کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

دی 1390

تمام نامهایی که شما برای ما برگزیدید . همه در یک قاب

نوشته شده در پنجشنبه یکم دی 1390 ساعت 1:0 شماره پست: 609

 

اول این که کلا دیشب هم همچین شب یلدایی نشد که بشه . امسال رو رفته بودیم منزل پدر باران و باجناق تازه و خواهرباران هم اومده بودند . تا این جاش بد نبود و پدر باران تازه شروع کرده بود به خاطره تعریف کردن و اولین شغلی که داشت و من هم طبق رویه مالوف آماده می شدم که دیوان حافظی بخونم و فالی برای هر کس بگیرم که ما مجبور شدیم به خاطر ناراحتی باران (از همین سختی ماه آخر بارداری رو عرض می کنم)برگردیم خونه تا راحت استراحت کنه و شب یلدای خودمون و اون ها رو ابتر کردیم !

دوم این که من همه اسمایی که برام فرستادین رو این پایین فهرست کردم . خوندش خالی از لطف نیست و سلیقه جمعی شما رو نشون می ده . 

 

وحشی کردن دلار

نوشته شده در شنبه سوم دی 1390 ساعت 15:56 شماره پست: 610

 

در این روزها که دلار تاخت و تازی بی محابا می کند و رکورد تاریخی 1550 تومان را بر جای گذاشت، سوال اساسی این است که واقعا چه کسی دلار را به این گونه جست و خیز انداخته است ؟ چندتا سفته باز و دلال!!؟

بی معطلی بگویم که مالک بیش از 80%از دلار (ارز) مملکت که از فروش نفت خام حاصل می شود دولت و بانک مرکزی است که نرخ واقعی ارز را آن ها تعیین می کنند .چگونه ؟

ساده است . اگر دولت بخواهد نرخ دلار کاهش یابد ، رقم بیشتری از دلارهای موجود در بانک مرکزی را به بازار ارز تزریق می نماید، و بالعکس اگر بخواهد قیمت آن بالا رود ، پس سهم کمتری از درآمدهای نفتی را به بازار ارز تزریق می نماید. قانون مهم و روشن عرضه و تقاضا .

پس همیشه یک طرف و چه بسا دو طرف قیمت دلار خود خود دولت است !که بنا به طرحی که آن موقع در ذهن دارد با قیمت بازی می کند .

....

کامنت برگزیده

نیره گفته : پس علی الحساب ما لعبتکانیم و فلک (= دولت) لعبت باز! مثل همیشه اسیر دست سیاست بازی حضراتیم...

 

عذر تقصیر

نوشته شده در دوشنبه پنجم دی 1390 ساعت 11:2 شماره پست: 611

مقاله کوتاهم درباره دلار هنوز ادامه داره ها اما وقتش رو ندارم که کاملش کنم و امروز بذارمش رونت . شاید فردا ..

نمی دونم این گیر و گرفتاری و کمبود وقتم برای کافه ام  از کجا داره میاد والا . تا حالا نشده بود که این قده وقت کم بیارم سر این کار . بیچاره انگار بچه یتیمه که انداختمش آخر همه کارهام و وقتی همه کارهام رو کردم بتونم بیام سری بزنم بهش و دستی به سر و گوشش بکشم .

از اون بدتر به وبلاگ رفقا هم نمی رسم سر بزنم . یه موقعی سری از هم سوا بودیم . کامنت پشت کامنت بود که براشون (براتون) می ذاشتم و گفتمانی می کردیم دراین سپهر مجازی و روحی تازه می نمودیم ولی الان ...

به هر حال فکر نکنین که ما آداب معاشرت سرمون نمیشه و ازین جور نسبتهای ناروا که وقتم بس ناجوانمرادنه تنگ است . یه چن وختی ما رو این جوری تحمل کنین تا این فسقل دومی ما بیاد و سرم کمی خلوت تر بشه و بتونم بیشتر در خدمتتون باشم . شاید هم یه ای دی اس الی چیزی برای خونه دست و پا کردم و تو شب بیداری هایم بتونم وبلاگ داری هم بکنم !

خلاصه این که ما رو فعلا این چن وخت همین جوری قبول کنین . ثواب داره والله .

فعلا رخصت .

....

کامنت برگزیده

مهشاد خانوم گفته : دومی بیاد سومی.سومی بیاد چهارمی.بعدش پنجمی و همینطوری الی آخر
گرفتاری همیشه هست پدر جان!!

 

دو جور دلار و دو جور کشور

نوشته شده در چهارشنبه هفتم دی 1390 ساعت 9:42 شماره پست: 612

 

این پست ،قسمت دوم پست قبلی (وحشی کردن دلار)است .

سوال مهمی که در این جا مطرح می شود این است که آیا دلار ارزان (که با فروش نفت خام و اختصاص دادن یارانه ، ارزان شده) به نفع کشور و من و شماست یا دلار با قیمت عادی (که عرضه و تقاضا قیمتش را تعیین کرده و طبیعتا خیلی افزایش پیدا می کند) ؟

من که فاش می گویم و از گفته خود دلشادم که دلار عادی و البته این عادی بودن باید افزایش سیستماتیک و از روی حساب و کتاب باشد  نه مدل کتره ای و الله بختکی این روزها .

چرا ؟

فرض کنید شما در ایران کالایی را می سازید به قیمت یک میلیون تومان . اگر بخواهید با دلار یارانه دار ( همین دلاری که در بازار موجود است ) آن را حساب کنید چقدر می شود؟ با دلار 1400تومانی در بازارهای جهانی می شود 714دلار .

حالا فرض کنید موقعیتی است که دولت پول نفت را نمی ریزد به پای سوبسید (یارانه ) دلار و دلار رفته رفته به قیمت واقعی خود نزدیک می شود . مثلا به 3000 تومان .خب حالا قیمت کالای شما در بازارهای جهانی چند است ؟ 330 دلار. یعنی شمای سازنده کلی قدرت رقابتیت می آید بالاتر و برای من و شما می صرفد که وارد کار تولید و صادرات شویم و از یک مصرف کننده همه چیزتمام تبدیل به یک تولید کننده جدی شویم .

اما دولت ما چکار می کند ؟ او در واقع به صادرکننده خارجی (چینی ، روس ، غربی ) از جیب من و شمای محروم و مستضعف ،یارانه می دهد تا جنسش ارزان تر از قیمت واقعیش به دست مصرف کننده ایرانی که در جیبش اندکی پول از فروش نفت خام قرار گرفته برسد . مثلا کفشی که 20دلار قیمت دارد با دلار یارانه دار ، 28هزارتومان وارد کشور می شود ولی با دلار آزاد 60هزار تومان .

این جاست که شاعر می گوید بدو بدو که آتش زدم به مالم .

 ....

کامنت برگزیده

نیره گفته : میگم ما که از پول نفت حسابی سیر شدیم. شما چشم نداری ببینی چند تا کشور محروم و مستضعف (من جمله کشورهای اروپایی و چین و...) هم این وسط سودی ببرن؟ والا ثواب داره به خدا!!!!!!!!!!!!!

2012 استارت خورد

نوشته شده در یکشنبه یازدهم دی 1390 ساعت 17:15 شماره پست: 613

 

امروز که اومدم سر کار یادم افتاد که امروز اولین روز است از سال جنجالی ۲۰۱۲ . سالی که به ماها گفته شد و برامون فیلمها ساختند از تغییرات عظیم و شگرف و تمدن سوزی که در این سال رخ خواهد داد .

باشه ما ۳۶۵روز منتظر می مونیم ببینیم امسال قراره چه فرقی با سالهای ماضی فوکوله !!

....

کامنت برگزیده

س رشیدی گفته : سالِ دو هزار دوازده از راه رسیده

میگن این دنیا به آخر رسیده

ما که کاری به سر و تَش نداریم

چونکه کارد به استخونمون رسیده
__________
ابیاتی که خواندید سروده ی اینجانب بود در مدح سال 2012!

 

برادر بزرگ

نوشته شده در سه شنبه سیزدهم دی 1390 ساعت 14:2 شماره پست: 614

 چن روز قبل کتابی خریدم به اسم "فرزند دوم ،پیامدها و راه حلها" نوشته دکتر آمریکایی مگ زوبیک و تا فرصتی می کنم چند فصلش رو می خونم .

راستش از یه چیزی که الان وحشت دارم و چند باری هم سمیه خانوم حسابدار عزیز تو کامنتاش بهش اشاره کرده بود ،همین حسادتیه که به احتمال زیاد بنیامین به نوزاد جدید خواهد داشت . از این طرف،اون طرف چیزهای جالبی شنیدم که چه کارهای بکنیم که این مشکل رو نداشته باشه و اذیت نشه ، ولی خب واقعا خوندن این کتاب به چیز دیگه است و کلیدهای خیلی خوبی به من داره می ده.

راستی ما (من و باران )اسمها رو بررسی کردیم و یه اسم زیبا از بین همین اسمهای پیشنهادی شما انتخاب کردیم . اگه گفتین کدومشه ؟!! (راهنمایی : اولش با الف یا ب شروع نمی شه) جایزه هم داره !!

....

کامنت برگزیده

عطیه گفته : سلام! خوب به عنوان یه مادر که تجربه دو فرزندی رو همین اخیراً داشته باید بگم که:
1- خوندن کتاب و مطلب در این زمینه به شدت توصیه میشه. اما یادتون باشه که خوندن این مطالب فقط قبل از به دنیا اومدن دومی نباشه. چون دائم باید براتون یادآوری بشه!
2- به دنیا اومدن دومی به هر حال از وقتی که برای اولی میذاشتین کم خواهد کرد. اما نگران نباشید! شما کیفیت همون زمان رو بهتر کنید!
3- بعد از به دینا اومدن دومی، سعی کنید به نوعی اولی رو تو کارهای اون مشارکت بدین. این ایجاد حس مسئولیت به ایجاد رابطه عاطفی بین دو برادر خیلی کمک میکنه.
4- خیلی روی این موضوع مانور ندین که : تو بزرگتری ... تو نباید این کارها رو بکنی... هیس! یواش! الان نی نی بیدرا میشه و ... به جای این هشدارها، از همون حس مسئولیت استفاده کنین: مثلا: پسرم بیا بریم به داداشی سر بزنیم ببینیم بیدار شده یا نه؟ تا من داداشی رو میبرم بشورم میشه تو هم یه پوشک برام بیاری؟ و...
5- این وسط نقش مادر خیلی مهمتره. تمام نگاه های اولی به مادره تا ببینه آیا از توجهش به اون کم شده یا نه؟ بهتره در مواقعی که میتونین رسیدگی به دومی رو به عهده بگیرین تا مادر و بنیامین با هم خلوت کنن و حسابی ناز و نوازشش کنن.
6- موقع ترخیص از بیمارستان از طرف دومی برای اولی یه کادویی که میدونین دوست داره بخرین. بگین اینو داداشی برات گرفته. البته با توجه به سن بنیامین ممکنه باور نکنه. اما یه جوری جلوه بدین که داداشی از تو ممنونه که قراره داداشش بشی...
7- حرف خیلی زیاده. حالا ایشالله وقتی دومی به دنیا اومد اگه تجربیاتم به دردتون بخوره در خدمتم.

اسم نی نی ما

نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم دی 1390 ساعت 17:53 شماره پست: 615

 

خب...... الوعده وفا

از بین همه ،فقط یک نفر تونست دقیق حدس بزنه که قراره اسم برادر کوچولوی بنیامین چی باشه و اون یه نفر کسی نیست جز ....

 

(به سبک مسابقه های تلویزیونی یه تعلیقی بدیم )

 

برای فهمیدن اسم نی نی ما و اسم اون یه نفر که اسم رو درست حدس زد به ادامه مطلب مراجعه کنید !!!!

....

کامنت برگزیده

صحرا گفته : وااااااااااااااااااااااااااای
باورتون نمی شه !
باور کنید دارم راست می گم !
احتیاج هست قسم بخورم که باور کنید؟
من می خواستم این اسم رو پیشنهاد بدم اما بعدش گفتم حالا می گید چه از خود مچکر اومده اسم یاسین و دانیال رو پیشنهاد می ده !
باور کنید...
انتخابتون بیست بود. دانیال خیلی اسم زیبایی هست . معنی اش هم بی نظیره . یعنی خدا حاکم من است !نام پیامبر رحمت و باران !


