-
بهمن 1390
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 10:16
ولادت نوشته شده در شنبه یکم بهمن 1390 ساعت 12:44 شماره پست: 619 رفقای عزیز و نازنین از محبتهای همتون تو این هفته ای که گذشت ممنون و متشکرم . واقعا وقت نداشتم و ندارم . همه پیامهای پرمهر و مهربانانه اتون رو با موبایلم می خوندم و سرخوشی ای شادمانه در جانم فرو می ریخت . هم نوزاد داری و هم گرفتاری کارهای خودم که یه دفعه...
-
دی 1390
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 10:22
تمام نامهایی که شما برای ما برگزیدید . همه در یک قاب نوشته شده در پنجشنبه یکم دی 1390 ساعت 1:0 شماره پست: 609 اول این که کلا دیشب هم همچین شب یلدایی نشد که بشه . امسال رو رفته بودیم منزل پدر باران و باجناق تازه و خواهرباران هم اومده بودند . تا این جاش بد نبود و پدر باران تازه شروع کرده بود به خاطره تعریف کردن و اولین...
-
آذر 1390
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 10:23
بساط کشاورزی را جمع کنید نوشته شده در سه شنبه یکم آذر 1390 ساعت 10:19 شماره پست: 591 نمی دانم چقدر اطلاع دارید که رتبه بهره وری ما در دنیا چند است ،یعنی بین صد و خرده ای کشوردنیا ما چندم هستیم ؟ آمار جدید ندارم ولی آماری که مربوط به یکی دوسال قبل بود نشان می داد که ما ، یعنی ایرانیان همه چیز تمام ، تقریبا بدترین بهره...
-
آبان 1390
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 10:35
یه جرعه آب نوشته شده در یکشنبه هشتم آبان 1390 ساعت 7:11 شماره پست: 570 در برهوت فیلم های کم ارزش ایرانی ، فیلم "یه حبه قند" جرعه آبی گوارا بود دراین کویر. .... کامنت برگزیده مهشاد گفته : واقعا با جرعه آب در برهوت خیلی حال کردم.کاملا باهات موافقم.دیگه از این سینمای ایران خسته شدم.کمدی های سخیفی که حاضرن...
-
مهر 1390
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 10:36
بپا گازت نگیره ! نوشته شده در دوشنبه چهارم مهر 1390 ساعت 8:15 شماره پست: 543 می دانید که هر روز با مترو رفت و آمد می کنم . بیش از یک سال است که در تمام ایستگاههای مترو دستگاه های فروش خودکار بلیط کار گذاشتند که کار کردن با آنها فوق العاده ساده است. یعنی کسی که بی سواد هم باشد می تواند در عرض 10ثانیه ، پول بدهد و صفحه...
-
شهریور 1390
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 10:38
سه تفنگدار نوشته شده در چهارشنبه دوم شهریور 1390 ساعت 10:7 شماره پست: 460 چند روز قبل تو جایی صحبت خواننده های پاپ قدیمی شد همه متفق القول، اسم ابی و ستار و داریوش رو می آوردن که از بقیه معروفترند و بیشتر شناخته شدن .وقتی انقلاب شد ، سال 57 ، سه تا خواننده مرد بودن که من که بچه کوچیکی بیش نبودم خوب می شناختمشون . هر...
-
مرداد 1390
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 10:41
معمم مترویی اگه مثل من مترو سوار باشین، از دو سه هفته قبل از ماه رمضون به این طرف ، حتما با صحنه زیر مواجه شدین و اگه هم متروسوار نیستین میتونین حالا ببینین : از روز اولی که این آقایون معمم رو دیدم که توی ایستگاههای مترو نشستن و جلوشون یه لپ تاپ بازه و روی تابلوی جلو رو و پشت سرشون نوشته طرح نسیم معنوی و مشاوره دینی و...
-
تیر 1390
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 10:47
بر خلاف جریان آب امسال که داشت شروع می شد با خودم عهد و پیمان بسته بودم که ناامیدی بسه ، منفی بافی بسه ، گوش کردن اخبار اعصاب خرد کن بسه ، خوندن خبر بد بسه ، معاشرت با غرغروها بسه ، .... و این جوری می خواستم با دوری کردن از چیزای منفی روحیه ام رو بهتر و قوی تر کنم . خب سال نو شروع شد و ما هم بر سر عهد و پیمان خودمون...
-
خرداد 1391
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 10:49
همسایه ها نوشته شده در شنبه هفتم خرداد 1390 ساعت 7:43 شماره پست: 468 چند ماهی ست که وقتی صبح ها بلندمی شویم تا صبحانه ای بخوریم و سرکار و زندگی خود برویم ، برای تلطیف فضا ، رادیو را روشن می کنیم. بیشتر اوقات هم رادیو پیام را گوش می کنیم که گه گاه موسیقی ها و ترانه های خوب و فرح بخشی پخش می کند . خب طبیعتا مجبور هستیم...
-
اردیبهشت 1390
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 10:50
باز هم هوا بارانی و رگباری است ! نوشته شده در یکشنبه چهارم اردیبهشت 1390 ساعت 14:6 شماره پست: 449 حال خوبی دارد چند روز آخر فروردین و چند روز اول اردیبهشت را قدم زدن در کوچه های تهران .... حال خوبی دارد از ورای دیوارهای آجری خانه ها عطر گلهای سرخ و امین الدوله و اناری و گلیسین را بوییدن .... حال خوبی دارد نوازش نگاه...
-
شهریور 1389
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 11:12
آبپاشی نوشته شده در دوشنبه یکم شهریور 1389 ساعت 10:41 شماره پست: 424 آقا ، من بودم و باران بود و مادر باران بود و خواهر باران بود و شوهر خواهر باران بود ( همون ژیان معروف ها !) و بنیامین که همگی نشسته و لم داده بودیم وسط چمنهای پارکی تو حاشیه اوائل جاده کرج -چالوس و زیراندازی انداخته بودیم زیرمان و چای می نوشیدیم و گپ...
-
مرداد 1389
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 11:14
میدان قدیمی نوشته شده در شنبه دوم مرداد 1389 ساعت 11:13 شماره پست: 399 یه سوالی. کی می دونه قدیمی ترین میدان تهران چه میدانیه؟ ....نمی دونین ؟ هیچ عیبی نداره ! حکما گفته اند که ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیبه . پس برای این که کارتون عیب دار نباشه از من بپرسین . بهتون خواهم گفت . رازی رو بهتون بگم رفقا ! من خودم هم تا...
-
تیر 1389
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 11:15
صحرا را نقد می کنیم ! نوشته شده در سه شنبه یکم تیر 1389 ساعت 15:6 شماره پست: 373 صحرا از من دعوت کرده تا نقدش کنم و چشم نقدش می کنم که همیشه نقد و بررسی رو دوست دارم چه خوندنش رو چه انجام دادنش رو ، چون باعث میشه که آدمی کندوکاوی بکنه و پرسشهایی رو مطرح کنه که قبلا نکرده بود . البته این نقد وبلاگ صحراست نه خود او ....
-
خرداد 1389
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 11:19
رادمردی که ...دیگر نیست نوشته شده در شنبه یکم خرداد 1389 ساعت 16:5 شماره پست: 350 بچه هایی که از اول خواننده وبلاگ من بودند اگه یادشون باشه یه خاطره بامزه و جالبی از یه استاد خوبی توی دانشگاهمون تعریف کرده بودم . اگه یادتون نیست می تونین با فشردن این لینک این خاطره رو بخونین . دکتر داور ونوس استاد مسلم بازاریابی و...
-
اردیبهشت 1389
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 11:20
کیف نوشته شده در چهارشنبه یکم اردیبهشت 1389 ساعت 11:41 شماره پست: 333 دیروز قرار ملاقاتی داشتم و یه ربع زودتر از قراربه وعده گاه رسیدم . ناچار کنار نرده های پارک ساعی قدم زدم و برای وقت گذرونی مردمی که رد می شدند رو زیر نظر گرفتم . چیز جالبی رو برای اولین بار متوجه شدم : امکان نداره زن یا دختری رو توخیابون ببینی که...
