کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

ما اصلا دوست نداریم چیزی یاد بگیریم . زوره ؟!

 

هفته قبل کتاب 500صفحه ای ما چگونه ما شدیم دکترصادق زیباکلام رو تموم کردم . کتاب خوب و جالبیه که با نگاهی به نسبت تازه به دلایل عقب موندگی ما ایرانی ها در جهان می پردازه . تو پست بعدی حتما براتون درباره اش می نویسم اما امروز نه درباره خود کتاب که در که درباره این می خوام بگم که بعد از لذتی که از خوندن این کتاب بردم دوباره متوجه مطلبی در کشور شدم که تاسف باره.


فکر نکنم که کسی باشه که ادعا کنه که ما ملت اهل مطالعه ای هستیم . همه دیده ها و آمارهای رسمی و غیر رسمی دارن این مطلب رو می گن که ما جزء کم خوان ترین ملل دنیاییم و همه می دونیم بخش اعظمی از ملت ایران سال تا سال هیچ مطلبی رو نمی خونن (حتی مجله و روزنامه هم نمی خونن ) البته اگه اسم ام اس و یا وایبر خوانی را در این معادله نیاریم ! بعضی می گن که ما 2 دقیقه در روز چیز می خونیم و ژاپنی ها 90دقیقه . البته بماند که معاون وزیرارشاد احمدی نژاد در اظهار نظر شگفت انگیزی اعلام کرده بود که نخیرهم و ایرانی ها جزء 5 ملت اول مطالعه دنیا هستند!!


خب من اینجا روی صحبتم با خیل کثیری از مردممون نیست که سال به سال هیچ چیزی مطالعه نمی کنن و طبیعتا این جا رو هم . روی صحبت من با اقلیتیه که من و شمای نوعی هم جزوشونیم . کسایی که روزی یکی دو ساعت توی اینترنت چیز می خونن . این خوندن می تونه از فیس بوک و توییتر باشه ، از وبلاگ باشه ، از سایتای خبری باشه ، از گروهای اجتماعی باشه . اگه بخوایم با گروه قبلی مقایسه اشون کنیم خب اینا دارن کار ارزشمندتری می کنن اما متاسفانه این همه چیز خوانی خودش یه آفتیه که به جون تخصص داشتن و در مطلبی عمیق شدن افتاده .یه جورایی یه حس بی نیازی هم به دانش به اون افراد می ده و دیگه دست به مطالعه جدی تر نمی زنن .


این که چرا ما ایرانی ها ، حداقل طبقه تحصیلکرده ، تن به مطالعه جدی نمی دن یه سری خرده دلایلی همیشه ردیف میشه که مثلا وقت ندارن ، کتاب گرونه ، گرفتاری زیاد هست ، . . .  که واقعا اینا موارد نقضشون بسیاره . مثلا کم دیده نمی شه افراد رو که ساعتها پای تلویزیون لم می دن و کانال ها رو عوض می کنن ، ساعتها توی اینترنت ولگردی می کنن ، توی همین گرونی رستورانهای گرون می رن ، لباسای مارک دار می پوشن . . .


امابه نظر من واقعا دلایل مهم تری برای این بی مطالعگی ما وجود داره . همون طور که ساعات مفید کار کمی داریم و تنبلیم ،خواندن و تلاش برای درک کردن امور جدید هم برامون سخته . همون درسی که تو دانشگاه زورکی خوندیم هم از سرمون زیاده بوده ! دیگه این که یه جورایی احساس بی نیازی از دانستن داریم ، وقتی آدمی به چیزی نیاز نداره دنبالشم نمی ره . خیلی از ما ها دنبال ادامه تحصیل نمی ریم که دانسته هامون رو تکمیل کنیم،  دنبالش می ریم که شغل بهتر و حقوق بالاتری به ما پیشنهاد بشه .


من فکر می کنم یکی از دلایلی که مملکتمون سالهاست نسبت به دنیای پیشرفته در حال در جا زدنه همین حسه . همین که فکر میکنیم که دیگه همه چیز رو می دونیم نباید دیگه مطالعه جدیدی کنیم نباید چیز جدیدی یاد بگیریم .


 

نظرات 4 + ارسال نظر
بولوت شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 15:50 http://maryamak.blogfa.com/

به نظرم بیشتر فکر حالا به چه دردی میخوره س که دنبال مطالعه و پژوهش نیستیم تا فکر همه چیز رو میدونیم.

بولوتی!! چی نوشتی؟

علی احسانی شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 22:54 http://getalong.blogfa.com

به موضوع خوبی اشاره کرده اید.
اما میتوان این طور هم به قضیه نگاه کرد و دلیل عدم نیاز مردم به مطالعه را مورد نقد قرار داد.
به نظرم وقتی در جامعه افرادی هستند که بدون هیچ سختی و زحمتی و تقریبا یک شبه پولدار میشوند،وقتی افراد نسبتا زیادی به واسطه روابط پنهانی و گاها نامشروع پله های ترقی را طی میکنند در حالی که هیچ گونه تخصصی در زمینه مربوطه ندارد و ...
همه اینها باعث میشود توده مردم این چنین برداشت کنند که برای پیشرفت کردن و تبدیل شدن به ادمی بهتر و مفید نر و موفق تر نه به کتاب که به واسطه و دلالیسم نیاز دارند و ...
موفق باشید.

اره این هم دلیل خوبیه برای حس بی نیازی به مطالعه .
ممنون

تیراژه شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 23:04 http://tirajehnote.blogfa.com/

چه پست خوبی بود
من به یه چیز دیگه رسیدم
مملکت بچاب بچاب شده ...
همه فکر میکنند بقیه گرگن و خودشون مظلوم..حقوق پایمال شده شان_حالا چه خیالی یا چه واقعی_ رو میخوان از حلقوم همدیگه بکشن بیرون..از همه طلبکار و همه به هم بدهکار..
معلم از درس کم میذاره..دانشجو از خوندن..استاد از تدریس و کار عملی...کارمند از کارش..رییس از حقوق کارمند..
حس میکنیم تو مملکتمون غریبه ایم..دست کس دیگه ای تو جیبمونه..به وقتش همه چی به ما مربوطه و به وقتش هم کی بود کی بود من نبودم و به من چه ..
ما خیلی وقته یه جامعه نیستیم..قبیله های تک افتاده شدیم که تو خودمون هم با خودمون جنگ داریم..شاید نه به این سیاهی اما آقای رگبار باور کن همینقدر دودی و غبار گرفته است..

اینی که نوشتی متاسفاانه درسته تیراژه جان و موضوع یه پست دیگه است و باید بهش پرداخت ولی اجمالا بگم که ما یه جامعه منسجم نیستیم ( این که همین حرف تو شد !!)

shiva یکشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:42 http://sheeva.blogfa.com

چه جالب من صفحه صد " ما چگونه ما شدیم " هستم...

دل به دل راه داره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد