروه‌ها گاهی کارهایی کنند که برای خود آن‌ها نیز مضر است.

 

۴- انتقام

انتقام که در فرهنگ عربی عامل قدرتمندی است، شاید در رویدادهای اخیر منطقه تأثیر داشته باشد و این انتقام‌ها وارد یک چرخه بی‌پایان می‌شود، ولی نکته جالب اینکه هرچند انتقام می‌تواند انگیزه‌ای برای اقدامات وحشیانه باشد، در عین حال اثری مخرب نیز دارد. شواهد نشان می‌دهد، ‌انتقام گرفتن به جای خاموش کردن آتش عصبانیت و اضطراب، آن را تشدید هم می‌کند.

 

۵ - رهبران گروه‌ها

سرانجام اینکه افراد در صورت مجاز دانستن اقدامات وحشیانه از جانب رهبران خود، با احتمال بیشتری این کارها انجام می‌دهند به ویژه در شرایطی که وابستگی فرد به گروه زیاد باشد. نسل‌کشی در رواندا توسط فرستنده‌های رادیویی کلید زده شد که در اختیار گروه کوچکی از رهبرانی بود که با دستورهای خود، مردم عادی را به قاتلان خونخوار دوستان و همسایگان سابق خود تبدیل کرد.
سربازان ارتش سرخ در سال ۱۹۴۵ مرتکب تجاوز گسترده به زنان آلمانی شدند، زیرا فرماندهان آن‌ها چنین کاری را تشویق می‌کردند. داعشی‌ها پیروان مذاهب دیگر را قتل عام می‌کنند، زیرا فرماندهان آن‌ها، چنین کاری را درست می‌دانند.
رهبران و فرماندهانی از سطح ملی تا قبیله‌ای در خشونت‌های داعش مسئولند و مانند رواندا، نقش این رهبران در توقف خشونت‌ها قابل توجه خواهد بود. در رواندا، فرماندهان تحت فشارهای بین‌المللی زیر بار این امر رفتند، ولی مسأله مهم این است که وقتی فرماندهان داعش نیروهای خود را به توحش تشویق می‌کنند، جایی نیست که آن‌ها را به توقف این کار تشویق کند.

 

 

 

فرهنگ وایبریمون اینا


موندم این چه حکایتیه که عمده کسایی که میان تو گروهای وایبری عضو می شن شروع می کنن به بافتن خزعبلات؟

تو این یه ماه که بنده وایبر دار شدم تو چندین و چند گروه عضوم کردند که پر بود از جفنگیات ، شایعات ، خزعبلات ، جوکهای پایین تنه ای و حرفای صدتا یه غاز .


خودم راسا اومدم یه گروه درست کردم از حدود 100نفر از همکلاسهای سابقم که تحصیلات عالیه دارن (بیشتریشون فوق لیسانس دارن و تعداد قابل توجهیشون هم دکترا ) گفتم خب این میشه یه محفل خوب و فرهیخته . فکر کنین چی شد ؟

دست هر چی گروه خز و خیل بود رو از پشت بستن این خانوما و آقایون فرهیخته . از بس شر و ور و لاطاعلات می نوشتن . هر چیم تلاش کردم گرا بدم که بابا این جا جای این چرندیات نیست ،گوش هیشکی بدهکار نبود . مام گروه رو بوسیدیم و گذاشتیم کنار و عطاش رو به لقاش بخشیدیم .


این وایبر هم مثل رانندگیمون شده ، هنوز فرهنگش به ایران وارد نشده لامصب !