کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

بوسیدن روی دوست

 

سلام و درود من رو از هوای ابری تهران پذیرا باشین  . پست امروز یه پست سینماییه .  

 

اول این که به اونایی که بچه دارن پیشنهاد می دم که با بچشون برن و فیلم آهوی پیشونی سفید رو ببینن . فیلم موزیکال و مناسبیه برای علاقمند کردن بچه به هنر هفتم .  

 

دوم این که از استاد بزرگوار ، مهرجویی بزرگ ، تقاضا می کنم که فیلم ساختن رو متوقف کنه و دیگه چیزی نسازه . از ساختن آخرین فیلم خوبش 9سال گذشته و هر چی دیگه ساخته نشونی از اون استاد بزرگ نداره که نداره . این نارنجی پوشش که واقعا یه فیلم ضعیف و سرد و بی روح بود. استاد داریوش ، لطفا !  

 

و سوم این که بوسیدن روی ماه همایون اسعدیان رو تو سینما دیدیم و دوستش داشتم .  

 

ممکنه یکی بگه بوسیدن روی ماه ، داستان خانواده جانبازاست

ممکنه یکی بگه بوسیدن روی ماه ، داستان خانواده شهداست 

ممکنه یکی بگه بوسیدن روی ماه ، داستان خانواده مفقود الاثرهاست

ممکنه یکی بگه بوسیدن روی ماه ، داستان نابودی اصالتهاست

ممکنه یکی بگه بوسیدن روی ماه ، داستان جور نبودن آدمهای قدیم با زمانه امروزه

ممکنه یکی بگه بوسیدن روی ماه داستان تقابل و نزدیکی نسل چهارم و نسل اوله

 ممکنه یکی بگه . . .

ممکنه یکی بگه . . .

 

 

من که میگم بوسیدن روی ماه داستان دو دوسته .  

 

  

فیلم به روانی داستانش رو بیان می کنه ، اتلاف وقت نداره ، اشک بی جا از بیننده نمی گیره ، شعار بیش از حد نمی ده ، اطلاعات رو درسته نمی اندازه تو بغل بیننده و  از همه مهمتر این که یه فیلم شریف و انسانیه .  

 

داستان دو پیرزن که با هم 40ساله که همسایه اند . پسرهاشون با هم بزرگ شدند ، باهم مدرسه و دانشگاه رفتند ، با هم عاشق شدند ، با هم به جنگ رفتند و با هم مفقودالاثر شدند و 20ساله که با هم ،منتظر خبری از جگرگوشه هاشون هستند  .  

 

گره داستان از اون جا شروع می شه که به یکی از این مادرها ،خبر پیدا شدن بقایای بدن پسرش رو میدن و اون به خاطر دوستش چه تلاشی می کنه که بدن پسر شهیدش رو برای دلخوشی دوست رو به موتش به جای پسر دوستش جا بزنه تا شاید بتونه دلش رو شاد کنه و با خیالی آسوده به سوی مرگ بدرقه .  

 

و این دوستی شاه بیت ابیات ، غزل بوسیدن روی ماهه .  

 

پانوشت : این نقد وحید یامین پور ، مجری صداسیما ، بر این فیلمه که در نوع خودش خوندنی ست . اون در وبلاگش نوشته که تامل برانگیز بودن «بوسیدن روی ماه» در کلید زدن گسست میان خانواده های شهدا و حاکمیت است. یعنی القای جدایی جدی ترین حامیان انقلاب از انقلاب و خطرناک تر اینکه هزینه ی القای این جدایی اینبار نه از جیب ژست های روشنفکرانه از نوع شعارهای حقوق بشری یا فقدان آزادی بیان که از عواطف و احساسات پردامنه و عمیق در فضای شهید و شهادت پرداخته می شود. به عبارت دیگر برای اولین بار دو قطبی خیر و شر را در دوگانه ی خانواده شهدا و جمهوری اسلامی پردازش شده است!   

 

خب نوشته امروز هم به پایان رسید . دست اندرکاران کافه رگبار روز خوبی رو براتون آرزومند اند .

 

  

.... 

 

 

کامنت برگزیده  

 

سهیل گفته : اوج داستان لحظه فداکاری است. فداکاری یک منتظر برای یک دوست
چه لحظه زیبایی بود این اوج در دفتر اون آدم ریشو
اون لحظه رو باهاش زندگی کردم و ترکیدم. با خودم گفتم ای کاش تنها می آمدم تا صدا دار بترکم نه این جور بی صدا  

 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
شیدا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:33 http://alpha-beta.persianblog.ir/

مرسی

کاتیوشا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 http://www.katiusha.blogfa.com

ممنونم.تعریف این فیلم رو زیاد شنیدم.میرم و میبینمش.
اگر ممکنه این پست من رو هم بخونید و نظرتون رو در موردش بگید.
http://katiusha.blogfa.com/post-253.aspx

نیره دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 http://salimi.blogfa.com/

منم فیلم رو خیلی پسندیدم و توی وبلاگم هم توصیه کردم دوستان ببینن
راستی منو لینک نکردین؟

-اتفاقا نوشته تو رو هم دیدم نیره .
-چرا لینک نکردم ؟‌تو توی لینکهامی

سهیل دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 http://www.parchenan.blogfa.com

از این که لینک کردید ممنون

- چه لیتکی منظورته ؟

مهرابه دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:44

من هم نارنجی پوش رو دیدم.فکر می کردم با اینهمه بازیگر نامی و یک کارگردان مشهورتر با یک شاهکار روبرو میشوم.اما بعد از 10 دقیقه خدا خدا می کردم فیلم تموم بشه.بدترین قسمت هم اول فیلم بود با فیلمبرداری عجیب و تکرار دائم کلمه کثافت! نمیدونم چرا انقدر اصرار بود نکات آموزشی رو به این شدت یاد بیننده بدهند.

-آخ آخ گفتی

مریم دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 http://osianeman.blogsky.com

خوب ... در مورد این پست که چون فیلم رو ندیدیم نم تونیم نظر بدیم ایشالا دیدیم بعد نظر می دیم...
فیلم نارنجی رو با یه سری از دوستان رفتیم وسطش به این نتیجه رسیدیم که شاید اسم کارگرداان رو اشتباه خوندیم و اسم کوچیکش داریوش نبوده بنابراین همگی اومدیم بیرون از سینما و دیدیم نخیر داریوش مهرجویی ساخته و راستش ازون موقع من کلا از سینمای ایران یه هوا دلزده شدم.... به نظرم یکی از ضعیف ترین کارهایی بود که دیدم....
اما برادر رگبار عزیز شما به عنوان یه وبلاگ گرد حرفه ای می دونین که وقتی آدم 100 تا وبلاگ رو داره می خونه نمی تونه هی نظرش رو یه جای دیگه سیو کنه بعدش بیاد پیستش کنه برادر
اما در مورد پست قبل شما بنده یه پستی نوشتم که البته قدم رنجه نمی کنین بیاین بخونین و رسم مشوق رو خوب ادا نمی کنین ها ... شما بنده رو تشویق کردین به نوشتن و بعد هم نمیاین بخونین...

-برای همینه ازش می خوایم دیگه بس کنه و نسازه . تو اجاره نشینا رو با این مقایسه کن

-روی چشمم

مرجان دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:05 http://raja-611

کارگردانم کارگردانای قدیم الان که نه شروعش خوبه نه پایانش

-منظورت کدوم فیلم بود ؟

سهیل دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:33 http://www.parchenan.blogfa.com/

این آقا رامین{...}
اما اوج داستان لحظه فداکاری است. فداکاری یک منتظر برای یک دوست
چه لحظه زیبایی بود این اوج در دفتر اون آدم ریشو
اون لحظه رو باهاش زندگی کردم و ترکیدم. با خودم گفتم ای کاش تنها می آمدم تا صدا دار بترکم نه این جور بی صدا

-منم همین رو دلم می خواست

سلما دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:35

هر کسی نظری داره وبرای خودش محترمه حتما که نباید همه مثل جنابعالی فکرکنن این نوع از برخورد شما رو نپسندیدم در ارتباط با دکتر یامین پور.....
جناب سهیل شما هم اول اسم ایشون رو یاد بگیر بعدا فتوی بدین که {....}

-کدوم برخورد من رو نپسندیدی؟ من چی گفتم که به نظر شما در رابطه با یامین پور بد بود ؟

آنارسا دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:23

اونقدرا هم که میگین نارنجی پوش بد نبود.. به خیلیا حس خوبی داده...

-نه ایده خوبی بود . بد اجرا شده بود . توقع ما از مهرجویی ۱۰ پله بالاتر بود خب

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد