آقا هفتاد و پن روزی بود که کرکره کافه رو کشیده بودیم پایین ها . فکر نمی کردم که بتونم این همه وقت از این کافه دور باشم ولی تونستم و شد .
یادمه گفته بودم که قرار بوده تو این هفتاد و پن روز چه کارهایی بکنم یکیش داستانی بود که مدتهاست تصمیم به نوشتنش دارم ، یکیش وبسایت کاری ایه که باید سر و سامون بگیره ، یکیش .... اما اگه یه کلام شما اون داستان رو نوشتین ،من هم نوشتم !! اما
بگم که تو این هفتاد و پن روز چه اتفاقات مهمی رخ داد . اول این که از جهت شغلی و درآمدی برای من یکی که خوب خوب بود . یعنی رکورد فروش خودم رو شکستم و به مرزهای جدید و تازه ای به شغلم وارد شدم و الحمدالله . دوم این که هر دو هفته یه بار تو یه وبلاگ گروهی به نام دیدگان مطلب می نویسم . سوم این که دو تا از دوستای وبلاگی با هم عروسی کردند و من رو هم به عروسیشون دعوت کردند و خیلی جالب بود این رسیدن مرز مجازی به واقعی . چهارم این که یه طوری شدم تو این چند وقت که فقط نیمه خالی لیوان رو نبینم و مثبت اندیش تر باشم .
راستش امروز که می اومدم سر کار دیدم که دیگه نمی تونم بیشتر از این در کافه رو ببندم و خودم و مشتری ها رو سرگردون کنم پس اعلام می کنم که کافه رگبار از امروز دوباره بازگشایی می شود . بفرمایید سر میز . کافه چی در خدمت شماست .
....
کامنت برگزیده
شیرین گفته : خوش برگشتید رگبار عزیز، اتفاقا چند روز پیش بود که داشتم اینجا را نگاه میکردم و به خودم میگفتم چه خوب میشه قبل از سال نو کافه رو راه بندازید!
اگر میدونستم به این زودی برآورده میشه، همون موقع آرزو میکردم که جک پات superenalotto رو هم ببرم جاتون خیلی خالی بود!
سلام.
درود
لینک وبلاگتون رو که تو گوگل ریدر دیدم گفتم وااای ببین کی اومده :) خیلی خوش اومدین.
ممنونم یاس عزیز
اوه ....اینجا رو بیین ... اینجا دوباره باز شد ... سلام جناب رگبار ...
خوشحالم که برگشتید ...همینطور بابت موفقیت های کاریتون ...
بله که باز شد . مگه جرئت داشت بسته بمونه گیلی خانوم؟!
منم خوشحالم
خوشحالم که دوباره برگشتید.
ممنونم و متشکر
خوش برگشتید رگبار عزیز، اتفاقا چند روز پیش بود که داشتم اینجا را نگاه میکردم و به خودم میگفتم چه خوب میشه قبل از سال نو کافه رو راه بندازید!
اگر میدونستم به این زودی برآورده میشه، همون موقع آرزو میکردم که جک پات superenalotto رو هم ببرم
جاتون خیلی خالی بود!
برای جک پات بردن هیچ وقت دیر نیست شیرین عزیز . !!
کافه ای که شب سال تو تعطیل باشه که کافه نیست !
Khosh bargashtin aghaye cafe chi...
Khoda ro shokr 75 roozi ke naboodin por az nokate mosbat boode baratoon.
Ye French Vanilla lotfan.
آره خدا رو شکر . از لطفت هم ممنون .
فرنچ وانیلای شما هم حاضره
رسیدن به خیر حاج آقا
دلمان تنگ شده بود
چوخ ممنون رفیق ! ما هم !
سلام آقای رگبار..خوشحالم که کرکره ی کافه رو بالا کشیدید...دوسال پیش برای اولین بار وبلاگ شما رو خوندم وباعث شد با خیلی از وبلاگهای خوب دیگه آشنا بشم..ممنون که دوباره میزبان این کافه ی صمیمی و دنج شدید..
میگم آقای کافه چی قدم دانیال خان بوده که این همه اتفاق خوب رخ داده...انشالله تا باشه از این اتفاق ها..
گیل وای عزیز مرسی از این محبتت .
گرچه من به پاقدم و این جور چیزا بی اعتقادم ولی شایدم همین باشه !!
salaaaam aghaye ragbar.. kheyli khosh umadi... khodaroshokr ke umadi
بابا ما مخلصیم زیییییییییییییییاد !
چه خوب که برگشتید چند روز پیش داشتم فکر میکردم این تعطیلی وبلاگ حسابی چسبیده و شاید دیگه اصلا" خیال ندارید برگردید نگفتید که دلمون نشکنه خوشحالم که از نظر کاری روزای خوبی داشتید
اون که آره پشت آدم باد بخوره خورده !!
خوش امدید جناب رگبار....
یکی از وبلاگ هایی که تحت هر شرایطی هر روز می خواندمش کافه شما بود و هست....خوشحالم دوست قدیمی از دوباره نوشتنتون...
ما هم ایضا دیا دیا جان
شما هم همون حالت رو برای من دارید
به به! جناب کافه چی! رسیدن به خیر قربان!
خیلی خیلی جاتون خالی بود ها!
خیلی لطف دارین شما . مرسی
به به قهرمان خوش امدی
جاتون خالی بود رگبار خان
چه باحال !!! تا حالا کسی بهم قهرمان نگفته بود سیلوئتی خانوم
به به! به به!
بازگشایی مجدد کافه رو تبریک میگیم!
مرسی بولوت
سلام جناب
باورتون نمیشه که دو روز پیش به یاد این کافه بودم و چه قدم سبکی داشت یادم...
یادمه وقتی نوشتین می خواید موقتا ببندین این کافه رو، تازه آدرسش رو پیدا کرده بودم و نوشتم "عطر بودن، آدم را گاه چنان کلافه می کند که عطر نبودن..." و گفتم "می مانیم که بیایید و از خلوتتان بگویید برایمان"... و حالا، الوعده وفا... ماندیم و خوشحالیم که دیگر بار، عطر آمدن می آید، عطری هم گام با عطر شکوفه ها...
رسیدن به خیر قربان
بله منم یادمه نوشتم که شما کجا بودی تا حالا با این نثر خیره کننده ات . خوشحالم از آشنایی با شما .
ممنونم
سلام!
توی گودر که دیدم کافه باز شده، اولش گفتم نکنه هک شده! این صاحبش مگه قرار نبود چهار پنج سال دیگه بیاد؟! (نمیدونم چرا فکر میکردم این حدودها طول میکشه )
خیلی خوشحال شدم. هم از بازگشت و بازگشایی. هم به خاطر اتفاقهای خوب این مدت که تجربه کردید.
مگه میشه چند سال !!!!! ما که طاقت این همه دوری نداریم !
بعد از مدتها اومدم اینجا... خوشحالم که همه چی آرومه... واسه ما که هر روز داره حقوقها و اضافهکارها کمتر و کمتر میشه و همه چی نا آرومتر...
امیدوارم با آروم شدن اوضاع شما، دست از نقد کردن بر ندارید...
راستی آقای رگبار، چرا در مورد فیلم آرگو چیزی نمینویسید... من این پیشنهاد رو به نیره سلیمی هم دادم، چون وبهای پر بازدید و به روزی دارید که در مورد موضوعات تاپ روز مینویسید... راستش من وقتی این فیلم رو دیدم دردم اومد...
نمیدونم شما هم دیدید یا نه ؟ اما دوست دارم نظرتون رو بگید...
مرسی ستاره عزیز از محبتت . اوضاع آروم هم بشه ما غرمون رو می زنیم !!
اما آرگو رو هنوز ندیدم . اگه دیدم رو چشمم .
راستی بره ناقلا و باب اسفنجی و دوستش هر سه جزء شخصیتهای محبوب من هستند و عروسک هر سه در جایی قابل دید در فضای خانه ما جا خوش کرده...