-
فروردین 1389
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 11:21
بهار خوش باد نوشته شده در یکشنبه پانزدهم فروردین 1389 ساعت 12:37 شماره پست: 321 بابا ملت مگه شما کار و زندگی نداری که روز عید هم ویلاگ می نویسی ؟ بله با خود تو هستم که خودت رو زدی به کوچه علی چپ ( شهید علی چپ فعلی ) و دور و برت رو نیگا نیگا میکنی ! چه معنی داره بیام بعد از دو هفته ، روز 14فروردین و در گوگل ریدر رو...
-
اسفند 1388
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 11:38
پنبه زنی بی حاصل نوشته شده در یکشنبه دوم اسفند 1388 ساعت 12:14 شماره پست: 306 من امروز فهمیدم اگه یه معتاد کلاسیک و واقعی می شدم خیلی سخت بود که ترک و توبه نصوح و حقیقی بکنم . تو این دوهفته تموم که از اینترنت و وب محروم بودم ، روزای اول واقعا خیلی سخت بود . خب عادت کرده بودم هر روز یا هر یه روز در میون ، هم یه مطلبی...
-
بهمن 1388
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 11:40
بی رحمی نوشته شده در پنجشنبه یکم بهمن 1388 ساعت 10:45 شماره پست: 294 دیشب که رسیدم خونه دیدم خانوم همسر عصبانیه . ازش پرسیدم چی شده ؟گفت : «یه وقتا که می گم چرا این بلاها سر این مملکت و مردم میاد ؟ جوابشو امروز گرفتم » . پرسیدم چی شده مگه ؟ گفت که دیروز که بیرون از خونه بوده ، تو خیابون حس می کنه کمی حالش بده و درد...
-
دی 1388
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 11:48
رادیو رگبار آغاز به کار می کند - اول زمستان 1388 نوشته شده در سه شنبه یکم دی 1388 ساعت 10:7 شماره پست: 277 خانم ها و آقایان ، دختر ها و پسرها ، شنوندگان عزیز اولین صبح زمستان تون رو با رادیو رگبار شروع کردید. زمستان خوبی را برایتون آرزو می کنیم . زمستانی پر از برف و آدم برفی و لوژ بازی و ...و چه زمانی بهتر از حالا که...
-
آذر 1388
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:49
شیطنت نوشته شده در یکشنبه یکم آذر 1388 ساعت 11:59 شماره پست: 259 از پنشنبه شب تا الان که به عبارتی می کنه سه شب و دو روز که خانوم همسر و بنیامین رفته اند تبریز ،و بنده در منزل تنها شده ام ، چندین نفر از زوجه های دوستان که تماس گرفتن و فهمیدن من تنها هستم ، اصرار کرده اند که تنها نمون ،بیا خونه ما ، با شوهر من برین...
-
آبان 1388
یکشنبه 24 آبانماه سال 1388 11:50
گردو خاک کردن نوشته شده در شنبه دوم آبان 1388 ساعت 12:5 شماره پست: 237 خدمت سرورای خودم عرض کونم که : ما از وقتی پامونو تو این وبلاگستون گذاشتیم ، کلی چش و گوشمون واز شد و دانا شدیم . یکی از چیزایی که خوب فهمیدیم اینه که این مکان که عبارت باشه از وبلاگ باید یه جورایی حرمت داشته باشه . ینی این که نباس توش یه چیزایی رو...
-
مهر 1388
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 11:51
نوچه آقام شعبون نوشته شده در چهارشنبه یکم مهر 1388 ساعت 17:2 شماره پست: 217 بالاخره بعد از چن ماه تونستیم یه وقتی جور کنیم بریم این "پستچی سه بار درنمی زند" رو ویزیت کنیم . راستیاتش اول به ما گفته بودن که این یه فیلم ترسناکه ما هم رو همین نیت پاشدیم رفتیم که یه کمی بترسیم و از ترس خودمون لذت ببریم ( مازوخیسم...
-
شهریور 1388
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 11:53
خیانت یا ...؟ نوشته شده در یکشنبه یکم شهریور 1388 ساعت 16:16 شماره پست: 197 پریشب رفته بودیم مهمانی دوستمان . ترکیب مهمانها این طوری بود : میزبانان که آقای (ش) دندانپزشک بود ( البته ربطی به دندانپزشک پست قبلی نداره ها . این یکی اصلا چاق نیست و کارش هم عالیه فقط مطبش به ما دوره یعنی مهرشهر کرجه وگرنه حتما پیش خودش می...
-
مرداد 1388
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 11:55
طیاره نامه نوشته شده در پنجشنبه یکم مرداد 1388 ساعت 11:30 شماره پست: 177 یه چیز بامزه ای تو مملکت ما هست و اون اینه که اصلا معلوم نیست چی درسته و چی نادرست! یادمه زمان بابای ما می گفتن روغن حیوانی برای بدن عالیه . بعد از سالها پزشکا اومدن گفت نخیر خیلی هم مضره و باید روغن گیاهی مصرف کنین . بعد دوباره سالها گذشت و حالا...
-
تیر 1388
سهشنبه 30 تیرماه سال 1388 11:56
برآ ای آفتاب ، ای توشه امید ! نوشته شده در شنبه ششم تیر 1388 ساعت 14:1 شماره پست: 156 فکرشو که می کنم می بینم ما چن قسم بلاگر داریم . بلاگرهای خارج نشین که خیالشون تخت و تبارکه که دست احدی بهشون نمی رسه و هرچی دل تنگشون بخواد رو ورمیدارن کیبردی می کنن و بلاگرهای داخل نشین که یا اسمهای واقعی دارن یا اسمهای مجازی . اون...
-
خرداد 1388
پنجشنبه 28 خردادماه سال 1388 11:58
تقلب می کنم ...پس هستم ! نوشته شده در شنبه دوم خرداد 1388 ساعت 15:38 شماره پست: 151 من می دونم که یا الان دانشجو هستی یا این که قبلا دانشجو بودی یا این که بعدا دانشجو می شی ( اینو می گن منطقی که مو لا درزش نمی ره ها !) پس چیزی رو که می خوام بگم ، حتما ، حتما ، حتما با گوشت و پوست واستخونت حس کردی و کاملا موضوع برات...
-
اردیبهشت 1388
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 11:58
چند سوال از افشین قطبی نوشته شده در پنجشنبه سوم اردیبهشت 1388 ساعت 15:48 شماره پست: 135 ای افشین قطبی ملقب به امپراطور ظاهرا سرمربی تیم ملی ایران شدی ، بدان که این صندلی جایگاه بزرگانی بوده و الکی بهش تکیه نکن . مثلا سلطان ( که میدونی کی بود ) حاجی ( معرف حضور هستن که ایشون ؟) بلاژ که وللش . پرفسور عینکی که خودشو...
-
فروردین 1388
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 11:59
این چند روز در چند خط نوشته شده در شنبه پانزدهم فروردین 1388 ساعت 14:40 شماره پست: 120 سلام - هلو - بون ژور - اهلا - گودن تاک - اومدم . اومدم اول از همه ، چن دقیقه قبل از سال تحویل آقا باراک با یه شوت بلند و کشیده توپ رو انداخت تو زمین ایران . دویویم ، مقام معظم یه نامگذاری مفید و سازنده برای امسال انجام دادند . سیوم...
-
اسفند 1387
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 12:10
بع بع !! نوشته شده در شنبه سوم اسفند 1387 ساعت 14:58 شماره پست: 101 تو پست قبلی یه چیزایی نوشتم و لپ کلامش ( شایدم لب کلامش ) این بود که گوسفند نباشیم . یه برداشتایی شد و شایدم سوء تفاهمایی ایجاد شد از طرف دوستایی که به من لطف دارن و برام نظر می ذارن مثلا هستی گفت : چه گوسفندوار بودنی اگه عشق و محبت نباشه . اگه نزدیکی...
-
اسفند 1387
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 12:11
منو بکش خوشگلم کن نوشته شده در سه شنبه یکم بهمن 1387 ساعت 15:25 شماره پست: 83 ۱- رفیقی دارم که بعد از من وارد بازار کار شد شاید 5سال بعد ، شایدم بیشتر ، اونشو درست یادم نیست . ولی رفت توی یه شغل نون و آب دار . چیزی که با جنس مونث سروکارداره ، فروش لوازم آرایشی . الان دلم می خواد بیاین و وضع و روز منو بببینین وضع و روز...