خب...... الوعده وفا

از بین همه فقط یک نفر تونست دقیق حدس بزنه که قراره اسم برادر کوچولوی بنیامین چی باشه و اون یه نفر کسی نیست جز ....

 

(به سبک مسابقه های تلویزیونی یه تعلیقی بدیم )

 بله و اون برنده خوشبخت کسی نیست جز ارکیده خانوم گل گلاب از وبلاگ سیب حوا

و باز هم بله ....ما دانیال رو انتخاب کردیم . این ما که می گم شامل بنده ، باران خانوم و شورای محترم نگهبان آقا بنیامین که این اسم رو تایید کرده اند میشه .

و اما جایزه ارکیده عزیز: ارکیده جان ما وقتی دانیال دنیا اومد شما رو به منزلمون دعوت می کنیم تا شام رو دور هم باشیم و بیشتر با هم آشنا بشیم .

برنامه ما در این جا به اتمام رسید .از همه شرکت کننده های عزیز که وقت گذاشتند و شرکت کردند ممنونیم . دانیال هم از شما تشکر ویژه داره . خدا نگهدار

هفته نهایی

نوشته شده در شنبه هفدهم دی 1390 ساعت 17:27 شماره پست: 616

 

این هفته (یعنی هفته ای از شنبه 17دی شروع می شه و به جمعه 23دی ختم ) برای خونواده ما یه هفته خیلی خیلی خاصیه . این آخرین هفته ای هست که فقط ما 3 تا (من و باران و بنیامین) با هم هستیم واز وسطای هفته بعد خونمون یه مهمون خیلی کوچولو خواهد داشت که قراره جمعمون رو چار نفری کنه .

یه حس عجیبی دارم و تو خونه ما یه جور بی قراری حکمفرماست . (نمی دونم چه جوری براتون بیانش کنم چون برای خودم هم خیلی خوب آشکار نیست والا.) ولی خب تا حدودی این بی قراری یه جورایی منو یاد ساعتهای قبل از سال تحویل می اندازه که بدو بدو تو خونه و خیابون کارهام رو می کردم که تا قبل از سال نو همه چیز آماده شده باشه .

آره یه جورایی همین جوریه . یه حس انتظاره و یه حس نگرانی هم از چی شدن هفته بعد باهاش توامه.

....

کامنت برگزیده

نیلوفر خانوم گفته : نگران نباشید . این استرس طبیعیه و کاملا" هیجانی . ایشالا صحیح و سالم فارغ میشن . هم نینی و هم مامانش حالشون خوبه خوبه .خدا اون بالا بالاها نشسته و می دونه که یه فرشته کوچولو تا آخر این هفته بیاد پیشه مامانو باباش و حواسش به همه چیز هست. بنیامین رو هم از طرف من ببوسید. پیشاپیش بهتون تبریک می گم و هم دعا می کنم و براتون از راه دور کلی انرژی مثبت می فرستم . ایشالا که با عکس و آپ جدید ما رو هم خوشحال کنین و بی خبر نذارین . کاری از دست ما ساخته هست بی تعارف بگید

به دادگاه شکایت می کنم

نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم دی 1390 ساعت 12:34 شماره پست: 617

 

گاهی اوقات که به علل عقب موندگی و ادبار جامعه ای که در اون زندگی می کنم ، فکر می کنم به نظرم می رسه علت العلل این وضع اسف بار ، بی عملی و دست روی دست گذاشتن من و امثال منه . فرقی هم نداره که در کجای این مملکت زندگی می کنیم و چه شرایط مالی یا طبقاتی داریم .

مهمترین توجیهی که در این جور وقتا از لسان مبارکمون خارج میشه اینه که : «ای بابا مگه این همه اعتراض کردن به جایی رسیدن که من و تو برسیم؟ باید کفش آهنی بپوشی و راه بیافتی تو ادارات و از کارو زندگیت بیافتی.» و به جای حل مشکل از طریق عملی، سعی می کنیم با غر زدن عقده گشایی کنیم .

این از یه مقدمه محکم و دشمن شکن !

اما بعد ...

مدتی است که به ذهنم رسیده برای رفع آلودگی جانسوز هوای تهران (بد نیست نوشته قبلی ام تحت عنوان کوکتل سرب و بنزن و آزبست رو بخونین ) و دیگر شهرهای بزرگ ، چرا من و شما از مسببین و مسئولین این امر در دادگاه شکایت نکنیم؟ برویم دادگستری شهرمان و دادخواستی علیه نهاد مسئول رفع آلودگی هوا اقامه کنیم . حالا این نهاد مسئول ،می تونه شهرداری باشه یا می تونه سازمان حفاظت از محیط زیست ،دقیق نمی دونم . این رو می شه فهمید.

ممکنه که شما عنوان کنین که این کار فایده ای نداره و نتیجه بخش نخواهد بود . اما سوال من اینه که مگه کردیم و نشده ؟ به قول مولانا : دوست دارد دلبر این آشفتگی ... کوشش بیهوده به از خفتگی . حداقل تلاشمون رو که می تونیم بکنیم . نمی تونیم؟

اگه راهکاری تو این زمینه سراغ دارین لطفا اعلام کنین .

....

کامنت برگزیده

عطیه خانوم گفته : به به! میبینم این پدر عیالوار اونقدر فراغت خاطر پیدا کرده که میخواد کفش آهنی بپوشه و بره از خودشون به خودشون شکایت کنه!!!
خوب! حرف‌های شما رو در بست قبول دارم! اما من‌باب مثال خدمتتون عرض کنم که بنده خودم و چند تن از اطرافیانم بابت مواردی که درش بسیار محق هم بودیم رفتیم و شکایت هم کردیم! اما میدونید چی شد؟! بعد از 2 ماه نامه اومد دم خونه‌مون که چون شکایت شما تو این مدت به جایی نرسیده پرونده مختومه اعلام می‌شه! یعنی اونهمه دوندگی و وقت نازنین و اعصاب نازنین تر، رفت به فنا!
حالا هم اگر شما بسیار اصرار دارید که برید و شکایت کنید و ... اوکی! کاری نداره! به یکی از شعب نیروی انتظامی مراجعه، فرم مخصوص شکایت را دریافت، مدارک شناسایی خود را الصاق و وقت گران‌بها را صرف کنید! فقط ممکنه شما حتی اون نامه 2 ماه بعد رو هم دریافت نکنید!!!!
اما این حرف‌های ناامید کننده بنده باعث نمیشه که از روحیه بسیار فعال شما در اینجا تقدیر و تشکر نکنم

 

فردا

نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم دی 1390 ساعت 9:43 شماره پست: 618

 

امروز آخرین روزی هست که خونواده ما 3نفره است . ایشالا ، بی حرف پیش ، گوش شیطون کر ، فردا این موقع ها عضو چهارم خونواده ما به دنیا میاد و به جمعیت 75میلیونی ایرانی ها هم ، یه نفر اضافه می شه !

هوا خنک و حدود 5درجه سانتیگراده ولی هواشناسی اعلام کرده که طی چن روز آینده سردتر میشه و می ره زیر صفر و انگار قراره بالاخره کمی زمستون رو حس کنیم . خوشبختانه امروز به مدد باد ممتدی که می وزه نسبتا تمیزه و میشه نفس کشید و درخشش خورشید رو فهمید. این نور درخشان آفتاب و این آسمان آبی آدم رو به زندگی و به فردا خوشبین تر و مثبت اندیش تر می کنه .

رفقایی که این سطور رو دنبال می کنین ، ما رو از دعای خیرتون محروم نفرمایین و تا می تونین کامیون کامیون برامون انرژی های مثبت بفرستین .

راستی ...

به نظرمن سزارین هربدی ای داره ولی این خوبی رو داره که می تونی برنامه و زمانت رو دقیقا تنظیم کنی و بدونی کی باید منتظرنوزادت باشی و یه دفعه غافلگیرت نکنه و جفت پا بپره وسط زندگی !!

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد