کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

بلیط های یک سره


از سالها پیش به این طرف عادتی ناخوشآیند کردم که سالی چند تا از دوستام رو تقریبا برای همیشه از دست بدم . ایران رو به مقصد یه جایی ترک می کنن و برای همیشه می ذارن می رن . آمریکا ، کانادا ، مالزی ، ترکیه ، آلمان ، دانمارک ، سوئد ، فرانسه ، اتریش و چند تا جای دیگه مقصدهای اینهاست . عده ای از طریق ادامه تحصیل رفتند و دیگه برنگشتند ، عده ای پناهنده مذهبی یا اجتماعی شدند ، عده ای مهاجرت قانونی کردند ، عده ای ویزای کار درست کردند و رفتند و همین جوری رفتند که رفتند و دیگه هم برنگشتند .


یعنی می خوام بگم به طور قاطع و 100% امکان نداره دوستی رفته باشه و بعد چن وقت برگشته باشه به مام میهن . هفته قبل هم دو تا از نزدیک ترین دوستام به اروپا رفتند و خودشون می گفتند که برای مدتی میرن و من در دلم پوزخندی تلخ می زدم که بله برای مدتی به اندازه طول یک عمر !


گرفتاری عمده این جاست که همه اینهایی که من می شناسم و رفتند نیروهای کیفی و به درد بخور این کشور بودند . توشون یه نفر تنبل و بی سواد نبود . همه شون تحصیلات عالیه داشتند و پر کار و با انرژی بودند ولی برای ادامه زندگی جای دیگه رو انتخاب کردن غیر از زادکاهشون .


نمی دونم فیلم Elysium (بهشت) رو دیدین یا نه . داستان فیلم  150سال دیگه رخ میده و عده ای از نخبه ها و ثروتمندها رو نشون میده که زمین آلوده و گرفتار رو ترک کردند و در یه ایستگاه فضایی نزدیک به زمین زندگی ای رویایی برای خودشون دست و پا کردند . از اون طرف زمین رو هم می بینیم که مردمش تو گرفتاری خودشون دست و پا می زنند و اوضاعشون روز به روز بدتر هم میشه و ....

این فیلم یه جورایی من رو یاد موقعیت فعلی مملکتمون انداخت ، نخبه ها و کارآفرینهایی که میرن و خلاقیتشون رو برای کشورها و مردم دیگه صرف می کنند و کشوری که روز به روز و نسل به نسل سطح هوشی و پشتکاریشون پایین تر خواهد اومد .


اما بعد از این همه ناراحتی امروز خبری هم بهم رسید که امید آفرین بود . 2 تا از دوستام بعد از درس خوندن و دکترا گرفتن این هفته دارن به ایران بر می گردن . در حالی که اصلا اجباری هم نداشتن و شرایط کار براشون در همون کشور محیا هم بود . شاید این می تونه روزنه امیدی باشه . نمی تونه ؟


نظرات 12 + ارسال نظر
بولوت شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:28 http://maryamak.blogfa.com/

این اتفاق بخش زیادیش مربوط به خودخواهی آدما میشه!
خودشون در اولویت هستن. نه جامعه و کشور و سایر موارد اینچنینی.
مثل آدمایی که وقتی میبینن کشتیشون داره غرق میشه. به جای ایستادن و سعی در تعمیر کشی و جلوی ورود آب رو گرفتن. میدوون دنبال یه قایق نجات و باهاش از کشتی فرار میکنن.
خیلیای دیگه هستن که امکان رفتن رو دارن. ولی میمونن. شاید سخت تر از اونایی که رفتن زندگی کنن. شاید مشکلتشون اینجا بیشتر باشه شاید سطح زندگیشون نسبت به اونایی که رفتن پایین تر باشه ولی موندن.
من کلن حس خوبی نسبت به کسایی که مهاجرت میکنن ندارم! خواهر خودمم یکیشون!

بولوت شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 http://maryamak.blogfa.com/

مشکل بیشتر مردم ما اینه که عادت کردیم به آماده خوری. زحمت کشیدن و به سختی به دست آوردن تو خونمون نیست. این که من سختی بکشم تلاش کنم برای این که نه خودم بلکه نسل بعدیم زندگی خوبی داشته باشه رو نداریم. الانم مهاجرت میکنیم به جاهایی که چند نسل تلاش کردن و جای خوبی رو ساختن. مام که آماده خور بدو میریم میشینیم سر سفره ای که بقیه واسه ش جون کندن و زحمت کشیدن شروع میکنیم به خوردن.

بولوت شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 http://maryamak.blogfa.com/

همین مسئله توی کار کردنمون هم صادقه. سعی میکنیم کارای ساده ای که بهترین بازدهی و بیشترین درآمد رو داره انجام بدیم.
یه وقت بریم سر کارایی که مفیده و به جز خودمون چند نفرم از قبلش استفاده خواهند برد گناه میشه!
همون مسئله ای که اون بار با هم صحبت میکردیم. تنبلی یه چیز تاریخیه تو این ملت!

من بولوت با هات 100% موافقم با همه کامنتت

ترمه شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 13:43

اون دو نفر برمی گردن اینجا چه کار کنن؟

خب زندگی دیگه

سنجاق...ک شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:59

....

نیره شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:19

متاسفانه تفکر من مثل دوستاتونه و علت اینکه تا حالا موندم اینه که امکان در رفتن برام نبوده
هرکدوم از ما فقط یکبار فرصت زندگی داریم. به نظرم بهتره اون فرصت رو جایی صرف کنیم که زجر کمتری ببینیم.
اینایی که درمیرن مسلما کشورشون رو دوست دارن. ولی فشار انقدر زیاده که نامادری رو به مادر ترجیح میدن.

تفکر شما و دوستای من تفکر غالب شده و آدمایی که بگن می مونیم برای اصلاح وطنمون دراقلبت مطلق اند

نیره شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:00

این توضیح رو هم باید اضافه کنم که پمهاجرت هم مثل خیلی از کارهای دیگه انسان به خاطر حس کمال طلبی و آرمان گرائیشه.
و نکته دیگه اینکه خیلی از پیشرفت های اروپایی ها به خاطر غارت و استعمار در طول تاریخ بوده...یعنی فقط به خاطر زحمت کشیدن نبوده.

همون استعمار هم عرضه و پشتکار می خواست والا

نیره شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:03

جلال ال احمد جمله جالبی داره
میگه وقتی توی یه جامعه با چرخ اون نچرخی خردت میکنن
ادمی که بخواد کار کنه خرد میشه...

تیراژه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:52 http://tirajehnote.blogfa.com/

اینقدر روان و جامع نوشته بودید این پست تلخ و البته مبتنی بر حقیقت این روزهای کشورمان را که فقط میخواستم یک جمله حاکی از تاسف بنویسم و بروم.
اما با دو خط آخر شاد شدم..هم از برگشتنشان..و هم از تعمیم امید بخشی که به اوضاع داده بودید این بازگشت را..
روزنه ی امید است..چرا که نه..

مرسی از این توجهت مخصوصا به اون دو خط آخر

ترمه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:27

منظورم از کار واقعا کاره. بالاخره بیکار که قرار نیست بمونن. آیا شغلی متناسب با مدرک تحصیلی براشون پیدا شده؟ یا قرار تازه بیان و به فکر کار و درآمد باشن؟

نه فکر خاصی نکردن . قراره برگردن و ببینن چی کار قراره بکنن

نیره دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:04

تا جایی که یادمه خود شما هم برای مهاجرت همه تلاشتون رو کردید
و وقتی دیدید نمیشه تصمیم گرفتید مملکتتون رو بسازید!

آره منم همین جوری بودم !! گربه دستش به گوشت نمی رسه و اینها دیگه
اما آرزومه اآدما بیتونن هرجا م یخواون برن ولی برگردن

علی احسانی چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 http://GETALONG.BLOGFA.COM

بله حتما میتونه روزنه امیدی باشد.
اما کافی نیست.
کاش کسانی که باید،فکری برای این دوستان میکردند.
کاش شرایط اینجا اینقدر خفه کننده و محصور کننده نبود.

کاش . بله . ای کاش

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد