کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

آغاز سال یک هزار و سیصد و نود و سه هجری خورشیدی (2)


ما پیش از این تعطیلات، 15 نقطه را روی نقشه ویزیت نموده بودیم که برای هر روز سرما و اهل و عیال ما گرم باشد و کاسه چکنم چکنم بغل نگیریم . یک ترکیبی بود از جاهای تاریخی ، موزه ها ، ییلاقات اطراف تهران ، تاترها و سینماها که عملا نیمی از این برنامه ما جامه عمل نپوشید. اما توانستیم به چند نقطه طهران که قبلا نرفته بودیم برویم و چند فیلم جدید هم از صنعت سینماتوگراف در سینماها رویت کنیم که به وقتش درباره هرکدام آشنایی مختصری خواهیم داد .


اما شب اول یوم که با اهل و عیال و تعدادی از قوم و خویش ها به جهت طرب به بوستان آب و آتش رفتیم که ولدانمان هر دو سوار اسب شدند که بسیار کوتوله بود و پونی می نامیدندنش . این بوستان را بر تپه های عباس آباد بنا نموده اند درمکانی که سابق خاکی بوده و با پل های زیبایی متصل می کنند به دو طرف بزرگراه همت و مدرس که از روی مدرس که رد شود به بوستان جهان کودک وصل خواهد شد عجب جای خوبی خواهد گشت . انتهای بوستان، سینما 7 بعدی گذاشته بودند که همگی داخل رفتیم . ما حساب کردیم سه بعدش که طول و عرض و ارتفاع بود ،یک بعدش تکان صندلی ،یک بعدش باد که به ما می خورد ، یک بعدش هم با تفنگ به اجانب روی پرده تیر در می کردیم ، هرچه گشتیم بعد هفتم را نیافتیم ولی همین هم بس شعف انگیز بود .


                                             

         دانیال خان سوار بر اسب مراد ( البته با کمی ترس !)


دیگر جایی که گذر کردیم نمایشگاهی از اتولهای لوکس قدیمی بود که در جاده مخصوص کرج تهران واقع شده بود و اوتولهایی بس قشنگ و شیک آنجا به جهت تماشای خلایق گذاشته بودند از هر کارخانه معظمی که بدانید آن جا خودرو بود از مرسدس بنز جرمنی گرفته تا فورد ینگه دنیا و پورشه ایتلی .حتی کالسه ای که محمدرضاشاه با آن تاجگذاری کرده بود را آنجا به جهت رویت خلق الله قرار داده بودند ما که کلی کیفمان کوک شد از دیدن آن همه تاریخ .


دیگر روز به دیدن کاخ آخرین پادشاه ایران رفتیم که در باغ 110هکتاری سعد آباد در شمال تهران واقع شده که باغی بود بس مصفا و دل انگیز . بالغ بر 20 موزه از این جا درست کرده بودن که ما به جهت سختی همراه داشتن طفل فقط به رویت کاخ شهوند رضاشاه رفتیم و کاخ سپید محمدرضاشاه . کاخ شهوند که کاخ سبزش نیز می خوانندش عمارتی بود نه چندان بزرگ (حدود 600متر) ولی با کار هنری مرغوب و عالی حاصل کار استادکاران ایرانی که از تمام سنگ ساخته شده بود و در دو طبقه بود و نقش و نگارهای عالی ای داشت در بالاترین نقطه سعدآباد و مشرف به بقیه جهان ساخته شده بود . کاخ سپید که کاخ ملتش خوانند که کاخی بزرگتر است (حدود 2000متر ) که نمای بیرونی کاخ به سبک معماری کاخ های سلطنتی آلمان و معماری داخلی آن به سبک طرح ایرانی- بیزانس,چهارستونی با نورگیر است.پرده های بزرگ نقاشی رنگ روغن با موضوع و داستانهای شاهنامه فردوسی,اطراف نورگیر سرسرای طبقه اول است که بسیار گیرا بود و ما و ولد بزرگمان که اخیرا داستانهای شاهنامه را دوست می دارد دیدیم و لذت بردیم . حماعت انبوهی هم به جهت دیدار بودند .


                                        

بنیامین خان در حال تکرار ژست  آرش خان کمانگیر ( جلوی منزل محمدرضا اینا!)


دیگر روز به نمایشگاهی رفتیم که در خانه ای قدیمی و 80 ساله در باغی 5 هکتاری زعفرانیه واقع شده بود در آنجا انواع ساعتهای رو میزی و شماطه و دیواری از قدیم الایام وجود داشت که عمده ساعتهای نفیس و گرانبهایی بودند . آن چه که ما رویت کردیم از ساعتهای رومیزی و قدیم این بودکه قدما بسیار به ظاهر ساعتهای خود اهمیت می دادندو این از مجسمه هایی که هر کدام اثری بسیار گرانبها بودند و ساعتها را در بر خود گرفته بودند هویدا بود . در حیاط هم سیر پیشرفت بشر را در شناخت زمان می شد دید که چگونه از ساعت آفتابی شروع شده به ساعتهای شمعی و طنابی و روغنی و شنی و سپس به این ساعتهای مکانیکی رسیده بودند . در محوطه قهوه سرایی بود بس دل انگیز و خاص که ما فقط رویت کردیم و گذشتیم .


        

 ساختمان خوشگل موزه ساعت


دیگر شب به بام تهران ، توچال رفتیم که هوایی بود بس فرح بخش و لطیف و مفرح ذات و قابل نفس کشیدن که این به ما نشان می داد که هوای طهران چقدر می تواند عالی باشد . پیاده تا ایستگاه اول و مکانی که رستوران ها و قهوه خانه هم بودند رسیدیم و از آن بالا منظره شهر تهران را به تمامی می شد تماشا کرد که چقد در شب زیباتر از روز است که شب همه زشتی و پلشتی ها را می پوشاند و تنها چراغهای روشن است که در دل شب چون ستارگانی می درخشند . ما هم از این منظره بدیع چندین عکس برداشتیم .کافی شاپی بود که به ما میلک شیکی درجه یک داد که حظ کردیم.


         

منظره شب تهران از بالای بام تهران ( این عکس را با استفاده از تنظیم عکاسی از ستارگان برداشتم )


یک نوبت هم با طفلان به شهر بازی رفتیم و بر خلاف هر دفعه که به ایشان اجازه 5 بازی را می دهیم به یمن عیدی های گرفته شده شان بالغ بر 15 بازی انجام دادند و لذت وافی بردند از این هدیه ها .


دیگر جاییی که رفتیم نمایشگاه هوایی بود در اتوبان کرج به طهران که طیاره های قدیمی را در محوطه ای به ردیف قرارداده بودندکه ما همه را دیدیم و فرزندان بر یکی از طیاره ها هم سوار شدند . برای شخص ما هم این اول بار بود که طیاره ها از این قدر نزدیک دیده و دست می زدیم .


       

بنی خان در جلوی بوئینگ 747


اما در این مدت در سالن سینماها هم سه فیلم جدید را که صنعت سینماتوگراف مهیا کرده بود دیدیم . اولین آن طبقه حساس بود با آکتوری رضاخان عطاران باشی که به شکلی کمدی غیرت خرکی را به سخره کشیده بود فیلمی خوب بود . دیگر فیلم که دیدیم خط ویژه بود که امروزی بود بود و قصه را بی معطلی تعریف می کرد با ضرباهنگی عالی به طوری که در طول فیلم یک بار هم ساعت خود را نگاه نمی کنید و به طور جالبی با اکثر شخصیتهای آن همذات پنداری می کنید و آخرین که دیدیم ، چ اثر مرغوب دیرکتور عالی سینماتوگراف ابراهیم خان حاتمی کیا بود که از دیدی جالب به دو روز از زندگی دوکتور مصطفی خان چمران که ما به ایشان ارادتی مخصوص داریم در ولایت کردستان پرداخته بود و ما بسیار مشعوف شدیم . یادمان باشد درباب این بعد بیشتر یگوییم .


   


یک نوبت هم که به تیاتر رو حوضی مهمانی داغ در گلریز یوسف آباد رفتیم که به تمامی چرند و غیر خنده دار بود و ما از نیمه بلند شدیم و رفتیم در غذاخوری ابتدای یوسف آباد بریونی اصفهان را خوردیم که خیلی چسبید .


در باب هر کدام از این مکانها حرف و حدیث بسیار است ولی از ما همین را بپذیرید که دیگر نایی برای ما نمانده و مشغله های دیگر هم ما را صدا می زنند .رخصت  .

 

پیوست : مرسی از عکسایی که از هفت سیناتون فرستادین . من فردا رو نماییش می کنم.  هرکی عکس گرفته و نفرستاده دست بجنبونه !

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
بولوت یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 18:05 http://maryamak.blogfa.com/

چ رو با بچه ها دیدین؟ یه مقدار صحنه های خشن داره انگار!

نه . فیلمها رو بدون اونها دیدیم .

یاس یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 23:44 http://www.soundsoflife.blogfa.com

سلام
جالبه که به شیوه یک غیر تهرانی، تهران گردی کردین. اغلب تهرانی ها خیلی از جاهای دیدنیش رو ندیدن.
یکی از جاهایی که من دوره دبیرستان دیدم، شهرک سینمایی غزالی بود که اون زمان خیلی برام جالب بود. شاید دیدنش برای شما هم خالی از لطف نباشه.

از قضا اون جا رو چندسال قبل دیدم و خیلی هم خوشم اومد

عطیه دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:35 http://zendegi-va-porharfi.persianblog.ir/

من میگم صاحب این کافه, کلی با سایر کافه چی ها توفیر داره, حق دارم دیگه...
چقدر مشعوف شدم از اینهمه تهران گردی و دیدن جاهای دیدنی که خیلی از تهران نشینها- از جمله خودم- تا به حال انجامش ندادم.
چه خوب که در کنار دیدار از آشنایان, این بخش رو هم در برنامه بازدیدهای نوروزی تون- با توجه به ترافیک نسبتا روان تهران تو ایام نوروز- قرار دادین.
و ممنون بابت گزارش دلچسب و خواندنی تون از این بازدیدها.
راستش قبل از عید با خودم قرار گذاشتم که حتما یه عکس از سفره هفت سین مون براتون بفرستم. اما بعدش اونقدر بدوبدو شد که من هم یادم رفت و هم عکس خالی از سفره کوچولومون ندارم. بچه ها هم در کنارش هستند و خود هفت سین خیلی واضح معلوم نیست. خواستم دلیل بدقولیم رو گفته باشم!

-قابل شما رو نداشت عطیه جان . حق داری این ترافیک روون تو اون موقع واقعا دست آدم رو باز می کنه .
-حیف شد

shka6658 دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:08

از شما آقای رگبار ممنونم که وقت گذاشتید و برای ما هم از گردشگری خودتون تو تهران گفتید بسیار خوب و مفید بود ممنون

خواهش میشه !

سایه دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:44

سال نو مبارک
چه عکس های زیبایی. خوشحالم بهتون خوش گذشته. من چند سال پیش نوروز تهران گردی کردم. کاخ سعدآباد و موزه ساعت. یاداوری خوبی بود، ممنون.

خواهش . البته من فکر می کنم جاهای خیلی زیادی باقی مونده که وقت نکردیم . شاید نیاز به این داشته باشه که وقت کافی بذاری بدون بچه ها از صبح شروع کنی به تماشا تا غروب

شیرین دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 14:12

خیلی زیبا بود توصیف کافه چی! دست مریزاد!
حیف که من همیشه بد موقع تهران هستم و میل به گشت و گذار از دل آدم می رود. من بازار تهران را دوست دارم ببینم. تعریفش را زیاد شنیده ام اما نمی دانم چقدر شلوغ است. از جاهای پر ازدحام فراری ام و لابد در تعطیلات عید هم حجره ها بسته اند!

مرسی از این این تعریف .
حالا دفعه بعد که ایران اومدی می ریم بازار رو می بینین . اتفاق بازار رو باید توی شلوغیش دید نه تو سوت و کوریش که !

nayyere سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:08 http://salimi.blogfa.com/

سعد اباد رو که عید چند سال پیش رفته بودم. ولی درباره موزه ساعت و هواپیما و...اصلا چیزی نمیدونستم.
باغ پرندگان هم ظاهرا جالبه هرچند نرفتم تا به حال.
اصلا از طبقه حساس خوشم نیومد. هرچند بازی عطاران عالی بود ولی اواخر فیلم و نبش قبر و...ترسناک بود برام.

نه والا باغ پرندگان رو من پاراسل رفتم یه جای برهوتیه با پرندهای یو قفسهای 1 متری !

heti چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 18:29 http://khalehhetiking.persianblog.ir/

فکر کنم بعدهای دیگش نور وصدا هم هست .نه ؟
چه خوب تهران گردی هم خوب بود .خیلی جاها هست که ادم به خاطر روزمرگی یادش می ره ببینه .

اره روزمرگکی آدما رو می کنه عروسک کوکی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد