کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

لودرهای نیمه شب


موندم که آخه این چه قانون مزخرفیه که شهرداری داره که اگه خونه ای بخواد ساخته بشه ماشینای سنگینش باید از نصف شب تا سر صبح بغرن و در و دیوار رو و آدم رو بلرزونن . همسایه های اون خونه ها چه گناهی دارن؟ والا ما آسایش نداریم . تو این 8 سالی که تو این خونه بودیم بی اغراق بگم که سالی نشده که 2تا خونه اطرافمون خراب نشه و جاش یه ساختمون گنده نره بالا و خب شما فکر کن که همین سر و صدا و تیرآهن ریختن و کار کردن بلدوزر و لودرها و خاک برداری ها توی نیمه های شب چقده جان فرسات ؟


حالا آدم ، مریض داشته باشه یا بچه کوچیک داشته باشه که به سختی خوابونده باشینش ( که ما دیشب هردوش رو باهم داشتیم !) ببین که چقده روح نواز می تونه باشه ؟

نظرات 10 + ارسال نظر
نیره دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:06

باعث تاسفه

HETI دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 http://khalehhetiking.persianblog.ir/

این ماجرا رو تجربه کردم حق می دم بهتون .ولی اقای رگبار من بیشتر مبهوت این ماشینهای بزرگ وعظیم شده بودم که چه جور تیرا هن ها رو بلند می کردن و دیا بتون درست می کردن ودر ارتفاع چند متری می ریختن .خیلی برام جالب بود .

کاتیوشا دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 http://www.katiusha.blogfa.com

اما کار کردن این ماشینهای سنگین با اون همه دود و دم طی روز هم مایه عذابه.

خب پس نیمه شب بهتره ؟

ترمه دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:46

خب روز هم بیان جلوی رفت و آمد و زندگی مردم رو می گیرن و همین شما آقای رگبار می آی پست می ذاری که خیابون ها شلوغ شده کلی توی ترافیک موندیم.

رعنا دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:46

سلام آقای رگبار

جانا سخن از زبان ما می گویی.

وقتی اومدیم تو این محله، دلیل اول انتخاب بابا و مامان این بود که اینجا همه ی خونه هاش ویلایی و حیاط دارن، همسایه ها رو قبلا می شناختن که همه جزء قدیمیهای شهر بودن.
اما دو سه سال نگذشت که یکی یکی بزرگترهای محل فوت شدن و بچه ها خونه ها رو فروختن ..
و واقعا زمانی نیست که دو سه تا خونه همزمان در حال ساخت نباشه.
هی پی بکن، بولدوزر بیار، بتن ریزی که چقدررررررررررر وحشتناکه با اون ماشینهای بزرگ،‌ درل کاری کن، سنگ بری و و و ...

هر خونه ای که تموم میشه یه نفس بلند می کشیم که آخیشششش حداقل چند ماه راحتیم ولی هنوز نفس به انتها نرسیده که می بینیم یه مهندس دیگه داره یه خونه ی دیگه رو بررسی می کنه.

تمام اینا به کنار، سروصدای کارگرها یه طرف.

من نمیدونم شهر کوچیکی مثل شهر ما این همه آپارتمان رو میخواد چکار؟
حالا خوبه نه خیلی آمار ازدواج بالاست، نه چندان رشد جمعیت داریم، ولی تعداد خونه ها مدام چندبرابر میشه.

شما کدوم شهری ؟ بعدش هم بده که به فکر آینده اند ؟

نیره دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:02

سلام
یه تعداد کتاب گذاشتم برای فروش
دوست داشتید سر بزنید

چرا؟!! آدم کتاباش رو می فروشه آخه ؟

بولوت دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:12 http://maryamak.blogfa.com/

باز خوبه اونجا فوری خونه ها رو میسازن.
جای ما که همسایه مون بالای 6 ساله داره ساختمون میسازه و تموم نمیشه نیستید!

بعدم تقصیر خودتونه دیگه! بنیامین بزرگ شده. خودتون بچه کوچیک آوردید.

6 سال ؟!!! یارو داره قصر می سازه حتما !

رعنا دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:38

دوباره سلام

ما بابل هستیم.
شهر بهار نارنج

تیراژه سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:59 http://tirajehnote.blogfa.com/

واه
پس اگر ساکن خانه ی ما بودید که دقیقا پنجاه متری یک اتوبان در حال ساخت است و تقریبا دوسال است که هرشب، تاکید میکنم هر شب بساطمان این است که از سه راهی ای که روبروی منزل مشرف به خیابانمان عبور این ماشین های سنگین پر از نخاله و تیرآهن و سر و صداهای ضمیمه شان را شاهدیم چه میگفتید؟
میگوییم روز؟ میگویند ترافیک
شب هم که ما آسایش نداریم.
پس دقیقا چه باید کرد را نمیدانم..گناه خودمان این وسط را هم!

آخ آخ شما که آخر گرفتاری هستین

aghaye khone سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:34

عجیبه که هروقت بقیه میخوان سروصدای این دستگاه‌ها در میاد. مگه نه؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد