کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

تولستوی بوشهری


                              


برای این شب جمعه ای اگه دلتون خواست برین سینما ، یه فیلم رو بهتون معرفی کنم به اسم تنهای تنهای تنها که ایده خوب و جالبی داره . دوستی یه بچه بوشهری ماهی فروش با یه بچه روس که باباش جزء تیم روسهایی است که برای نیروگاه اتمی بوشهر کار می کنن در حالی که نه این روسی بلده و نه اون فارسی ! و فضا سازی متفاوتی ازبوشهر که نسبت به فیلمهای امروزه می بینیم و در کنارش استفاده ای به نسبت مناسب از موقعیت سیاسی روز که مذاکرات ایران با گروه 1+5 است .


اما فیلم که تا وسطاش خوب و بامزه پیش می ره یواش یواش می افته تو دست انداز و از شروع یک چهارم پایانی فیلم ، می افته به وقت تلف کردن و کش اومدن و گذاشتن جملات گنده گنده تو دهن کودک دبستانی ماهیگیر ما و سانتی مانتالیسمش شدیدا می زنه بالا در حالی که من تماشاگر ما به ازایی در قبالش ندیدم و نمی دونم این موج احساسات آخر فیلم که بازیگرها نشون میدن اصلا برای چیه واقعا ؟!


اما مجموعا دیدن این فیلم رو برای کسایی که می خوان یه فیلم به نسبت متفاوت با جریان امروز سینمای ایران ببینن ، توصیه می کنم ، مخصوصا  تماشای بازی اون بچه بوشهری و بامزه حرف زدن اون بچه روس رو .


....


کامنت برگزیده


سهیل گفته : اون حرفها که تو دهن بچه بود نه این که خوانده بود
فقط اسم ها رو شنیده بود
و گنده پرانی می کرد
نشان به آن نشان که سر مدرسه به معلم هایش فهماند
که روسی بلد است!!!
و نامه تنهایی اش
دیگر برخواسته از عشق و دستی بود که خود انقلابی در آدم ایجاد می کند. 


نظرات 5 + ارسال نظر
حافظ کوزه شکسته پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 14:00 http://Jamewazhehha.blogfa.com

سلام؛
آمدم نبودی! لایک زدم و رفتم! فیلم هم حتماً می بینم و با نظرات کارشناسانه بر می گردم!
و من الله توفیق
حافظ

ماهی پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 15:04

سلام
وبلاگ خوبی دارید. بیشتر اوقات خبرها جامع و مانع منتقل می شوند.
ممنون

nayyere پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 18:49 http://salimi.blogfa.com/

باید جالب باشه

سهیل جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 http://www.parchenan.blogfa.com

سلام
قشنگ بود
اون حرفها که تو دهن بچه بود نه این که خوانده بود
فقط اسم ها رو شنیده بود
و گنده پرانی می کرد
نشان به آن نشان که سر مدرسه به معلم هایش فهماند
که روسی بلد است!!!
و نامه تنهایی اش
دیگر برخواسته از عشق و دستی بود که خود انقلابی در آدم ایجاد می کند.

آره اون تیکه روسی حرف زدنش خدا بود !!

مهسا یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:09

من هم اتفاقا عصر جمعه ای برای تماشای فیلم رفتم و به نظرم فیلم قشنگی بود، هر چند فکر می کنم تغییرات اساسی تو فیلمنامه داده شده و جذابیت فیلم رو تغییر داده

منظور چه تغییراتی بود ؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد