می رم مدرسه ، جیبام پر از فندق و پسته !

از دوستای عزیزم که کتبی و شفاهی به من تبریک گفتن کمال تشکر را دارم ( جمله خیلی یهویی ادبی شد !) . دیروز رفتم و اسمم رو نوشتم و یه تعداد درس به من دادن که باید تو این چند روز انتخاب واحد کنم و از وسطای مهر منم برم سر کلاس و درس و مشخم ! بعد ازاین همه دوری از درس و کلاس ، یه جورایی برام جالب و عجیبه که دوباره برم بشینم روبروی تخته سیاه ( یا سفید)  و به درس استاد گوش بدم . دیشب که برگشته بودم خونه ،بنیامین ازم می پرسید که بابا اسم خانوم معلمتون معلوم شده؟!!

لوگوی امروز گوگل به مناسبت آغاز پاییز

امروز اولین روز مهربود و هوای تهران یهویی از اون هرم تابستونی خارج شد و باد خنک و خوبی داره میاد و نوید از پاییز برگ ریز داد . خدا کنه که بارندگی هم داشته باشیم که به گفته کارشناسا توی عمیقترین خشکسالی این دهه های اخیر قرار گرفتیم نه فقط تو تهران که توی کل کشور این گرفتاری رو داریم . امیدوارم که یه عقلی تو ماها ایجاد بشه که بتونیم این منابع اندک آبمون رو بدون حروم هدرکردن استفاده کنیم که در این باره بعدا بیشتر می نویسم .

فعلا رخصت !