کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

زلزله شد! چه کنم الان؟


ساعتای 11شب دیشب بود که مادر باران زنگ زد که متوجه شدین انگار یه ساعت قبل زلزله اومده بود؟ که ما چیزی نفهمیده بودیم با این که بچه ها خواب بودند و خونه ساکت . ولی با این حال کمی دیشب به هول و ولا گذشت که چی میشه .


نمی دونم این داستان بی خیالی مسئولین کی به اتمام می رسه و در حالی که بارها و بارها کارشناسا هشدار دادن که چه واویلایی خواهد شد در صورتی که یه زلزه در اندازه بم توی تهران و شهرای بزرگ دیگه بیاد و آخریش رو دکتر عکاشه پدر علم ژئوفیزیک و زلزله‌شناسی ، 10روز قبل گفته بود که کار تهران با یک زلزله بالای 5 ریشتری تمام است ! خود منم 3 سال قبل یه مطلبی داشتم با عنوان خواب خرگوشی ما


در هر حال حالا که مسئولین بی مسئولیت کاری نمیکنند بهتره که خودمون بدونیم اقلا وقتی یه زلزله می یاد همون لحظه باید ما چه کنیم؟ چند تا دستور العمل امروز به دستم رسید که خوبند و قابل اجرا . بخونیدشون :


مدیریت بحران شهر تهران به علت وقوع چند زلزله خفیف سه الی چهار ریشتری در چند روز اخیر در وضعیت نارنجی قرار گرفته است. به همین دلیل ذکر چند نکته در هنگام وقوع زلزله پس از حفظ خونسردی بسیار حائز اهمیت است:

۱- محیط کنار ستونهای اصلی ساختمانها و دیوارهای بین آنها (دیوار حمال)؛ امن ترین نقاط در برابر ریزش آوار بوده و بیشترین مثلث حیات در آنها تشکیل می گردد. به هنگام وقوع زلزله به صور درازکش و با پوشاندن سر در کنار این دیوارها و به حالت نشسته با پوشاندن سر در کنار ستونهای اصلی قرار گیرید.

۲- روی تخت خواب، زیر میز، چارچوب در، داخل آسانسور، راه پله و وسط اتاق، محیط مجاور پنجره ها از نا ایمن ترین وقاط در هنگام وقوع زلزله می باشند. در این هنگام اکیداً از قرار گرفتن در این نقاط خودداری کنید.

لازم به ذکر است صد در صد تمام کسانی که در زلزله سال ۲۰۱۱ گواتمالا در زیر میز یا چارچوب در قرار داشتند؛ کشته شدند و یا دچار قطع عضو شدید شده اند.

۳- اگر در آسانسور بودید و متوقف کردن آن ناممکن بود، سریعاً در یکی از گوشه های آسانسور قرار بگیرید و زانوهای خود را شل کنید.

۴- اگر در راه پله بودید و فرصت خروج نداشتید؛ سریعاً در پاگرد قرار بگیرید و در حالت نشسته سر خود را با دو دست بپوشانید.

۵- در داخل و خارج ساختمان از قرار گرفتن در کنار دیوارهای جانبی ساختمان اکیداً خودداری کنید.

۶- در خارج از ساختمان از زیر درختان، پنجرها، کابلهای برق و اقلام در حال سقوط دوری کنید و به وسط خیابانها پناه ببرید.

۷- در هنگام رانندگی و در گاراژ خودرو از خودرو خارج شده و در کنار شاسی آن به صورت درازکش پناه بگیرید. شاسی خودرو یکی از بهترین مثلث های حیات را برایتان ایجاد می نماید.

۸- یخچال، فریزر، لباسشویی می توانند وزن آوار را منحرف نمایند؛ پس حوالی آنها نیز جانپناه خوبیست.

۹- نوزادان و اطفال را در قسمت داخل شکم خود در زمانی که در نقطه ایمن قرار دارید؛ قرار دهید و سر و روی آنها را بپوشانید.

۱۰- در زیر آوار به صورت آرام و شمرده نفس بکشید و تنها فریاد خود را برای زمانی نگهدارید که مطمئن هستید که ناجی بالای آوار به دنبال شماست.

۱۱- برای فرار به هیچ وجه از آسانسور استفاده ننمائید.

لطفاً اطلاع رسانی کنید و آموزش دهید. نقاط ایمن و نا ایمن را بشناسید.

 

فیلم می سازیم . . . آی فیلم می سازیم !


من به قیاس خودم یه عشق فیلم درست حسابی ام . یعنی این که هفته ای چند تا فیلم نبینم هفته ام به اتمام نمی رسه. فیلم هایی هم که می بینم یا هالیوودی خوبه ، یا جشنواره ای ، یا ایرانی خوب . که البته این مسیر به همین شکل نبوده از اول . یه دوره ای از زندگیم تمام فیلمهای روی پرده رو می دیدم .تمام فیلمهای جشنواره فجر رو می دیدم هر فیلمی که روی نوار ویدیو به دستم می رسید از قدیمی و جدید می دیدم . فیلم هندی ، فیلم فارسی ، فیلم جشنواره ای ، فیلم مفهومی ، فیلم هالیوودی ، فیلم مستند ، فیلم معناگرا


و اون وسطا تمام مجله های فیلم رو می خوندم ، ماهنامه فیلم ، گزارش فیلم ، هفته نامه سینما ، کتابهای سینمایی رو می خریدم و می خوندم ، فیلمنامه ها رو ، روشهای فیلمسازی رو


یواش یواش گزیده تر عمل کردم و هر چیزی رو نمی دیدم .الان کل فیلمای به درد بخور سینمای ایران اگه باشن ، سالی 10 تا دونه بیان رو پرده ، فیلمای هالیوودی و جشنواره ای هم همین طور .


خلاصه این بود علاقه من به هنر هفتم و عجب این که سر از کاری در آوردم که اصلا ربطی به سینما نداشت ، وارد کاری شدم که 20ساله دارم ادامه اش می دم .تجهیزات و ابزارآلات صنعتی !


حالا چی شد که یهو اینا رو گفتم و فیل من  یاد هندستون کرد ؟ من و دوتا از دوستام استارت داریم می زنیم که برای یه جشنواره فیملهای مستند محیط زیستی 180ثانیه ای ، یه فیلم بسازیم و جالبه که اون دوتا هم مثل من علاقمند این کار بودند ولی واردش نشده بودند. دوتا از همکلاسی هام هستند که تا حالا چند تا جلسه گذاشتیم و چند و چونش رو مشخص کردیم .


کاری که می خوایم بکنیم ربط داره به آلودگی دریا و اثری که روی آبزیان و انسان می ذاره و فکر کنم کار خوبی از آب دربیاد و قرار شده که دو روزآخر هفته رو بریم شمال برای فیلمبرداری


چی بگم دیگه ؟ ظاهرا همه کارهای مورد علاقه من داره با تاخیر انجام میشه . اون از درس خوندن دیر هنگامم ، اون از رمان دیر هنگامم  و اینم از فیلمسازی دیرهنگامم !

 


عروسی های دوردست


دیروز عروسی جواد بود . دوست خوبی که توی همین دنیای مجازی آشنا شدیم و به حقیقی کشیده شد . یه تعدادی از دوستای مجازی حقیقی شده رو هم دعوت کرده بود . عروسی که خیلی هم خوب برگزار شد توی یه باغی بود خارج از تهران .خیلی خارج از تهران به طوری که از میدون آزادی تا محل عروسی 2 ساعت تو راه بودیم . راهی پر پیچ و خم . حالا من که چون قرار بود عاقدش هم باشم زودتر رفتم و ساعت 6 اون جا بودم ولی بیچاره مردمانی که بعد از 7 یا 8 می خواستن بیان ، به چه ترافیکی قرار بود بر بربخورن ؟!


همون جوری که تو این کوچه پس کوچه های ملارد می رفتم و باغ رو هنوز پیدا نکرده بودم ، با خودم می گفتم این جمهوری اسلامی برای هر گروهی بدی داشته به این صاحب باغا خیرش رسیده که براشون مشتری جور شده . وگرنه کی اصلا به عقلش می رسید و دلش می خواست که برای عروسی گرفتن پاشه بره این جور جاها؟!



 برای پیوستن به گروه تلگرامی کافه رگبار روی این لینک کلیک کنید