کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

شغل می سازیم .... آی شغل می سازیم !


نمی دونم چرا بعضیا هی می گن دولت به فکر اشتغال زایی نیستش؟ دیگه چقده تلاش کنه آخه؟ چطورش رو الان خدمتتون عارض می شم .


همه می دونیم که دولت که از لحاظ مالی کم و کسر آورده می خواد به هر شکلی شده این پول رو جبران کنه و چون زورش به گردن کلفتا نمی رسه یکی از راحت ترین راههاش فشار آوردن به اقشار ضعیف تر جامعه ( اعم از کارمند و کاسب جزء) است که سال به سال مالیات بیشتری ازشون بگیرن و عملا کاری از دست من نوعی در مقابل دولت بر نمیاد و باید تقریبا هرچی میگه رو تسلیم شیم .


اما همون طور که همه باز می دونن ، توی هر شرایط اسف باری که خیل مردم تو بدبختی و بیچارگی دست و پا می زنند باز یه عده ای شغلشون طوریه که از این وضع خوشحالن و هرچی وضع کار مردم بدتر بشه وضع شغلی اینها بهتره می شه .نمونه هاش هم کم نیستند .


مثلا بنیامین ما از کوچیکی مشکل آسم داره که توی آلودگی هوا این تشدید میشه و ما سالی دوسالی یه بار می بریمش پیش یه دکتری که دکتر بیماریهای آلرژیکه و همیشه خدا مطبش پره از بیمارهای این چنینی و دکتر هر دفعه یه آزمایش تنفسی هم می گیره که جدا گونه از ویزیتش پولش رو حساب میکنه و خود آقای دکتر همیشه خوش و خرمه .


یا جاهایی که همیشه ترافیکه و مردم اعصابشون به هم می ریزه یه عده دستفروشن که آب و سی دی و دستمال و از این خرت پرتا می فروشن و میان و از این آشفته بازار ترافیک به نفع خودشون پولی به جیب می زنن


یا اون که هرچی مردم بیشتر بمیرند این کسایی که مسئول خدمات کفن و دفنند خوشحال تر می شن !


حالا بر گردیم به همون پاراگراف بالا که مربوط به مالیات بود .


کسب و کارای کوچیک که درآمدشون کمه و طبیعتا مالیاتشون هم باید اندازه اون باشه ، هیچ وقت توان این رو نداشتن که مشاور مالیاتی استخدام کنن یا حسابدار وارد . که دفاتر حسابداریشون رو بنویسه که خود اونا سالی چندین میلیون هزینه کارشونه


اما حالا که دولت این قدر مالیات ها رو بالا برده و راهی برای ماها جز تسلیم باقی نذاشته ،حالا استخدام یا مشاوره گرفتن از یه آدم وارد معنی پیدا می کنه . باز بعضیا بگن که دولت به فکر اشتغال زایی نیست!! خدا واقعا حفظش کنه .




 برای پیوستن به گروه تلگرامی کافه رگبار روی این لینک کلیک کنید .



شاخ و شونه جمهوری خواه ها


وقتی بعد از یکی دوسال نفس گیر مذاکرات هسته ای بین ایران و کشورای قدرتمند ماه قبل تموم شد و به نظر رسید که نسبتا تونستیم گزینه جنگ و تحریمهای بیشتر رو با پایمردی ظریف و همکاراش کنار بزنیم و گزینه گفتگو و امتیازدهی و امتیازگیری رو جایگزین کنیم و این امید روشن شد که اگه خدا بخواد کمی از این فشارهای کمرشکن اقتصادی از روی عموم مردم برداشته می شه


کمی نکران این بودم که فشارهای داخلی و کاسبان تحریم چجوری می خوان با این جریان کنار بیان ؟ که همه هویت اینا در این بود که ایران در تقابل با غرب و آمریکا باشه و نفسی بکشن از این راه . نیاز هم به نشونی دادن ندارن اونها که همه می دونیم کی ها هستند توی نهادهاو رسانه هاشون رو می شناسیم


اما


چیز که اصلا فکرش رو نمی کردم این مخالفتهای دامنه داری است که علیه این توافق توی آمریکا داره شکل می گیره و هر روز هم ابعاد و اشکال مختلفی پیدا می کنه و گسترده تر می شه . سردمدار این مخالفتا هم نامزدای جمهوری خواهه که اکثرشون تهدید می کنن و وعده میدن که که اگه رئیس جمهور بشن اولین کاری که می کنن توافق رو پاره می کنن. نماینده های جمهوریخواه کنگره که اکثریت رو هم به عهده دارن از اونا کم نمیارن!


ولی چیزی که من فکر می کنم اینه که اینا همه اش هم نه ولی اکثریتش بازی سیاسی و گیر قدرته . حتی اون بابایی که می گه توافق رو پاره می کنم مطمئنم وقتی بیاد سر کار آروم می شه و منطقی فکر می کنه که اگه این کار رو بکنم که واقعا آبرو و حیثیت برای آمریکا باقی نمی مونه و بقیه دنیا می گن که روی حرفای شما نمی شه یه کلام دیگه حساب کرد این همه وقت خودتون و بقیه کشورای دنیا رو گرفتین و حالا مذاکره و توافق خودتون رو قبول ندارین؟ شما خودتون هم نمی تونین با خودتون کنار بیاین .



 برای پیوستن به گروه تلگرامی کافه رگبار روی این لینک کلیک کنید .

 

 

حمله کرجی ها !



جایی که من سوار مترو می شم و تقریبا 12سالی هست که هر روز این کار رو انجام می دم ایستگاه صادقیه است که سر خط محسوب می شه و بنابراین انتظار می ره که خلوت باشه و راحت بشه بشینیم .اما تقریبا این اتفاق خیلی کم می افته چون همین ایستگاه صادقیه محل آخر خط قطار کرج هم هست که اصطلاح کرجی ها اومدن ، یه جمله آشنایی برای همه متروسوارای اون خطه که با خودش ترس و عصبیت همراه داره .


قطار کرج که می رسه ، کرجی ها به سمت واگن های متروی صادقیه حمله می کنن و این رو به شوخی نمی گم که حمله می کنن و هرکی رو سر راه ببینن هول میدن که بتونن یه ربع بیس دقیقه بشینن و تو این هجوم دیدم بارها که پیرمرد پیرزن زمین افتاده یا پرت شده ، دست لای در مونده ، عینکی شکسته و حتی یه بار که با بنیامین بودم پای بچه بین واگن و سکو موند و اگه خدایی نشده بود و نکشیده بودمش یه دستی بالا ،حداقلش شکستن ساق پاش بود !


خلاصه اینه حکایت کرجی ها که معروفند . اما ....


چند روز قبل ناگهان متوجه چیزی شدم که برام خیلی جالب بود . اون لحظه من توی ایستگاه منتظر نبودم و داشتم از پله ها وارد ایستگاه می شدم که قطار کرج رسید و ایستاد و مردم ازش پیاده شدن و همون جوری هجوم بردن به طرف قطار ایستاده صادقیه . چیزی که اون لحظه متوجه شدم این بود که به جز یه اقلیتی که این کار رو کردن و شاید یه چیزی حدود 10 یا 20 درصد جمعیت رو تشکیل می دادن ، اکثریت مردم خیلی آروم و معقول پیاده شدن و اومدن سوار شدن . اونایی هم که جاشون نشد منتظر ایستادن تا قطار بعدی بیاد . خیلی خوب و خیلی منطقی .


برام جالب شد . فردا و پس فردا هم موضوع رو زیر نظر گرفتم و دیدم همینه . اقلیتی ، وحشی بازی در میارن و اکثریتی، آروم میان و سوار میشن . اما همون اقلیت باعث شدند که دید مردم دیگه کلا نسبت به مسافرای کرج خراب بشه و بهشون لقبای بد بدن .


و دیدم که کلا توی زندگی عادی هم همینه . یه اقلیت پرسرو صدای بی فرهنگ بیشتر تو چشم هست تا یه اکثریت آروم با فرهنگ .




چیزی که من ته این نوشته می خوام بگم اینه که ماها توی نگاهمون به حوادث و شرایط، فقط چشممون نباید به اون سرو صدا و شلوغی که در نظر اول توجهمون رو جلب میکنه باشه ، بلکه باید سعی کرد عمیق تر و عمقی تر نگاه کرد و کل ماوقع را نگاه کنیم .


این صداقتت منو کشته !

 

خیلی ها می گفتند که صداسیما رسما تبدیل به بلندگوی یکی از گروه های داخل کشور شده بود و فقط حرفها و اعمال اونها رو بازتاب می داد و یادآوری می کردند از سال 88 به این طرف این موضوع خیلی علنی تر شد و همه لمسش کردند . اما این چیزی نبود که برادران رسانه ملی تایید کنند و دائما بیان می کردند که این ، رسانه ای ملی است و البته عده ای بی خبر می گفتند که معنی رسانه ملی این است که هر کسی از ملت با هر مشرب و منشی بتواند خود را در آیینه آن بدون شکست و اعوجاج ببیند .


اما دیروز برادر عزت‌الله ضرغامی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا٬ گفته بود که من با همه نیروها و شخصیت‌های درون نظام با عشق، علاقه و اعتقاد ارتباط دارم و اگر ضرغامی یک ویژگی داشته باشد آن هم این است که خیلی میان افراد خط‌کش نمی‌گذارد. و در پاسخ به سوال دیگری٬ مبنی بر اینکه شما این ویژگی را در حالی بیان می‌کنید که از اصلی‌ترین انتقادات به ریاست شما در سازمان صداوسیما، نادیده گرفتن یک جناح سیاسی در برنامه‌های رسانه‌ ملی است، جمله ای تاریخی گفت:

آن مسئله ، (نادیده گرفتن یک جناح سیاسی ) در چارچوب اهداف صداوسیما بود !!


خدا شما و این اهدافتون رو برای این ملت حفظ کنه انشالله . همینه و درستش هم همینه . صداسیما اهدافی دارد و باید طبق اهداف جلو برود . نمی شود که هر ننه قمری را در رسانه ملی نشان داد . هر کسی که جزء ملت نیست که در رسانه ملی نمایش داده شود . ملت تعریفی دارد که پیش ما محفوظ است . ما مستلزم به رعایت چهارچوبها و حرکت به سوی اهداف می باشیم .


برار جان ، ومن الله التوفیق در تمام ارکان زندگیتان .