کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

کافه رگبار

اهل طهرانم . روزگارم بد نیست . . .

دالان بهشت


رمان دالان بهشت ، نوشته نازی صفوی رو خوندم بیشتر به این خاطر که دیدم به چاپ چهل و چندم رسیده ! و مجموعا خوشم نیومد .


نکته مثبتش این بود که رفتارهای یک دختر 16 ساله نازپروده رو به خوبی به تصویر کشیده بود


اما خود داستان بیش از حد کشدار نوشته شده بود و فراز و فرود چندانی هم نداشت . شخصیت پسر داستان هم خیلی آرمانی و فوق العاده نوشته شده بود و این برای یه پسر کم سن و سال واقعگرایانه نبود. به قدری پسر منطقی و عاقل و فهمیده و خوددار بود که غیر قابل باور بود . دخترو پسر دوسال عقد بودند ولی در عین ارتباط فیزیکی، هیچگونه رابطه زناشویی ای هم طی این مدت نداشتند! چیزی که تقریبا محاله . دخترو پسر حتی فکرش را هم نکرده بودند .

راه به راه هم به خورد خواننده در چند پاراگراف مستقیما پند و اندرز می داد که آره آدم باید این جوری باشه و اون جوری نباشه!


اما خب ظاهرا گروه زیادی از خوانندگان این کتاب مثل من فکر نکردندو این داستان معروف و پر فروش شده است !


نظرات 3 + ارسال نظر
سهیل یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:09 http://www.parchenan.blogfa.com

سالها پیش خواندم و در دوران جوانی خوشم آمد

شاید مخصوص نوجونا باشه اصلا

مری م یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:03

شما خودت فرق گیشه و غیر گیشه ای رو خوب میدونی برادر من...

بله . دقیقا

نیره دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:30

اتفاقا گاهی زیاد چاپ شدن کتاب نشانه خوبی نیست. یعنی عام پسند و دم دستی است. مثل بدلیجات که هر دستفروشی در مترو می فروشد. جواهر کمیاب است.

نکته خوبی بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد