کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

یک تهیه کننده آمریکایی یهودی دو آتشه فیلم و سریال صاف و صادق!!!!


بعد از عباس کیارستمی ،اصغرفرهادی افتخار سینمای ایرانه. حتی شاید اول فرهادی باشه چون فیلمهاش هم نظر منتقدین رو جلب می کنه و هم مردم عادی رو . جدا از فیلم جدایی نادر از سیمین که اسکار و کلی جوایز معتبر بین المللی دیگه گرفت ، فیلمهای دیگه اش هم بسیار خوب و دیدنی هستند . شهرزیبا ، درباره الی ، گذشته بهترین فیلمهای فرهادی اند . من که بالاخص درباره الی رو بهترین فیلم فرهادی می دونم . اما جای تاسفه که چرا موفقیت این آدم ،عده ای رو به سوزش انداخته ؟


آقاشمقدری که تو دولت محمود ، همه کاره سینمای ایران کرده بودنش ، چند وقت بعد از بردن اسکار فیلم اصغرفرهادی گفته بود که «احمدی نژاد دستور داد و ما هم لابی کردیم تا جدایی نادر از سیمین اسکار گرفت » و این جوری فیلم رو خواسته بود کم ارزش کنه .

حالا بعد از گذشت یه سال از اون حرفها ، مجله ای به اسم پنجره که نمی دونم مال کیه ،مدعی این شده که مصاحبه ای رو ترتیب داده با تهیه کننده مطرح آمریکایی هواردگوردون که تو کارنامه اش سریالهای معروف  24 و میهن (Homeland  ) وجود داره که اون مطلب بازتاب وسیعی هم در رسانه های دیگه پیدا کرد .

           

      شمقدری در حال لابی گری با اسکار      لحظه دریافت اسکار مزین به امضای شمقدری      جلد مجله مذکور منقش به تمثال آقا هوارد 


از قول اون نوشته که «کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) گفت: ما ملت صلح‌دوستی هستیم. اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمیکند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جرج کلونی (آرگو) جایزه اسکار را میگیرد. اصولا در ذات ما آمریکاییهاست که هیچکس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم میگویم در مورد جایزه اسکار، افرادی در ایران با برخی تهیهکنندگان مذاکره کرده بودند. (می تونین اصل این مصاحبه رو این جا بخونین)


وقتی من اون به اصطلاح مصاحبه رو خوندم توش متوجه حرفهای بیخودی شدم که تابلو معلوم بود همین جا تنظیم شده . آخه فکر کنین که همین ایده هایی که یکی مثل حسن عباسی رئیس مرکز بررسی های دکترینال امنیت بدون مرز! (اسم مرکز رو داشتین؟!!) داره به سختی سعی می کنه القا کنه که این فیلمها و سریالهای پلید آمریکایی چه مقاصد شومی رو زیرپوستی و بدون این که ما بفهمیم علیه ما دارند رو این تهیه کننده مطرح ، خیلی صادق و بی ریا و مخلصانه در طبق اخلاص گذاشته و منویات شومشون رو با این مجله در میون گذاشته و گفته که بله ما داریم تلاش می کنیم که تیشه به ریشه شما بزنیم و یا گفته اگر قدرت رسانهای ایران مانند قدرت سیاسیاش باشد دیگر از آمریکا و دموکراسی جهانی اثری باقی نخواهد ماند! و صدالبته درباره استادعباسی هم گفته که ایشان از تندروهای نزدیک به حکومت است که سریال‎‎های ما را تحلیل و ارزیابی میکند و ما از تحلیل‎‎های او برای نگارش سریال میهن خیلی استفاده کردیم . اون وسطا یه حالی هم به روحانی و ظریف داده بود !


خب همون موقع من خیلی برام رو بود که کل مصاحبه جعلیه تا این که چند روز بعد دفتر اصغرفرهادی با هواردگوردون تماس گرفت تا به صحت و سقم این مصاحبه آگاه بشه که اون گفت« به هیچ‌وجه واقعیت ندارد. این دیوانگی است. من هیچ‌گاه چنین مصاحبه‌ای انجام نداده‌ام»  و بعد هم در تویتر خودش آورده که «مصاحبه اخیر که به من نسبت داده شده جعلی است. من هیچ‌وقت با این نشریه گفت‌و‌گو نکرده‌ام.»


خب این از جعل مصاحبه توسط این مجله و جالب این که همون مجله تو شماره بعدیش آورده که نخیر این مصاحبه درست بود فقط این که چون مصاحبه از طریق ای میل بوده مدرکی نداریم و نمی تویم حرفمون رو اثبات کنیم .خب این جوری دیوار حاشا هم بلنده دیگه .




 ....


کامنت برگزیده


ترمه خانوم گفته :

فکر می کنم دیگه همه ی ما خوب می دونیم که این دکتر!!! عباسی و دکتر!!! روازاده و ... چه کسانی هستند و چه اهدافی دارن. اصلا برای چی این کارها رو می کنن. اما چیزی که بیشترمون توجه نداریم اینه که این ها با همه ی حماقتشون دارن تلاش می کنن، فعالیت می کنن، از همه ی امکانات استفاده می کنن تا به اهدافشون برسن. در مقابل بیشتر ما از جمله خود من هیچ کاری نمی کنیم. این نگران کننده است. درسته که امثال آقای رگبار در نگاه اول تشخیص می دن که این مصاحبه جعلیه، اما بیایید باور کنیم که بیشتر مردم این طور نیستن. بیشتر مردم چیزی رو که می شنون راحت می پذیرن حتی حاضر نیستن در موردش پرس و جو کنن. گاهی اگه ازشون بخوای منبع حرف یا خبرشون رو بگن، به راحتی میگن شنیدم دیگه الان یادم نیست!


نظرات 8 + ارسال نظر
شیرین دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:11

اتفاقا دو شب پیش درباره الی رو دیدم و داشتم دق می کردم! یک استاتوس بزرگ و طویل هم در موردش روی فیس بوک نوشتم که البته به ساخت فیلم مربوط نمیشد و اشاره به محتوای آن داشت. از آن فیلم ها بود که خدا را شکر کردم توی سینما ندیدم تا از ایرانی بودن عرق شرم به صورتم بنشیند.
برای من محبوب ترین های فرهادی چهارشنبه سوری و گذشته هستند.
در مورد این تلاش های "مذبوحانه" (!) هم بنظرم بهترین کلمه ای که میشه در موردش گفت pathetic است، حقیر و رقت آمیز.

شیرین عزیز . فکر می کنم یک مقدار قضایا رو شما بزرگش کرده باشی برای خودت . می دونی چرا ؟ درباره الی یه فیلمه مثل هم فیلمه دیگه ای که در هرجای این دنیا ساخته میشه و اتفاقا در بسیار از موارد ضعفهای اخلاقی زیادی رو به تصویر می کشن و به زبان بهتر جامعه خودشون رو هجو می کنن در این باره من بالشخصه فیلمهای زیادی دیده ام از کشورهای مختلفی آ[رینش فیمل شکار بود که محصول دانماک بود و در گلدن گلوب امسال هم مطرح بود و منطقی هم نیست بگیم این داستان یعنی همه ما ایرانی ها ( البته همین جا بگم که از قضا عمده ما دروغگو هستیم دور از جان شما !) ولی خب این یه فیلمه و می خواد داستانی رو روایت کنه .

نیره دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 21:23

شیرین جان چرا عرق شرم؟

نیره دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 21:24

این جعل کردنها ریشه در تاریخ این مملکت داره! از بردیای دروغین بگیر تا نامه چارلی چاپلین درباره حفظ شئونات اسلامی به دخترش!!!

گل گفتی . نامه چاپلین که هنوز م دست به دست می چرخه

شیرین سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:15

رگبار عزیز اگر اجازه بدید عین استاتوس رو کپی میکنم، اگر صلاح دونستید منتشر کنید تا سوتفاهم برای دوستان پیش نیاد و دلایلم رو توضیح داده باشم:
باشم حالم خراب است. هر چه فکر می کنم می بینم در موردش فقط یک حس دارم. حسی که از همان شروع فیلم در درونم ایجاد شد و به مرور به درستی اش بیشتر پی بردم. گلاب به روی همه ... به ترکی خوب در توصیف چنین موقعیتی می گویند: پُخو پُخو چیخدی! یعنی گُه از گُهش در میاد! با عرض معذرت بابت بی ادبی، اما وقتی لحظه به لحظه گند همه چیز در میاد فقط همین عبارت گویا و رساست!
کاری به ساخت فیلم ندارم و اصلا هم حرفم نقد فیلم نیست که صلاحیت و دانشش را ندارم، فقط مات و متحیرم از اینکه چقدر خوب فرهادی یک گوشه از زندگی ایرانی، عادتها و آدمهایش را نشان داده است. باری به هر جهت سفر رفتن، دلالی و میانجی گری برای ازدواج، کسی که در اروپا زندگی می کند اما هنوز فکرش مال ماقبل تاریخ است و شریک زندگی اش را از روی عکس و سفارش دوستان پیدا می کند، بد رفتاری با فرزند، خشونت و درگیری با همسر، خشونت و یقه پاره کردن سر رانندگی ، دروغ و پنهان کاری و ... آدم فقط مات و متحیر می مونه و از خودش می پرسه ... آخه چرا ماها اینجوری هستیم؟!
از فیلم یک تصویر را خیلی خوب به خاطر خواهم سپرد، تصویری که خوب حال و روز ایران و ایرانی را نشان می دهد: یک بی ام وو ی قراضه و عهد بوقِ در گل فرو رفته!

در آخر اضافه میکنم، چنین موقعیت هایی در جدایی هم هستند اما در اوج استیصال و بدبختی شخصیت ها، که هرکدام به نوعی گرفتار و وامانده است. برایم اینهمه دروغ گویی در جایی که مشکل حادی نیست و در ضمن مثل آب خوردن انجام می شود واقعا دردآور است. یک روایت راست و واقعی است از آنچه که از "اخلاق" در جامعه ایران حاکم است.
(رگبار عزیز حسابی پر حرفی میکنم ... تلافی سکوت دیگران را دارم در می اورم )

من البته کامنت قبلیت رو جوابی دادم ولی این جا باید یه چیزی رو اضافه کنم . گمانم اون عرق شرمی که ازش اسم بردی به خاطر تداعی خاطراتی بود که از ایران داشتی و برات متاسفانه خاطرات غرورآفرینی هم نبود .

Maman Falco سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:40

در باره الی یکی از فیلمهای محبوب منه. بیشتر از جدایی دوستش دارم. اما جدایی را هم خیلی دوست دارم.
دیالوگهای بینظیرش
بازی شاهکار هنر پیشه ها
کارگردانی عالی و و و
به اکثر دوستان که فارسی زبان نیستند فیلم را قرض دادم.
هنر فرهادی لایق اسکار بود و هرچند به سیاسی بودن جوایز تا حدود زیادی ایمان دارم, اما به هنر و توانایی فرهادی بیشتر باور دارم.
در مورد این تهیه کننده یهودی هم چیزی نمیدانم و اصلا سالهاست که هیچ سریالی را دنبال نمیکنم. حدود ١٨ سال پیش که با سریال فرندز آشنا شدم دیگه هیچ سریالی برام جالب نیست.

منم همین طور . علت دوست داشتن من هم اینه که این قده داستان رو روون و بی سکته بیان می کنه و این قده بازیگرا قشنگ ایفای نقش می کنن که وقتی به خودمون میایم که می فهمیم فیلم تموم شده .

نیره سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:56

ممنون شیرین جان که توضیح دادی...
واقعا این مسائل دردآوره...

ترمه سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:30

این پست رو میشه از دو بعد نگاه کرد. یک بعد سینمایی که من علاقه ای ندارم در موردش صحبت کنم و یک بعد سیاسی- اجتماعی.
آقای رگبار فکر می کنم دیگه همه ی ما خوب می دونیم که این دکتر!!! عباسی و دکتر!!! روازاده و ... چه کسانی هستند و چه اهدافی دارن. اصلا برای چی این کارها رو می کنن. اما چیزی که بیشترمون توجه نداریم اینه که این ها با همه ی حماقتشون دارن تلاش می کنن، فعالیت می کنن، از همه ی امکانات استفاده می کنن تا به اهدافشون برسن. در مقابل بیشتر ما از جمله خود من هیچ کاری نمی کنیم. این نگران کننده است. درسته که امثال آقای رگبار در نگاه اول تشخیص می دن که این مصاحبه جعلیه، اما بیایید باور کنیم که بیشتر مردم این طور نیستن. بیشتر مردم چیزی رو که می شنون راحت می پذیرن حتی حاضر نیستن در موردش پرس و جو کنن. گاهی اگه ازشون بخوای منبع حرف یا خبرشون رو بگن، به راحتی میگن شنیدم دیگه الان یادم نیست!

1- این رو من هم توجه کرده ام .عمل اون ها و بی عملی ما . اینه که اونا سوارن امثال ما پیاده
2- مردم واقعا ساده اند چون بی توجه اندو دانسته هاشون عمقی نداره . در تایید همین کامنتت باید بگم کلی کامنت پای همون لینکی که من از مصاحبه اصلی گذشتم هست که با شگفتی ابراز کردن پس شمقدری درست می گفت این رو که خود آمریکاییه گفته !!

شیرین چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:01

منو ببخشید بابت کش آوردن کلام اما فکر می کنم منظورم رو خوب بیان نکرده ام. حس شرمندگی علتش حس تعلقه. درست مثل پدر و مادری که در برابر رفتار زشت و فحاشی فرزندش در ملا عام شرمنده و خجالت زده میشه. اینکه بچه های دیگر هم بی تربیت باشند یا نباشند در حال آن پدر و مادر اثری ندارد، حس شرمندگی بر جای خود خواهد ماند، چون یک خانواده یکی است. اعضایش از هم جدا نیستند. بی تربیتی یکی از اعضای آن، همه را زیر سئوال میبرد. جامعه هم همین است. اینکه جوامع دیگر چقدر فحاش و دست به یقه و دروغگو هستند در خجالت من بابت فقر اخلاق در ایران اثری ندارد. من ایرانی هستم و از چنین فقری در غذاب و خجلت زده.

نه بابا چرا کش اومدن؟ اتفاقا من واقعا علاقمندم به مباحثی این چنین که فایده ای هم از گپ و گفتمان ببریم .
من هم متوجه این حس تو شدم ولی این رو هم در نظر بگیر که اون کسایی که با تو این فیلم رو دیدن با فرض این که مثل خودت فرهیخته هستند ربطش به شخصیت تو و آشنایان تو نمی دن . این چیزیه که به نظر میاد داستن یه فیلمه و همین

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد