کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

نقدی بر قانون ازدواج سرپرست با فرزندخوانده . ز گهواره تا حجله !!


از فتحعلی شاه قاجار با قریب هزار زن عقدی و حرمسرایی بزرگ، به عنوان هوس بازترین پادشاه تاریخ ایران یاد می شود. درسایه‌ حکمرانی چنین فردی، با دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمانچای، هفده ولایت قفقاز از ایران جدا شد.


وی بر اثر تمرین و ممارست، در ارزیابی جنس لطیف دیده بصیرت یافته و مرغوب را از نامرغوب به سهولت تشخیص می داد! نقل است که روزی با مشاهده دخترکی سه، چهار ساله که در گوشه چهارباغ گریه می کرد، جمال آینده او را دریافت و به حرم سرایش فرستاد تا ده، دوازده سال بعد با لقب تاج الدوله، عزیزترین زن او گردد...!

نمی دانم چرا به محض شنیدن خبر تصویب ماده 27 لایحه حمایت کودکان بی سرپرست و بد سرپرست در مجلس شورای اسلامی که اجازه ازدواج سرپرست با فرزند خوانده چه درزمان حضانت و چه بعد از آن را ممکن می کند (با اجازه دادگاه و مصلحت فرزندخوانده) ناخودآگاه به یاد این روایت جالب و البته فاجعه آمیز تاریخی از فتحعلی شاه افتادم!

این قانون چنانچه از سوی شورای نگهبان تایید شود، بیشتر بسترساز ازدواج پدرخوانده با دختر، یا دست کم اجازه تصور چنین امری است چرا که ازدواج مادرخوانده و پسر، با واقعیتهای امروزی جامعه ما از احتمالات ضعیفی برخوردار است. نمی دانم چگونه می توان از مهر پدر و مادری به اشتیاق زناشویی تغییر حاصل کرد؟

به زعم قانونگذاران کشورمان، ظاهرا از نقشی که بر پایه محبت، ایثار و از خودگذشتگی بنا شده است میتوان به نقشی قدم گذاشت که به تصریح و تاکید شرع و عرف و علم، بر پایه پاسخگویی به نیازهای غریزی و کسب لذت های حلال جنسی و تولید مثل استوار شده است!

کدام مصلحت به نفع فرزندخوانده می تواند توجیه کند که یک رابطه الهی و تمام ثواب، تبدیل به رابطه زناشویی شود؟ دیروز پدر، امروز همسر! مگر غیر از این است که وظیفه یک پدر اعم از خوانده یا ناخوانده، حمایت مادی و معنوی از فرزندش است به نحوی که پناهگاهی برای فرزندش باشد و فرزند خوانده مخصوصا دختر خوانده با پشتیبانی پدرانه احساس امنیت و آرامش کرده و به سوی کمال حرکت کند؟

حال تصور کنیم پدرخوانده با چرخش نگاه، شیفته و طالب معاشقه با دختر شود . برای اینکه وی را ناچار به ازدواج با خود کند، دست از حمایت او برداشته و به قول معروف این روزهای کشورمان، تحریمش کند! دختری که جز پدرخوانده کسی را ندارد که اگر داشت دختر خوانده نمیشد! به فرض اینکه خود دختر آزادانه طالب و راضی به این امر شود، آیا فطرت و وجدان بشری، عزیمت دختر خوانده از گهواره و آغوش پدرانه به حجله و زفاف همان پدر  را درک می کند؟

این موضوع زاویه محتمل دیگری هم دارد؛ از سال 91 طرحی در خصوص فرزند خواندگی در مجلس تهیه شده است که در صورت تصویب نهایی؛ دختران مجرد و زنان بدون شوهر نیز می توانند حضانت و فرزند خواندگی برعهده بگیرند پس به طریق اولی، چنین مادرخوانده هایی هم می توانند ابایی از ازدواج با پسر خوانده هایشان نداشته باشند اینجاست که تصور تبدیل مهر مادری به شوق زناشویی بسیار چندش آور می شود!!

ولی ظاهرا قانونگذار فکر اینجایش را کرده و درصدد محدود کردن حضانت مادران مجرد به دختران هستند که معقول و منطقی به نظر می رسد. طرفداران تجویز ازدواج والدین با فرزندخوانده به عدم منع شرعی و محرم نبودن والدین و فرزند خوانده استناد کرده و دلیل تصویب این قانون را حمایت و حفاظت از فرزندخوانده اعلام می کنند. ایشان از عرف رایج و مقبول و البته سخت گیر امروزی غافل بوده یا خود را به غفلت زده اند! "عرف" و اخلاق سنگ بنای قانون یک جامعه می باشد.

یقینا وجدان و اخلاق، اجازه همخوابگی و لذت جویی والدین از فرزندخوانده را نمی دهد و آنرا گناهی بزرگ و مغایر با فلسفه و طبع حضانت و سرپرستی می داند چه در قالب ازدواج و چه در قالب رابطه نامشروع! فاصله سنی که طبیعتا در چنین ازدواج هایی وجود خواهد داشت خود حدیثی مفصل و سوزناک است.

مردم اخلاق مدار و معطوف به حیای ایران از دیرباز بر همین اعتقاد بودند که اگر نبودند، داستان زیبا و شور انگیز "داش آکل" که بیش از هشتاد سال پیش نوشته و منتشر شده است، این قدر به مذاق ایرانی ها و مردم بسیاری از کشورهای دیگر خوش نمی آمد و فیلم آن که محصول دهه چهل است این همه طرفدار پیدا نمی کرد! داش آکل طبق وصیتی که  حاجی صمد کرده بود، بعد از فوتش وصی و سرپرست خانواده و دارایی های آن مرحوم شد و ناخواسته دلباخته "مرجان" دختر کم سن و سال حاجی صمد شد؛ ولی به رسم لوطی گری، فتوت و مردانگی تا آخرین لحظه زندگی داغ عشق را تحمل کرد و فاش نکرد؛ تا جاییکه به دست خود معشوقه اش (بخوانیم فرزند خوانده اش) را در حجله به داماد سپرد و بعد با قلبی اندوهگین و به تیغ کینه و دشمنی از دنیا رفت... .

داش آکل نمونه بارز اعتقادات ارزشی و اخلاقی حاکم بر ایرانیان است که قریب یک قرن بر سر زبانهاست. ای کاش قانونگذاران ما در میان انبوه و متعدد!! مطالعاتشان، نگاهی هم به داستان "داش آکل" بکنند، به فکر صیانت و ترویج اخلاق و فتوت و جوانمردی بودند، برای این همه ضعف و کاستی و فرسودگی در سایر مقررات خانواده فکری می کردند، ای کاش حداقل کاری به عـرف و اخــلاق « داش آکلی » مردم این مرز و بوم نداشتند، کاش حداقل سکوت می کردند... 

 

نوشته سبحان نجفقلیان برگرفته از عصرایران

مامان فالکو و کتابهای فالکو


افسانه خانوم خواننده و کامنت گذار خوش ذوق من در وبلاگش فراخوان یا به عبارتی بازی ای رو راه انداخته که به نوعی ادامه بازی کتابهاست منتها برای بچه های زیر 5 سال . از من هم دعوت کرد که من مطالبی رو براش نوشتم .  نوشته اش رو در ادامه بخونید .


آقای رگبار هفته قبل فراخوان جالبی‌ را در مورد کتاب در وبش داد و با اینکه تعداد کمی‌ متاسفاًنه در این فراخوان شرکت کردند اما باز برای من به شخصه مفید و جالب بود.

این ایده به ذهن من هم آمد که برای کتابهای کودکان تا زیر ۵ سال هم فراخوان بگذاریم.

چه نکاتی‌ را برای خرید کتاب کودکانمون مورد اهمیت قرار میدیم؟ معیار هامون چی‌ هستند؟

اسم سه کتاب را که پیشنهاد خریدش را به ما میدید - در صورت امکان با اسم نشر.

حتی اگر به شخصه فرزند نداریم حتما یک بار هم که شده برای کودکی کتاب کادو دادیم- البته امیدوارم. از عزیزانی هم که خاموش اینجا را میخونند خواهش می‌کنم اگر تجربه یا پیشنهادی دارند با بقیه در میان بگذارند. کامنت‌ها را خصوص‌ی می‌کنم و بعد دوشنبه صبح پست را با کامنت‌های شما بازنویسی می‌کنم.

اجازه بدید که در کنار وب خونی گاهی از تجربه‌های هم به شکل مفید استفاده کنیم.

منتظر حضور خوبتون هستم.

 

شطرنج سیاست



وقتی چند روز قبل اولین تماس تلفنی تاریخ جمهوری اسلامی بین دو رئیس جمهور ایران و آمریکا برقرار شد ، دیدم که خیلی ها ذوق زده شدند .

وقتی پریروز همون رئیس جمهور آمریکا در ملاقات با نخست وزیر اسرائیل اعلام کرد که هنوز گزینه نظامی روی میزه ، دیدیم که همون خیلی ها ناامید شدند .


                       



می خوام به اون خیلی ها بگم که دوستان من ، نه با اون مویز گرمیتون کنه ، نه با این غوره سردیتون . عرصه سیاست به این سادگی ها نیست که هر کلمه ای باید معنی خودش رو بده . یه جورایی مثل حرف زدن خانومها است . به لفظ چیزی رو می گن که تو دلشون اون چیز نیست و چیز دیگه ای رو طلب می کنند .


عادی سازی روابط ایران با آمریکا ( حتی نه به اندازه ارتباط دوره شاه با آمریکا ) پروسه ایه که شاید سالهای سال به طول بیانجامه . سی و چند سال فحش دادن و دشمنی با دوتا قربونت برم که حل نمی شه .


شیکمو خان


چند وقتیه که دانیال روزی 100دفعه می ره در یخچال رو باز می کنه و از توش چیز میز بر می داره می خوره . به باران گفتم که باید همین روزا فکر یه یخچال دیگه کنیم ، این جوری که این فسقل پیش می ره به زودی کمپلت می سوزه می ره پی کارش !


یادش بخیر اون یخچالای قدیمی زمان بچگی خودم که روی همشون قفل هم داشت . چرا دیگه از اونا تولید نمی شه ؟!



همه کتابهایی که شما دوست داشته اید


خب این شما و این کتابهای معرفی شده توسط شما !


همیشه خیلی دوست داشتم با چند تا دوست بشینم و با هم رد و بدل اطلاعات کتابها رو بکنیم . بگیم بشنویم و این جا سر میزهای این کافه این امکان پیش اومد . دوستانی محترم و با فرهنگ از کتابهایی که خوندند برای ما نوشتند و توضیحی هم دادند که چرا این کتاب ها رو دوست دارند . برای من یکی که چندین کتاب جدید معرفی شد که در اسرع وقت خواهم رفت و خرید . ازتون ممنونم .


برای معرفی  کتابها اول می خواستم لینک دانلودهاشون رو پیدا کنم و بذارم ولی بعد دیدم که حرکت غیر فرهنگی ایه و ناقض حق نویسنده و ناشر . پس گشتم و عکس روی جلدها رو پیدا کردم که براتون گذاشتم . در ادامه مطلب هم می تونین توضیحات خوانننده های کافه رگبار رو درباره کتابهایی که دوست دارند و چراهایش رو بخونید . مال خود من آخرین مطلبه .



          



              



           



           



           



           



          



              


         


         


     




رعنا نوشته :

کوری نوشته ساراماگو . رمان به شدت تلخ میشه و اینقدر توصیفات دقیق و کامله که میتونی خیلی خوب خودتو تو اون شرایط ببینی. وقتی کتاب رو تموم کردم و روز بعد رفته بودم بیرون از خونه، مدام فکر می کردم اگر این اتفاق برای ما بیفته چی میشه !
کافه پیانو فرهاد جعفری . لحن ساده ی جعفری و ارتباط قشنگش با دخترش و ماجراهای کافه ش جذبم کرد. هر چند جعفری رو به خاطر موضع گیرهای سال 88 خیلیها دوست ندارن، با این حال کتابش قشنگ بود.
آقای سلیمان می شود من بخوابم محمدرضا واحدی . یه رمان از جامعه امروز و بچه های امروزی. دغدغه های دخترانه ی قهرمان داستان که همسن و سال خودم بود و سوالاتش از دین و شرع و جامعه و خانواده سنتی. عشقی که توش بود انصافا قشنگ بود، مثل این عشقهای رمانهای زرد نبود که هی دوستت دارم دوستم داری. عاشقانه هاشون انصافا قشنگ بود.
این سه تا رو چون تو محدودیت تعداد گفتین اینطوری معرفی کردم ولی واقعا نمیشه یه سری کتابها رو اسم نبرد: چراغها را من خاموش می کنم زویا پیرزاد - کتابهای بلقیس سلیمانی - روی ماه خداوند و چند روایت معتبر مصطفی مستور - من او، ارمیا و قیدار رضا امیرخانی - کتابهای مهدی شجاعی

..........


عطیه نوشته :

راستش من چند تا کتاب هست که اگه هزار بار دیگه هم بخونمشون برام همون طراوت و تازگی و حرفای شنیدنی رو دارن

 شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری 40نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی دزده و مرغ فلفلی منوچهر احترامی .دو مورد اول پُره از درسهای زندگی که توی روزمره زندگی همه مون جاریه و به راحتی فراموششون میکنیم. هر وقت میخونمشون سعی میکنم واژه واژه هاش رو به خاطر بسپرم تا دیرتر یادم بره...
مورد سوم یکی از بهترین کتابهای کودکانه که تا حالا نوشته شده. عاشقش م . هر از گاهی برای دل خودمم که شده به عنوان کتاب شب واسه دینا میخونمش تا دل خودم خنک بشه!


.....

شیرین نوشته :

از بازی در این بازی های بهترین فیلم زندگی، بهترین کتاب زندگی، بهترین خاطره زندگی ... معذورم! اما کتابهایی که در ماه اخیر خوانده ام را می نویسم:
پدر آن دیگری پری نوش صنیعی
هزاران خورشید تابان خالد حسینی

شبهای روشن فئودور داستایفسکی
تونل ارنستو ساباتو

...


سهیلا نوشته :

فرشته ی نگهبان...نوشته ی نیکولاس اسپارکس...ترجمه ی نفیسه معتکف
رازم را نگه دار...نوشته ی سوفی کینزلا ...ترجمه ی نفیسه معتکف
درامتداد پاییز...نویسنده افشین طباطبایی...نشر البرز


....

مریم ی نوشته :

یکی از جدیدترین کتابهایی که خوندم «حشاشین» بوده که عالی بود، اگه از رمز داوینچی خوشتون اومده، حتما ازاین هم خوشتون میاد. رمانی ه که موضوعش دستهای پشت پرده کلیساست اون هم در سطح واتیکان! از نحوه انتخاب پاپ شروع میشه. من تازه خونده بودمش که پاپ بندیکت استعفا کرد! انقد برام جالب بود که حال و هوای انتخاب پاپ جدید رو با جزئیات کتاب تجسم میکردم.
از کتابهای خالد حسینی، سه تاش رو خوندم. هر سه رو دوست داشتم ولی «هزار خورشید تابان» رو بیشتر!
کتاب «چراغها را من خاموش میکنم» از زویا پیرزاد رو هم خیلی دوست داشتم.
قبول نیست! سه تا خیلی کمه.... نمیتونم «کلیدر» دولت آبادی رو به عنوان بهترین اسم نبرم ولی خیلی سال پیش خوندمش


....

ستاره نوشته  :

راستش من مدت‌هاست که درست و حسابی کتابی نخوندم.. اما در کل در بین کتاب‌هایی که تا به حال خوندم، «بی‌وتن» و «من‌او» رضا امیرخانی رو بسیار بسیار بسیار دوست می‌داشتم...
چون گفتید سه تا کتاب، یکی دیگه از بهترین کتاب‌هایی که خوندم رو هم می‌گم:
کتاب «یاسمین» نوشته م. مؤدب‌پور... خیلی قدیم خوندم... وقتی که یه نوجوون بودم... اما اون قدر دوسش داشتم که هنوز کاملا یادم مونده..


....

سارا نوشته :

دومین دختر" نوشته لیزا گاردنر. و خوندنش رو به کسایی که رمانهایی با موضوع معمای جنایی علاقه دارند، توصیه میکنم. موقع خوندنش، اصلا نمی تونستم حدس بزنم قراره چی بشه و واقعیت ماجرا چیه. خیلی خوب پیچونده شده بود! خلاصه گفتن نداره. موضوعش مشخص نمیشه. باید خوندش. بیست سال قبل، یک قاتل قتلهای زنجیره ای رو اعدام میکنند که یک دختر داشته. همون زمان، در یک جای دیگه آمریکا یک دختر بچه 9 ساله توی یک بیمارستان رها میشه. خانواده ای مرفه به فرزندی قبولش می کنند و بیست سال میگذره و اون دختر، خودش رو بسیار خوشبخت میدونه. ولی ... .... حالا مزاحمتها و وحشتها و پرده برداشتن از رازها برای اون دختر شروع میشه.
"
ماری هیگینز کلارک" یک نویسنده است که پلیسی و جنایی می نویسه. داستانهاش خشک و جدی نیستند. برای دوستانی که این سبک دوست دارند؛ توصیه میکنم. خیلی کتاب داره. من هرچیش ببینم می خونم.
"
من گنجشک نیستم" نوشته مصطفی مستور رو هم خوندم. از اون داستانهاست که توصیفات صحنه های داستان و مکانها و شخصیتهاش، خیلی با دقت و ریز بیان شده بود. راوی داستان، مردیست که بعد از مرگ همسرش هنگام زایمان، مشکلاتی پیدا کرده و در حال حاضر در تیمارستان بستریه


....

نیره نوشته :

ین پست شما یادم انداختن که مدتهاست برای دل خودم کتاب نخوندم...چون شغل من پژوهش هست و همیشه با کتاب سرو کار دارم گاهی یادم میره برای دل خودم یه کتابی دست بگیرم!
آخرین کتابی که دوست داشتم ضد بود اثر فاضل نظری. شعراشو نصفه خوندم چون همسرم گمش کرد!


....

بولوت نوشته  : گزینه ی هیچ کدام نداره بازی؟
تو یه سال گذشته کلی کتاب تاریخی و روانشناسی و اجتماعی و رمان از عشقولانه گرفته تا ومپایری خوندم ولی هیچ کدوم رو دوست نداشتم. گل سرسبدشونم که مجموعه آن شرلی بود که نزدیک بود از حرص گریه کنم بعد از خوندنشون!
البته خوب که فکر میکنم میبینم خیلی وقته کتابی که خوشم بیاد نخوندم!


...

صحرا نوشته : سه تا از کتابایی که امسال خوندم و خیلی به دلم نشست رو مینویسم.
 
شوهر آهو خانم ،  چراغ ها را من خاموش میکنم ،  زنانی که با گرگ ها می دوند.


...

افسانه نوشته : با کمال میل از این بازی استقبال می‌کنم و امیدوارم که دوستان عزیز دیگر هم شرکت کنند و بدین شکل بتونم با کتابهای جدیدی که ارزش خوندن دارند آشنا بشم.
راستش از هنگام توالد پسرم آنچنان وقتی‌ برای مطالعه ندارم و آن مقدار کمی‌ هم که هست صرف مطالعه کتابهای تخصص‌ای می‌شه. بعد رمان‌های که میخونم هم اکثراً به زبان اصلی‌ هست و خیلی‌‌ها هم شاید ترجمه نشده باشند. پس در لکل رمان و کتابهای های خارجی‌ را حذف می‌کنم.
امسال رمان جدید نخوندم و الان چند هفته می‌شه که فقط کتاب جدید آقای میلانی را - که رمان نیست- شروع کردم که دانلودش برای عزیزان در ایران قابل دسترسی‌ هست. اما رمان‌های هست که عادت به باز خونی شون دارم، چون برام حکم شراب کهنه را دارند که سال به سال لذت بیشتری از خوندنشون میبرم. " سمفونی مردگان " اثر آقای معروفی را سالهاست که باز خونی می‌کنم و برای من حکم "حافظ" را در نثر داره و تابستان امسال باز خواندم و باز مسخ این قلم جادویی شدم و نیازی به توضیح نمی‌بینم که این اثر برای همه شناخته شدست. کتاب دوم هم اثر جاودانی آقای فصیح هست " زمستان ۶۲". کتاب را سالها پیش کادو گرفتم و اگر مثل امسال فرصتی برای بازخوانی پیش نیامده باشه دیدن جلد آبیش در کتابخانه سفیدم بهم آرامش میده که هست. برای نسل ما این یک رمان کلاسیک هست و تمام آرمانهای‌هایی‌ که به فنا رفت و نکبت جنگ را به تصویر می‌کشه. کتاب سومی‌ که برای اولین بار فروردین امسال خونم اثر جدید آقای دولت آبادی هست بنام " کلنل من به زبان آلمانی‌ خوندم. نمی‌دونم که ترجمه فارسی هم تو این ماه‌ها شده یا نه. اما امیدوارم که در دولت جدید این کار عملی‌ بشه


...

شیوا نوشته :

طبل حلبی به دلیل زبان شیوا، موضوع جذاب، دوست‌داشتنی و همه‌جانبه بودن رمان ، طبل حلبی داستان یک نسل است نسلی به شدت ستمدیده و در عین حال ستمگر... روایت داستان پرکشش و جذاب است.
گلف روی باروت رمان یک بانوی نویسنده‌ی جوان ایرانی به دلیل جسارت نویسنده در پرداخت به موضوعی تازه در قالب یک رمان با شیوه‌ی روایت و بازی زبانی متفاوت و استفاده از داستان‌های اساطیری به شیوه‌ی کاملا مدرن و شیک...
سمفونی قورباغه‌ها به دلیل زیبا بودن تک تک داستان‌ها، موجز بودن و جادویی بودن مفاهیم و موضوعات آن
اتحادیه‌ی ابلهان به دلیل این که داستان‌ خود ِ ماست، داستان آدم‌هایی‌ست که در ما هستند کنار ما هستند و با ما زندگی می‌کنند و رفتار و اخلاق عجیب و غریبشان بر بعد پنهان کاری و حفظ ظاهرشان می‌چربد. این رمان در قالب طنز به شدت جذب می‌کند و به شدت می‌خنداند...

...


امینه نوشته :

باز هم مثل همیشه بازی جالبی رو شروع کردی.. بازی جالب و آموزنده..
من به کتب تاریخی بیشتر از هر کتاب دیگه ای علاقه دارم اما در کنارش رمان هم مطالعه میکنم.
کتاب های مورد علاقه من به ترتیب اولویت:
از سیدضیا تا بختیار .
 
این سه زن.
6 سال در میان زنان وحشی آمازون.


....

حافظ نوشته :

منم کتاب های خوبی که خوندم رو معرفی می کنم:
ذوب شده نوشته ی عباس معروفی.بین کتاب هایی که درمورد شکنجه خوندم، قابل لمس تره. خواننده ترقیب می شه حتماً تا اخرش رو بخونه.اما خب اعصاب آدم رو خورد می کنه!
مجموعه داستان آدم ها نوشته ی احمد غلامی. خورده روایت هایی از زندگی ماست. موضع های ساده و به ظاهر پیش پا افتاده ای رو به تصویر می کشه.اما در باطن حرف های زیادی برای گفتن داره.
سنگ فرش هر خیابان از طلاست نوشته کیم وو چونگ بنیانگذار شرکت دوو. ازخاطراتش می گه. از تلاش هاش برای پیشرفت.اینکه چطور دوو به اینجا رسید.
دلم نیومد مجموعه داستان نیمه تاریک ماه نوشته ی "هوشنگ گلشیری" رو هم نگم!حتماً بخویند!


...

رگبار نوشته :


این انتخاب برای من یکی که سخت بود واقعا . اما خب محدودیت 3 تا کتاب مجبورم می کنه اسم خیلی از کتابایی که دوست دارم رو نگم . این سه کتاب اخیرا خونده شدند . دو تاشون دوباره خونی شده و یکیشون رو تازه خوندم .

من بی اغراق باید بگم با آتش بدون دود نادر ابراهیمی بارها و بارها زندگی کردم . 20ساله بودم که اولین بار خوندمش . اول حماسه گالان و سولماز و بیش از همه شیفته شخصیت آلنی اوجای ترکمن بوده و هستم . شیفته حرکت و از پا نایستادنش . شیوه زندگی مردم ترکمن رو از اون کتاب شناختم و دوست داشتم . گشوه ای از خام وطنم رو بعد از این کتاب بودکه خوب شناختم و گاهی فکر میکنم بخشی از شخصیتم به خاطر این کتاب شکل گرفته  .

راز شاد زیستن آندرو ماتیوس رو واقعا دوست دارم . کتابیه بی مدعا و ساده و راحت که واقعا شاد زیستن رو به آدم یاد می ده . کم نبوده لحظات اندوه باز زندگیم  که با حوندن 2 صفحه از این کتاب امیدی تازه پیدا کردم .

کتاب زن پولدار رو دو ماه قبل خوندم . کتابیه برای زنان ولی خوندنش برای مردان هم بسیار مهمه . کیم کیوساکی که تجریه سرمایه گذاری و مدیریت داره و همراه همسرش رابرت کارآفرینای درجه یکی هستن توی این کتاب تجربه های خودش رو به بیانی شیوا و داستانی بیان کرده . من دوبار این کتاب رو خوندم و بار دوم نت برداری کردم .